قصاص؛ حكم
س: ............. ج: قصاص يعني حكم،
....حكم روي پله عقل است، ......عقل حكمفرماست ميگويد «اين خطا كرد بايد او را
بگيريم، جزايش، جريمه فلان ...» اين پله عقل است و .......
«حكم اغلب راست چون اغلب بدند
تيغ را از دست رهزن بستدند»
اگر اين حكم را نگذارند، من سوء استفاده ميكنم.
.......لذا بايد روي پله عقل بيايند قوانين مدني و چي، چي، چي، را بگذارند
.......تا يك زماني انسان رشد بكند و بفهمد كه بايد چي باشد، .....چي كار بكند.
......
بحث حكم است، حكم يعني عقل، عقل ميگويد يك
نفر را كشته بايد او را بكشيم اين عقل است....... اما آن بخشش و اين حرفها روي
پله عشق است،....... روي پله عقل نيست،........ عقل ميگويد «بخشش يعني چي؟ چرا
ببخشي؟ يكي را كشته بايد او را بكشند»....... بخشش روي پله عشق است،..... آن يك
وادي ديگر دارد.
الان نميتوانند در قانون بياورند كه
ببخشند بهتر است!، پيشنهاد ميكنيم كه ببخشند، ......همه ميآيند ميگويند «آقا
شما با چه حسابي پيشنهاد ميكنيد ببخشند؟!» .........عقل حكم ميكند، عقل است كه
حكم ميكند.
اما شما ميبينيد كه بعضيها پاي چوبه دار
مورد بخشش قرار ميگيرند، ......اولياي دم ميگويند ما بخشيديم،....... بعد همه
برميگردند نگاهشان ميكنند، ميگويند «اينها يا ديوانه شدند يا احساساتي شدند،
يا اينجوري شدند يا آنجوري شدند» ......خيليها در دلشان ميگويند :«اگر ما
بوديم هرگز نميبخشيديم اين بايستي اعدام ميشد»
ترم پنجم، جلسه پنجم، تصويري
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر