۱۳۹۳-۱۱-۱۱

تفاوت ترجمه با مطلب

تفاوت ترجمه با مطلب
س: ...... ج: به اين خاطر است كه هر مطلبي به زبان اصلي خودش گوياست.
الان فرض كنيد يك شعري از يكي از عرفايمان مي‌خوانم و شما اين را به زبان ديگري ترجمه‌اش كنيد.
شما وقتي كه اين را به يك زبان ديگر ترجمه مي‌كنيد آيا آن معني را مي‌رساند؟
«ساقيا بده جامي زان شراب روحاني .....تا دمي بياسايم زين حجاب جسماني»
مثلاً بياييد اين را ترجمه‌اش كنيد به هر زبان ديگري،...... آيا همين مطلب را شنونده مي‌فهمد؟ ......معني كرده‌اند اما هرگز دركي را كه شما از شعر حافظ داريد يك آمريكايي از اشعار حافظ، مولانا ندارد. ......يك اشكال ما اتفاقاً سر همين مطلب است كه
ما با ترجمه كار داريم، .....يك اشكالي كه با آن برخورد مي‌كنيد. .......
شما فرضاً مي‌آييد مي‌گوييد «مالِكِ يَوْمِ ‌الدّين» (حمد 4) درست است يا نه؟
«مالك يوم‌الدين» آنجا يك ترجمه دارد كه مالك روز جزا، درست است؟ ......
البته من مي‌خواهم بگويم از اين مطالبي كه در واقع هست كه ترجمه است
"وليكن باز شدن آگاهي‌اش يك چيز ديگر است،"..... زمين تا آسمان فرق مي‌كند.
اشعار هم همين طور هستند. ......
نمي‌دانم دوستان اخيراً به اشعار حافظ، مولانا و ... مراجعه كرده‌اند يا خير، ....آيا تغييراتي در درك و فهم پيش آمده بود يا خير؟ .....دوستان اخيراً به قرآن مراجعه كرده‌اند؟
فرقي كرده بود يا نه؟ .....يكسري از قضايا هست كه به ترجمه نيست ......و لحظه برخورد ادراكاتي پيش مي‌آيد،...... ادراكاتي هست كه موضوعش با آنچه كه آنجا ترجمه شده است فرق مي‌كند .....و در اشعار هم همين است.
آن چيزي كه ما روي پله عشق برخورد مي‌كنيم ......فرق مي‌كند با آنچه كه روي پله عقل مي‌خواهد ترجمه شود.
بنابراين لازم است كه ما به اصل موضوع دست نزنيم .....اصل موضوع را دنبال كنيم،
دنبال اين باشيم كه آگاهي خود اصل موضوع باز شود. .....شما وقتي بخوانيد روز جزا تا ابدالدهر روز جزاست، .....چيزي تغيير نمي‌كند.
ولي وقتي كه مي‌خوانيد «مالك يوم‌الدين» هرآن چيزي مي‌آيد .....و اصلش را كه مي‌گوييد، .....در اصلش آگاهي‌هايي هست كه بايد با آن برخورد كنيد.
و الان من نمي‌خواهم برويم در اين موضوع چون خودش يك بحث مفصلي دارد
و مجبور مي‌شويم مواردي را و نمونه‌هايي را عنوان كنيم.
ولي دنبال اين باشيم اصل موضوع ... آن براي خود ماست،
اصلاً شما فكر مي‌كنيد خدا نياز دارد شما بگوييد «مالك يوم الدين»؟ ......او كه سميع است، خبير است، بصير است،..... او كه ... شما نگفته مي‌داند كه گفتيم.
اما اصلاً ما اين را براي او نمي‌گوييم! جالب اينجاست.......
شما مي‌آييد مي‌گوييد «بسم‌الله الرحمن‌الرحيم» آيا ما اين را به او گفتيم؟
اين خطاب به ماست .....و حالا ان شاءالله در دوره‌هاي بعد مي‌بينيم كه ما هر چي كه مي‌گوييم ....خطاب به خودمان است و موضوع، ....سوژه و همه چيز ما هستيم.
و او خواسته در اينجا بحث رحمان،.... قوانين رحمان، .....قوانين رحيم بودن، .....يك مقداري صحبت كرديم تا حدودي الان ديگر بايد بدانيم..... و در همين يك خط چه چيزي نهفته است، ......
سه بخش است «بسم‌الله الرحمن ‌الرحيم» يكي‌اش استراتژي حركت است؛
رحيم بودن. رحمان بودن؛ تسهيلات است، .....تاكتيك‌هاي حركت است و اينها به چه صورتي ... ما الان داريم از رحمان استفاده مي‌كنيم، .....از بخش رحماني تسهيلات حركت استفاده مي‌كنيم،.... از حلقه‌هاي رحمانيت استفاده مي‌كنيم.
«بسم‌الله» بحث تجليات الهي است و راجع به آن بعداً صحبت خواهيم كرد.
لذا دست نزنيم، ......خودش را به كار ببريم...... و براي خودمان و فكر نكنيم كه داريم براي او مي‌گوييم. .....اينها اشكالاتي است كه وارد نرم‌افزار ما كردند. .....در دوران بچگي به چه كسي نگاه كرديم؟...... پدران و مادران خودمان بودند،..... آنها همين جوري فكر كردند؛ .....فكر كردند كه دارند اين را مي‌خوانند كه آتششان نزنند و توي جهنم نيندازنشان و اين صحبت‌ها.
ترم دوم، جلسه پنجم، زنگ اول
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی
#سایت_سایمنتولوژی_فرادرمانی
#انجمن_سایت_سایمنتولوژی_فرادرمانی
#انجمن_مستر_عرفان_کیهانی_حلقه
#erfanekeihani

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر