۱۳۹۳-۱۰-۳۰

آسمان وجود، انگيزه‌ متعالي قسمت اول

آسمان وجود، انگيزه‌ متعالي قسمت اول
ما روز هم كه مي‌رويم نگاه مي‌كنيم، خورشيد دارد مي‌درخشد هيچ ستاره‌اي نيست، 
در واقع ستاره‌ها هستند به نظر نمي‌آيند. 
پس آسمان وجود ما، يك آسمان وجود را تعريف مي‌كنيم و اين در اين يك عكسي مي‌اندازيم از آسمان وجودمان، بي‌نهايت ستاره در اين آسمان وجود خودنمايي مي‌كنند و به محض اينكه خورشيدي در آن ظاهر شود،.... هيچ كدام از اين اميال خودش را نشان نمي‌دهد ...
و آن مثالي كه زديم يك روزي ما يادمان رفت ناهار بخوريم، يك نور شايد ضعيفي هم حتي، يك ستاره پرنور، يك نور مهتاب، يك چيزي باعث شده مسافت‌هاي طولاني تحت تأثير همين مهتاب ستاره‌اي رؤيت نشود، در دورترها يك چيزهايي رؤيت مي‌شده. ...
اين خورشيد چيست؟...
انگيزه‌ متعالي است، ....
عشق است. ....مثلاً عاشق موحد مي‌شود- حالا من از زواياي مختلف مي‌گويم 
«
آن نفس كه عاشق شد امّاره نخواهد شد» (مولانا) 
عاشق به وحدت مي‌رسد، .....يكي از اهداف عشق هم همين است، ....
در واقع به وحدت مي‌رسد ....و هيچ چيزي را ديگر نمي‌بيند. ....
هيچ چيزي را در پيرامون نمي‌بيند..... و هر چي را به او پيشنهاد مي‌كنند....
او مي‌گويد «نه من فقط يك ...» ....
يعني «آن نفس كه عاشق شد اماره نخواهد شد»...
تازه به وحدت مي‌رسد. ....
حالا اين عشق سطح و سطوح مختلفي دارد؛ ....
عرض كردم ممكن است ما يك جايي جذب يك انگيزه‌ يك ذره متعالي شديم،...
ممكن است يك كار اداري مهم نسبت به بيكاري انگيزه‌ متعالي است. ....
اصلاً آن روز ما يادمان رفت، چون كار اداري مهمي بود، اين كار مي‌بايست انجام مي‌شد، ما اصلاً شكم چي، هيچي را يادمان نمي‌آيد. ...
لذا مثلاً ماه رمضان ممكن است براي بعضي‌ها شكنجه باشد، ....
براي بعضي‌ها هم اصلاً گذرش را به هيچ عنوان احساس نكنند...
تا اينكه براي آنجا اين خورشيد چه جوري تعريف مي‌شود،!....
چه طوري به اين ماجرا نگاه مي‌شود.!
يك ذره اين‌ طرف و آن طرف نگاه كنيم مي‌تواند شكنجه باشد...
چون مثل همان رژيم غذايي است هيچ فرقي نمي‌كند،.....
مي‌تواند شكنجه‌اش كند و ايجاد معضل و مشكل و افسردگي و اينها را كند، 
مي‌تواند بالعكس خودش بوجود آورنده ذوقي باشد. 
پس آسمان وجود ما چي مي‌خواهد؟...
خورشيد مي‌خواهد .....و اين خورشيد انگيزه متعالي است، ...
انگيزه متعالي از يك كار كوچك .....تا حالا ديگر اگر يك كسي عشق‌هاي بزرگ، ...
عشق الهي، چيزهايي را برسد كه ديگر ماجرا حل شده است. 
پس ما در استراتژي حركت خودمان دنبال مبارزه با نفس و اميال و اينها نيستم....
چند تا ميل را ما بكشيم؟ با چند تا ستاره مي‌توانيم درگير شويم؟ يكي‌اش، دوتاش، سه تاش ... مي‌بينيم كه پاياني ندارد. ...
لذا به جاي اينكه برويم با اميال درگير شويم،....
با نفس درگير شويم، ....
مي‌آييم مي‌افتيم دنبال ايجاد انگيزه‌ متعالي.....
يكي از دلايل اين كه رفتيم دنبال فرادرماني، رفتيم درگير با مردم شديم، بخاطر اين بود كه يك انگيزه‌ متعالي را تجربه كنيم ....يعني كمك به يك فرد. مواقع عادي حاضر نبوديم يك ربع وقت براي يك كسي بگذاريم ولي در اين شرايط آمديم وقت گذاشتيم، چكار كرديم،... سختي، راه، غيره همه چيز را، و شكستيم،... با تجربه‌اش شكستيم..... اين مسئله را، تا اين قضيه براي‌مان ثابت بشود، 
يعني به عنوان يك وسيله‌ كمكي اين هم به ما كمك كند در كنار اين حاشيه كه انگيزه‌ متعالي مي‌تواند اميال را تحت‌الشعاع قرار بدهد. 
يعني ما از ديدن فيلم گذشتيم، از رفتن به مسافرت گذشتيم،
از خيلي از چيزهايي كه مي‌توانست خيلي باعث بشود بيشتر به ما خوش بگذرد گذشتيم، يعني اميال را به معنايي تحت شعاع قرار داديم، به چه واسطه‌اي؟ به واسطه‌ اينكه....
يك خورشيد يا يك خورشيد كوچكي يا حالا يك ستاره پرنورتري را توانستيم به آسمان وجودمان راه بدهيم. .....
ترم دوم، جلسه ششم، زنگ دوم
محمد علی طاهری،عرفان کیهانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر