خشونت
يکي از رابطه هاي خيلي مهمي که هست و بي توجه بودن به اين رابطه باعث عدم درک درست از بعضي وقايع تاريخي ميشود ، رابطه بين ايدئولوژيکي کردن با موقعيت به وجود آمده است ، بدين منظور که در موقعيت خودمان ، معلم اخلاقِ عملکرد ديگران در موقعيت ديگري ميشويم که اصلا موقعيت ديگري را نميتوانيم درکش کنيم.
البته که صددرصد ميتوانيم حدس بزنيم که کارهاي بدي رخ داده شده است اما اين حدس ها بدون هيچگونه تشخيص چگونگي به وجود آمدن چنين موقعيتهايي و عبرت چالش براي جامعه و خود از باز به وجود آمدن آن ، به جايي نخواهد رسيد ، به تعبير ديگر ما دو موضوع واقعيت و ايده آل را داريم که ايدئولوژيکي نگاه کردن به ايده آل و سنجش موقعيت به واقعيت ختم ميشود بنابراين ميتوان گفت که خشونت بد است و نبايد تحت هيچ عنوان از آن استفاده کنيم و اين يک ايدئولوژي اخلاقي از نوع ايده آل هست ولي سوالي که پيش مي آيد اگر به صفحات تاريخ نگاه کنيم رنگ خون اکثر صفحات را پر کرده است و ما چنين ايده آلي را معمولا نديده ايم ، واقعيت چيست ؟ چرا چنين موقعيتهايي پيش مي آيد ؟
ميتوان فهميد که وقتي يک گروهي از خشونت گروه ديگر پرده برداري ميکند واضح است که ميخواهند بگويند ما چنين نيستيم اما اتفاقا همين خصلت هست که معمولا خشونت را از يک جايي بسط ميدهد.
آدمي به جاي اينکه واقعيت اجتماعي را بشناسد و رفع خشونت کند به هيچ عنوان با برچسب زدن عنوان خشونت گرايي گروهي در گذشته يا امروزه ، کاري را از پيش نخواهد برد.
ميتوان خشونت را در جنبه هاي مختلف ديد براي مثال در سطح کوچک خشونتهاي فردي که در سطح خانواده و همسايه و ... ديد و خشونت گروهي و جهاني که در سطح قومي و ديني ديده ميشود .
من ريشه اين خشونت ها خصوصا در سطح گروهي و جهاني را با دو فرمول روانشناختي که از طريق کينه و نفرت در زمان ، ميبينم مثال : من تو را ميزنم ، بعد فرزند تو ، فرزند مرا ميزند و بعد نوه من نوه تو را ميزند و در آخر معلوم نيست چه کسي در گذشته اول شروع کرده است ولي آنچه که مسلم است ادامه داشتن اين نوع خشونت نتيجه جهل و ناداني است فرمول ديگر که بيشتر از طريق روشن شدن مرزبندي کشوري بوده است که اين مرزها در دوران گذشته بيشتر به صورت هويت ديني مشخص ميشده است که از جنگهايي به بعد به قوم گرايي تغيير کرد که نتيجه آن کشتار ميليونها انسانها شد و اگر دقت کنيد از آنجاييکه قوميتها پراکنده و برِ ، همديگر بودند و هر کدام نسبت به پاکسازي همديگر اقدام کردند و مثل اين ميماند که چون عده اي همنوع من را در قوميتهاي ديگر کشته اند بنابراين من نيز به تلافي آن ، از همنوع آنان در قوميت خود را نيز خواهم کشت .
به طور کلي ما در طول تاريخ نژادهايي را داشته ايم که بر ديگر نژادها برتري و غلبه داشته است و همچنين بعضي پيروان ادياني بوده اند که زماني مورد ظلم قرار گرفته اند ولي در زماني هم از قدرت سوء استفاده نيز کرده و ظالم بوده اند بنابراين اکثر قوميتهاي مظلوم دنيا زماني ظالم بوده اند هر ظالمي مظلوم ظلم خودش است و زماني که مظلوم هست ظالم نيز هست و يا برعکس و به نظرم اگر هر دو همزمان روزي نباشند شايد که خشونتي نيز نباشد شايد و اينگونه هست که همه ما ، هم ظالم و هم مظلوم هستيم .
در مقاله بعدي به آيات کتاب قرآني که به آيات خشونت شناخته شده اند را مورد بررسي قرار ميدهيم .
Amin Rafati
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani
يکي از رابطه هاي خيلي مهمي که هست و بي توجه بودن به اين رابطه باعث عدم درک درست از بعضي وقايع تاريخي ميشود ، رابطه بين ايدئولوژيکي کردن با موقعيت به وجود آمده است ، بدين منظور که در موقعيت خودمان ، معلم اخلاقِ عملکرد ديگران در موقعيت ديگري ميشويم که اصلا موقعيت ديگري را نميتوانيم درکش کنيم.
البته که صددرصد ميتوانيم حدس بزنيم که کارهاي بدي رخ داده شده است اما اين حدس ها بدون هيچگونه تشخيص چگونگي به وجود آمدن چنين موقعيتهايي و عبرت چالش براي جامعه و خود از باز به وجود آمدن آن ، به جايي نخواهد رسيد ، به تعبير ديگر ما دو موضوع واقعيت و ايده آل را داريم که ايدئولوژيکي نگاه کردن به ايده آل و سنجش موقعيت به واقعيت ختم ميشود بنابراين ميتوان گفت که خشونت بد است و نبايد تحت هيچ عنوان از آن استفاده کنيم و اين يک ايدئولوژي اخلاقي از نوع ايده آل هست ولي سوالي که پيش مي آيد اگر به صفحات تاريخ نگاه کنيم رنگ خون اکثر صفحات را پر کرده است و ما چنين ايده آلي را معمولا نديده ايم ، واقعيت چيست ؟ چرا چنين موقعيتهايي پيش مي آيد ؟
ميتوان فهميد که وقتي يک گروهي از خشونت گروه ديگر پرده برداري ميکند واضح است که ميخواهند بگويند ما چنين نيستيم اما اتفاقا همين خصلت هست که معمولا خشونت را از يک جايي بسط ميدهد.
آدمي به جاي اينکه واقعيت اجتماعي را بشناسد و رفع خشونت کند به هيچ عنوان با برچسب زدن عنوان خشونت گرايي گروهي در گذشته يا امروزه ، کاري را از پيش نخواهد برد.
ميتوان خشونت را در جنبه هاي مختلف ديد براي مثال در سطح کوچک خشونتهاي فردي که در سطح خانواده و همسايه و ... ديد و خشونت گروهي و جهاني که در سطح قومي و ديني ديده ميشود .
من ريشه اين خشونت ها خصوصا در سطح گروهي و جهاني را با دو فرمول روانشناختي که از طريق کينه و نفرت در زمان ، ميبينم مثال : من تو را ميزنم ، بعد فرزند تو ، فرزند مرا ميزند و بعد نوه من نوه تو را ميزند و در آخر معلوم نيست چه کسي در گذشته اول شروع کرده است ولي آنچه که مسلم است ادامه داشتن اين نوع خشونت نتيجه جهل و ناداني است فرمول ديگر که بيشتر از طريق روشن شدن مرزبندي کشوري بوده است که اين مرزها در دوران گذشته بيشتر به صورت هويت ديني مشخص ميشده است که از جنگهايي به بعد به قوم گرايي تغيير کرد که نتيجه آن کشتار ميليونها انسانها شد و اگر دقت کنيد از آنجاييکه قوميتها پراکنده و برِ ، همديگر بودند و هر کدام نسبت به پاکسازي همديگر اقدام کردند و مثل اين ميماند که چون عده اي همنوع من را در قوميتهاي ديگر کشته اند بنابراين من نيز به تلافي آن ، از همنوع آنان در قوميت خود را نيز خواهم کشت .
به طور کلي ما در طول تاريخ نژادهايي را داشته ايم که بر ديگر نژادها برتري و غلبه داشته است و همچنين بعضي پيروان ادياني بوده اند که زماني مورد ظلم قرار گرفته اند ولي در زماني هم از قدرت سوء استفاده نيز کرده و ظالم بوده اند بنابراين اکثر قوميتهاي مظلوم دنيا زماني ظالم بوده اند هر ظالمي مظلوم ظلم خودش است و زماني که مظلوم هست ظالم نيز هست و يا برعکس و به نظرم اگر هر دو همزمان روزي نباشند شايد که خشونتي نيز نباشد شايد و اينگونه هست که همه ما ، هم ظالم و هم مظلوم هستيم .
در مقاله بعدي به آيات کتاب قرآني که به آيات خشونت شناخته شده اند را مورد بررسي قرار ميدهيم .
Amin Rafati
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر