۱۳۹۳-۱۱-۱۱

حکمت زکات، خمس

حکمت زکات، خمس
بنابراين در همه‌ اديان دنيا پيش‌بيني‌هايي شده براي عام، .......نه اختصاصاً نفر به نفر بلكه عام؛ ......گفتند فرض كنيد روزه، نماز، انفاق، زكات و در پشت هر كدام از اينها معرفتي خوابيده بوده، ......
فرض كنيد در زكات آنچه را كه از هستي مي‌گيري........ بتواني به هستي در قبالش يك جبراني داشته باشي. ......
علم گرفتي زكات علم را بدهي، ......استعداد داري زكات استعدادت را بدهي، ......ثروت داري زكات ثروتت را بدهي، ......زيبايي داري زكات زيبايي‌ات را ......و... آنچه كه احساس مي‌كني كه طبيعت، هستي در اختيار تو، به صورت ويژه‌اي رسيده است،
سلامت هستي زكات سلامتي. .....بنابراين ما از طريق فرضاً زكات، يك مراوده‌اي را با هستي برقرار مي‌كنيم ......اين چرخه متوقف نمي‌شود، ......دريافت شده، مي‌آيد.
لذا اينجا كمك مي‌كند به جاري شدن، ......جاري شدن موجي از آگاهي‌ها ......و چيزهايي كه هستي با ما در مراوده است. ......همه اين مسائل در واقع همين ماجراهاست...... و قرار بوده كه ما به نحوي از انحاء به همين قضايا برسيم.
اما يك تفكري مي‌آيد اينها را به عنوان رفع تكليف عنوان مي‌كند، ......لذا من با كراهت تمام دست مي‌كنم در جيبم يك پولي در مي‌آورم، .....اين دستم اين را مي‌گيرد،
مي‌خواهم يك زكاتي را بدهم، مي‌خواهم فرض كنيد خمسي را بدهم.
فرضاً در مورد خمس اين هست كه براي اين كه ما فقيري نداشته باشيم.
يتيم، مسكين ......«اَنَّما غَنِمتُم مِّن شَي‌ْءٍ فَاَنَّ لِهِ خ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُربي واليَتامي و المَساكينِ وَ ابْنِ ‌السَّبيلِ» (انفال 41)
يعني براي اينكه ما مسكين و در راه مانده و بي‌سرپرستي نداشته باشيم اين قضايا تعريف شده است.
اما ممكن است ما به صورت رفع تكليف .....يعني براي جلوگيري از غضب الهي و ترس از مرگ و ترس از جهنم و ... به اين مسايل نگاه كنيم،
اين طبيعتاً ارزش معنوي كار از دست مي‌رود. .......من براي اينکه نيندازنم در جهنّم مي‌خواهم اين پول را بدهم،...... اگر مي‌دانستم نمي‌روم جهنم اين پول را نمي‌دادم.
اگر مي‌دانستم خدا غضبم نمي‌كند، نمي‌دادم...... ولي اين ماجرا فراتر از اين است
و در واقع قرار است كه بدون اينكه من احساس ترس كنم...... با ميل و رغبت و با همه‌ وجودم در همچين ماجرايي شركت كنم. .....پولي را هم كه من مي‌دهم تشعشع منفي رويش سوار است !.....و هر كسي هم بگيرد..... يعني از آن پول خيري نمي‌بيند،
چون تشعشع نارضايتي و تشعشع منفي من پشت سر آن پول هست.!....
ولي وقتي كه آن پول را من با ميل و رغبت براي ارتقاء خودم دارم پرداخت مي‌كنم، همه چيز مثبت است و همه چيز در يك فضاي مثبتي جريان پيدا مي‌كند.......
س: ........ ج: همه‌ اينها و مسايلي كه صحبت شده بعداً سر فرصتي مي‌توانيم مورد بررسي قرار بدهيم ببينيم چرا اينطور است. ......مثلاً يكي از دلايل آلودگي به موجودات غيرارگانيك، .....تشعشعات منفي چيزهايي است كه به سمت ما مي‌آيد..... هر چي!
يعني اين ورودي و خروجي حساب و كتابي دارد .......و از يك حساب و كتاب‌هايي تبعيت مي‌كند .....و دلايلي كه مي‌بينيم همه‌مان، .......همه آلوده‌اند، ......يعني 7 ميليارد انسان همه با هم يك جوري درگيرند،...... همه با هم يك جوري قاطي هستند .....و خودشان همچنين هر چقدر هم دارند احساس خوشبختي نمي‌كنند، .....دلايلش اين است كه اين مفاهيم ارزش خودش را از دست داده است.
آن هم به اين خاطر است كه ما نيامده‌ايم از يك زاويه‌اي‌ با آن آشنا شويم كه در نهايت به معرفتش پي ببريم، .....با ميل و رغبت يك حركتي را انجام بدهيم، .......
آن حركاتي هم كه انجام مي‌دهيم از روي ترس است فاقد ارزش است. .....
و بهره‌اي هم براي كسي كه دارد انجام مي‌دهد ندارد، .......
چون براساس ترس بنا شده است و كار گذاشته شده است.......
لذا در اين مسيري كه ما مي‌رويم از ابتدايي‌ترين مسايل يكي اين است كه ديدگاه ما نسبت به كارهايي كه در جهت ارتقاء خودمان انجام مي‌دهيم .....به يك ديدگاه درستي تبديل شود ......و از اين بابت شعور الهي هم به ما كمك مي‌كند،
يعني آماده است كه انگشت بگذارد، دست بگذارد،...... مثل همين كاري كه در اين دوره براي عباداتمان انجام داده ......و انگشت مي‌گذارد، ترمز مي‌كشد،....... مي‌بينيم نمي‌توانيم انجام بدهيم. ........
چرا نمي‌توانيم انجام بدهيم؟ .....حتماً علّتي دارد،..... درست است؟
حتماً علّتي دارد، .....علتش را بايد پيدا كنيم، ......برگرديم به خودمان نگاه كنيم.
با زور انجام مي‌دهيم؟...... با كراهت انجام مي‌دهيم؟ ....به خاطر رفع تكليف انجام مي‌دهيم؟ ....به خاطر ... درست است؟ حتماً علّتي دارد، بدون علّت نيست.
س: تا كي طول مي‌كشد؟
ج: الان من آمار گرفتم كه شما بدانيد، براي يكسري از دوستان ترمزدستي را خواباندند، بلند كردند خواباندند. ما الان دوستاني داريم،..... دوستان جلوتر از شما گزارش به ما مي‌دهند مي‌گويند...... كيفيت عبادات ما خيلي ارتقاء پيدا كرده است.
پس اگر آنها را داريم،..... اين طرف قضيه را كه ما نمي‌توانيم بگوييم چقدر؟
بستگي دارد فرضاً اين خانم كه خودشان اعتراف مي‌كنند بخاطر رفع تكليف است، ممكن است همين الان تصميم بگيرند كه ديگر به صورت رفع تكليف نگاهش نكنند بلكه براي ارتقاء خودشان. .....اگر براي ارتقاء خودشان در آن چيزي مي‌بينند دنبال كنند .
ترم دوم، جلسه پنجم، زنگ اول
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی
#سایت_سایمنتولوژی_فرادرمانی
#انجمن_سایت_سایمنتولوژی_فرادرمانی
#انجمن_مستر_عرفان_کیهانی_حلقه
#erfanekeihani

تفاوت ترجمه با مطلب

تفاوت ترجمه با مطلب
س: ...... ج: به اين خاطر است كه هر مطلبي به زبان اصلي خودش گوياست.
الان فرض كنيد يك شعري از يكي از عرفايمان مي‌خوانم و شما اين را به زبان ديگري ترجمه‌اش كنيد.
شما وقتي كه اين را به يك زبان ديگر ترجمه مي‌كنيد آيا آن معني را مي‌رساند؟
«ساقيا بده جامي زان شراب روحاني .....تا دمي بياسايم زين حجاب جسماني»
مثلاً بياييد اين را ترجمه‌اش كنيد به هر زبان ديگري،...... آيا همين مطلب را شنونده مي‌فهمد؟ ......معني كرده‌اند اما هرگز دركي را كه شما از شعر حافظ داريد يك آمريكايي از اشعار حافظ، مولانا ندارد. ......يك اشكال ما اتفاقاً سر همين مطلب است كه
ما با ترجمه كار داريم، .....يك اشكالي كه با آن برخورد مي‌كنيد. .......
شما فرضاً مي‌آييد مي‌گوييد «مالِكِ يَوْمِ ‌الدّين» (حمد 4) درست است يا نه؟
«مالك يوم‌الدين» آنجا يك ترجمه دارد كه مالك روز جزا، درست است؟ ......
البته من مي‌خواهم بگويم از اين مطالبي كه در واقع هست كه ترجمه است
"وليكن باز شدن آگاهي‌اش يك چيز ديگر است،"..... زمين تا آسمان فرق مي‌كند.
اشعار هم همين طور هستند. ......
نمي‌دانم دوستان اخيراً به اشعار حافظ، مولانا و ... مراجعه كرده‌اند يا خير، ....آيا تغييراتي در درك و فهم پيش آمده بود يا خير؟ .....دوستان اخيراً به قرآن مراجعه كرده‌اند؟
فرقي كرده بود يا نه؟ .....يكسري از قضايا هست كه به ترجمه نيست ......و لحظه برخورد ادراكاتي پيش مي‌آيد،...... ادراكاتي هست كه موضوعش با آنچه كه آنجا ترجمه شده است فرق مي‌كند .....و در اشعار هم همين است.
آن چيزي كه ما روي پله عشق برخورد مي‌كنيم ......فرق مي‌كند با آنچه كه روي پله عقل مي‌خواهد ترجمه شود.
بنابراين لازم است كه ما به اصل موضوع دست نزنيم .....اصل موضوع را دنبال كنيم،
دنبال اين باشيم كه آگاهي خود اصل موضوع باز شود. .....شما وقتي بخوانيد روز جزا تا ابدالدهر روز جزاست، .....چيزي تغيير نمي‌كند.
ولي وقتي كه مي‌خوانيد «مالك يوم‌الدين» هرآن چيزي مي‌آيد .....و اصلش را كه مي‌گوييد، .....در اصلش آگاهي‌هايي هست كه بايد با آن برخورد كنيد.
و الان من نمي‌خواهم برويم در اين موضوع چون خودش يك بحث مفصلي دارد
و مجبور مي‌شويم مواردي را و نمونه‌هايي را عنوان كنيم.
ولي دنبال اين باشيم اصل موضوع ... آن براي خود ماست،
اصلاً شما فكر مي‌كنيد خدا نياز دارد شما بگوييد «مالك يوم الدين»؟ ......او كه سميع است، خبير است، بصير است،..... او كه ... شما نگفته مي‌داند كه گفتيم.
اما اصلاً ما اين را براي او نمي‌گوييم! جالب اينجاست.......
شما مي‌آييد مي‌گوييد «بسم‌الله الرحمن‌الرحيم» آيا ما اين را به او گفتيم؟
اين خطاب به ماست .....و حالا ان شاءالله در دوره‌هاي بعد مي‌بينيم كه ما هر چي كه مي‌گوييم ....خطاب به خودمان است و موضوع، ....سوژه و همه چيز ما هستيم.
و او خواسته در اينجا بحث رحمان،.... قوانين رحمان، .....قوانين رحيم بودن، .....يك مقداري صحبت كرديم تا حدودي الان ديگر بايد بدانيم..... و در همين يك خط چه چيزي نهفته است، ......
سه بخش است «بسم‌الله الرحمن ‌الرحيم» يكي‌اش استراتژي حركت است؛
رحيم بودن. رحمان بودن؛ تسهيلات است، .....تاكتيك‌هاي حركت است و اينها به چه صورتي ... ما الان داريم از رحمان استفاده مي‌كنيم، .....از بخش رحماني تسهيلات حركت استفاده مي‌كنيم،.... از حلقه‌هاي رحمانيت استفاده مي‌كنيم.
«بسم‌الله» بحث تجليات الهي است و راجع به آن بعداً صحبت خواهيم كرد.
لذا دست نزنيم، ......خودش را به كار ببريم...... و براي خودمان و فكر نكنيم كه داريم براي او مي‌گوييم. .....اينها اشكالاتي است كه وارد نرم‌افزار ما كردند. .....در دوران بچگي به چه كسي نگاه كرديم؟...... پدران و مادران خودمان بودند،..... آنها همين جوري فكر كردند؛ .....فكر كردند كه دارند اين را مي‌خوانند كه آتششان نزنند و توي جهنم نيندازنشان و اين صحبت‌ها.
ترم دوم، جلسه پنجم، زنگ اول
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی
#سایت_سایمنتولوژی_فرادرمانی
#انجمن_سایت_سایمنتولوژی_فرادرمانی
#انجمن_مستر_عرفان_کیهانی_حلقه
#erfanekeihani

توضیحات استاد در مورد بعضی از مشگلات

توضیحات استاد در مورد بعضی از مشگلات
به هر صورت رو موضوع این تجمع ، این کلاس، این آگاهی... خوب دشمنان زیادی هم داریم، تنگ نظرها، حسودها، طرفداران عرفان قدرت، مافیای دارو، نمی دونم طرفدارهای موسیقی شیطانی، یعنی دشمن کم نداریم، .....
طرفدارهای عرفانهای وارداتی، خُب...طرفدارهای عرفانهای وارداتی، پشتِ پرده فعالیتهای بسیار زیادی دارند، رو سایتها هم اخیراً شروع کردن به کوبیدنمون، خُب... یک مطلبی رو اوردن از نمی دونم چی اعظمِ یکی از این رشته ها که اُنجور که به من گزارش دادن من خودم ندیدم.... به نحوی شروع کرده به کوبیدن ماجراها و مسائل ما، در حالیکه ما تا حالا راجعه به طلسم های اونها دهانمون رو باز نکردیم!..
ما فقط گفتیم بابا جون تو این مملکت می خوایم عرفان خودمون بیائیم زنده بکنیم.....این کار حرف بدی نیست، این چیز بدی نیست......
ولی اونها می دونند که اگر ما در واقع بخوایم عرفانمون رو بیائیم چیزکنیم، در واقع ما با فهم ساده ای که از عرفان خودمون می تونیم داشته باشیم، هیچ وقت نمی ریم دنبال یه ماجراهای دیگری که با فرهنگهای دیگری جوره.. ما نکوبیدم!....البته همه شون گرفتارن از نظر ویروسهای غیرارگانیک....
حالا به هر صورت اینها از موارد ایست که شما هم حواستون باشه، همونها دارند شیطنتهای زیادی می شه... تا می یاد کار درست بشه، یه سنگی از یه گوشه ای پرت می کنند جلوی راه....یه ماجرایی رو درست می کنند...
ببینید حالا به حول قوه الهی یکی از گروههای که اصلاً دست نخورده ، اصلاً دست نخورده، همین گروه خودماست.. توجه می کنید، به این صورت حالا می گم خیلی فعالیت کردن، خیلی فعالیت می کنند.....
آخه شما نمی دونید... در جریان کامل نیستید.... خیلی فعالیت می کنند، شبانه روز درحال فعالیت هستند ... بدون نام برای اینجا نامه می دند! برای اونجا نامه می دند!...برای اونجا چیزمی کنند! .....
ما هم غیر از این انتظاری نداشتم... به صورت به شکلهای مختلف می یان هی اینور انور تحریک می کنند، انگولگ می کنند، هی بر علیه ما، تا می یاد کار به یک سرانجامی برسه، یه اقداماتی رو می کنند.....حالا «همۀ این گروههایی رو هم که گفتم هستند»..... منتها طرفداران عرفانهای وارداتی هم خیلی شدید...
یک جریان انحرافی هم خُب در بین خودمون داشتیم که اینها «استراتژیشون این بوده که اگر اینجا تعطیل بشه همه می رن اونجا» ، می رن دور اون چند نفر جمع می شن.....اینم متاسفانه یه قضیه ای بوده که خُب «تو این چند ساله براش طراحی حتی شده بوده».....
که اونم به جایی نرسید... متاسفانه یا خوشبختانه نتونستند هیچ حرکتی....
ما خُب دورۀ آزمایشی رو می گذرونیم، این واقعاً یک دوره ای بود که کسایی که می خوان برن، برن...کسایی که واقعا می خوان بمونند، می مونند..... کسایی که چیز هستند، نمی دونم می خوان خیانت کنند، خیانت کنند....این یک دورۀ آزمایشیست دیگهبرای همه مون.....در شرایطی که خُب ارتباطاتمون با هم قطعه... یعنی بهترین فرصت اگر کسی می خواد بره، بره.... هر کس یمی خواد خیامت بکنه ، بکنه.... می خواد استفاده بکنه، بکنه..... یعنی در شرایطی که ما ارتباطمون با هم قطع تقریباً....
خُب یه دورۀ آزمایشه.....
می گم یک عده که می گن ما آزمایش کتبی بگیریم... ما می گم نه.....صبر کنید آزمایشهای ما اینجوریه دیگه.... در واقع آزمایش کتبی نیست، آزمایشهای ما اینجوریه.....در شرایطی افراد در معرض آزمایش قرار می گیرند که خُب حالا چی کار بکنند؟.... و آزادن، هر کاری هم می خوان بکنند، آزادن.....
حفظ وحدت.... «حفظ وحدت» .....
و اینکه بالاخره با دوستتنوتون در ارتباط باشید «این توطئه ها رو بشناسیم»،
«توطئه ها زیادی شده و توطئه های زیادی خواهد شد»...«خُب یعنی این آخرش نیست»..... دست بر نمی دارند هر چی ما بریم جلوتر، اونها هم هستند، تا یک جایی که دیگه ببینند نه بابا، دیگه فایده نداره.....
خُب، بنابراین تا اونجا رو هم حفظ وحدت خودمون... شما می تونید دست چهار نفر رو بگیرید، یعنی حواشونو، حالا از کسایی که باهاتون، حواشونو داشته باشید.... اطلاعات بهشون بدید.... نمی دونم اگر از این ماجراها پیش اومد، بتونید راهنمایشون بکنید...بتونید اصل ماجرا رو براشون باز بکنید..... اینها کارهایی ایست که الان همه مون با چنگ و دندون در واقع داریم نگه می داریم تا از این فراز و نشیبی که الان پیش اومد عبور بکنیم...
دیدار با استاد 17 مرداد 87
#سایت_سایمنتولوژی_فرادرمانی
#انجمن_سایت_سایمنتولوژی_فرادرمانی
#انجمن_مستر_عرفان_کیهانی_حلقه
#erfanekeihani

استاد محمد علی طاهری، در بند دو الف زندان اوین، از وضعیت

استاد محمد علی طاهری، در بند دو الف زندان اوین، از وضعیت
شنیده ها حاکی است استاد محمد علی طاهری، در بند دو الف زندان اوین، از وضعیت ‍‍پرونده خود راضی نمی باشند و نگران روند دادرسی و حکم پیش روی دادگاه خود هستند و هیچ شواهدی مبنی بر آزادی خود در موعد مقرر و برائت از پرونده «افساد فی الارض» مشاهده نمی کنند.
گفتنی است پرونده «افساد فی الارض» استاد محمد علی طاهری در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب و به قضاوت قاضی احمدزاده در حال پیگیری است. لذا مجموعه عرفان حلقه نگرانی شدید خود را از وضعیت پرونده استاد طاهری اعلام می کند و خواستار روشن شدن پرونده و آزادی فوری ایشان می باشد.
منبع خبر :خبرنگار عرفان حلقه
https://www.facebook.com/Khabarnegar?ref=ts&fref=ts

#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

تبرئه ی چند تن از همراهان

اخبار شنیده حاکی از تبرئه ی چند تن از همراهان عزیز تبریزی در دادگاه تجدید نظر است.
در حالی که این عزیزان در دادگاه بدوی به بین 1 تا 4 سال زندان محکوم شده بودند، پس از برگزاری دادگاه تجدید نظر حکم تبرئه ی این عزیزان صادر گردید.
اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

تجمع معترضان به وضعیت نامعلوم محمدعلی طاهری در تهران

تجمع معترضان به وضعیت نامعلوم محمدعلی طاهری در تهران
عده ای از دوستداران محمدعلی طاهری، بنیانگذار شیوه معنوی "عرفان حلقه"، در اعتراض به وضعیت نامعلوم این زندانی دست به تجمع زده و خواستار آزادی وی شدند.
این افراد، تجمع خود را روبه روی ستاد حقوق بشر قوه قضاییه در تهران برگزار کرده و پلاکاردهایی با مضمون "محمدعلی طاهری را آزاد کنید" در دست داشتند.
همزمان با تجمع اخیر در تهران، عده ای از طرفداران آقای طاهری با انتشار بیانیه ای خواستار "تامین جانی" وی شده اند. صادرکنندگان بیانیه تاکید کرده اند که "هیچ گونه اهداف سیاسی" را دنبال نمی کنند و "صرفا نگران وضعیت سلامتی و شرایط پرونده" آقای طاهری هستند.
بیش از یک ماه پیش نیز، عده ای از هواداران این زندانی در مقابل زندان اوین تجمع کرده و به سر دادن شعار پرداختند که به دستگیری چند نفر از آنها منجر شد.
با گذشت حدود چهار سال از زندانی شدن محمدعلی طاهری، نزدیکان وی راجع به سرنوشت او ابراز نگرانی می کنند.
بیش از یک ماه پیش نیز، عده ای هواداران این زندانی در مقابل زندان اوین تجمع کرده و به سر دادن شعار پرداختند که به دستگیری چند نفر از آنها منجر شد
گفته می شود که اتهاماتی گوناگونی از جمله "افساد فی الارض، اقدام علیه امنیتی ملی و ارتباط با گروه های مخالف جمهوری اسلامی" علیه آقای طاهری مطرح شده است. طرح این اتهامات در ایران، ممکن است به صدور احکام بسیار سنگین علیه افراد منجر شود.
محمدعلی طاهری در سال ۱۳۸۹ توسط ماموران اطلاعات سپاه پاسداران و به اتهام اقدام علیه امنیت کشور دستگیر و پس از ۶۷ روز بازجویی در بند ۲ الف (متعلق به سپاه) زندان اوین به قید وثیقه آزاد شد.
وی در اوایل سال ۱۳۹۰ مجددا دستگیر شد و از آن زمان تاکنون در بند ۲ الف زندانی است.
حکومت ایران، از سال ها پیش مقابله با آیین های معنوی ناسازگار با مفاهیم سنتی اسلام را در دستور کار قرار داده و بسیاری از رهبران و پیروان این گونه آیین ها را تحت تعقیب قرار داده است.
در جمهوری اسلامی ایران، از این آیین ها با عناوینی همچون "عرفان های کاذب" یا "عرفان های نوظهور" یاد می‌شود.



منبع خبر :
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2015/01/150128_l39_mohammadali_taheri_gathering_tehran
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

۱۳۹۳-۱۱-۰۹

جهان دو قطبی (جهان تضاد)

جهان دو قطبی (جهان تضاد):
جهانی توصیف پذیر است که در آن، فهم هر چیزی به فهم ضد آن بستگی دارد؛
مانند روز و شب، خوب و بد و ...
عرفان کیهانی (حلقه) – 22 – استاد محمد علی طاهری
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

ضد ضربه شدن

ضد ضربه شدن
ضد ضربه شدن یعنی:
کسی نمی تواند به حریـم شما نزدیک بشود،
کسی نمی تواند کاری برای شما انجام بدهد،
کسی نتواند موجود غیر ارگانیک را به جان شما بیاندازد،
کسی نتواند برای شما تشعشع منفی خاصی کار بکند،
کسی نتواند شما را قفل کند،
کسی نتواند شما را ببندد و ...
دوره 4 - جلسه 1 - زنگ 2
استاد محمد علی طاهری
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

رحمانیّت ... چتر حمایت

رحمانیّت ... چتر حمایت
در این وادی ممکن است ما کاری با کسی نداشته باشیم ولی دیگران با ما کار دارند!
ما از حلقه های رحمانیت می توانیم استفاده کنیم و خودمان را زیر چتر رحمانیت قرار بدهیم. یعنی یک چتر امنی که ما می توانیم کار خودمان را زیر این چتر انجام بدهیم.
ما نمی خواهیم حال کسی را بگیریم و نمی خواهیم به کسی لطمه بزنیم ولی می خواهیم کسی در واقع با ما کاری نداشته باشد تابتوانیم کارهای خودمان را انجام بدهیم و دریافتی داشته باشیم.
دوره 4 - جلسه 1 - زنگ 2
استاد محمد علی طاهری
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

سپردن عملی

سپردن عملی
این (کنترل دشارژ اتوماتیک ... کنترل ذهن اتوماتیک) از برکات سپردن عملی است که
یعنی:
من خودم را سپردم،
یعنی گفتم من نمی دانم تو انجام بده
و تسلیم شدم و شاهد شدم
لذا او هم این کار را به نحو احسن در پاداش این تسلیم به ما می دهد.
دوره 4 - جلسه 2 - زنگ 1
استاد محمد علی طاهری
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

درب بهشت !

درب بهشت !
در جاهایی ممکن است بخوانیم که هر کس فلان کار را انجام بدهد 3 درب از دربهای بهشت به رویش باز می شود، اینها در قالب رمز است و کشف رمز می خواهد.
یک درب، همین کنترل دشارژ یک درب بهشت است، اگر ما کنترل دشارژ داشته باشیم یکی از دربهای بهشت به روی ما باز شده است و اگر نداشته باشیم درب جهنم باز است !
مثلا کنترل ذهن یک درب بهشت است که اگر نداشته باشیم یک درب جهنم است.
این طور نیست؟
دوره 4 - جلسه 1 - زنگ 2
استاد محمد علی طاهری
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

ملاک خوشبختی

ملاک خوشبختی
ملاکی که برای خوشبختی داریم این است كه
مي‌گويیم به ما بگو چقدر آرامش داری تا بگويیم چقدر خوشبخت هستی !
نمي‌گوييم چقدر پول داري، چقدر زيبايي، چقدر امكانات داري
اگر آرامش داري خوشبختي اگر نداري تمام شد، ديگر بقيه ملاك‌ها ارزش ندارد.
فقط حيف كه نمي‌شود براي آرامش ملاك گذاشت چون آرامش کیفیتی است
و نمي‌شود واحدی برای آن در نظر گرفت وگرنه اگر کمیتی بود هرکس مي‌توانست بگويد چقدر خوشبخت است، بله خوشبختی یک احساس است.
دوره 5 تصویری - جلسه 4
استاد محمد علی طاهری
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

درک حج ... درب بهشت

درک حج ... درب بهشت
یک زمانی در بچگی من اینها را (درب بهشت) می شنیدم می گفتم خوب حالا من اگر بخواهم وارد بهشت بشوم یک درب هم باز بشود من رفتم داخل و دیگر برای چی بخواهم 7 تا درش باز بشود؟ یک روزنه را باز کنند من پریدم داخل.
در واقع با تفکر هزارن سال پیش نمی دانستند که مسائل را چطوری بیان کنند، گفتند فلان کار را بکنی 3 درب از دربهای بهشت باز می شود. منظور این است که از 3 زاویه برای شما محاسنی ممکن است پیش بیاید، منتها تشبیهات ممکن است خوب نبوده و نتیجه گیریها خوب نبوده. در قدیم چیزهایی گفتند که باطن داشته و بعدها همینها مورد سوء استفاده و سوء برداشت قرار گرفته و بعدیها آمدند گفتند که هر کس این کار را بکند یا این را بخواند انگار 360 بار رفته حج و برگشته و در واقع یک لوث کردن یک سری مسائل پیش آمده، یعنی در واقع مگر می شود یک کاری بکنم 360 بار حج محسوب شود ؟!
چون حج خود یک ماجرای عجیب و غریبی است، اینجوری نیست که فلان کار را بکنیم و 360 بار رفتی و آمدی !
یک بار حج را کسی برود تمام است
یعنی یک بار حج را کسی بفهمد همه چیز را فهمیده، بنابراین اصلا 360 بار هم نمی خواهد.
دوره 4 - جلسه 1 - زنگ 2
استاد محمد علی طاهری
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

یک شرط اساسی برا ی دریافت آگاهی این است

یک شرط اساسی برا ی دریافت آگاهی این است که بگویی:نمیدانم.عالم بالا به ما میگوید"اگر میدانی ،دیگر با ما چه کار داری؟چرا که اگر رسیده ای دیگر اصلن نباید اینجا باشی؛باید الان چرخان و رقصان باشی!اگر هم نرسیده ای ،بیا و مشکلتت را بگوو.اما فردهم میخاهد کمک بگیرد و هم میخاهد بگوید :خودم هم بلدم!از آن طرف پاسخ میگویند:اگربلدی با ما چه کار داری!؟لذا یکی از ترفندها در این قضیه این است که به فقیر بودن اقرار کنیم(هو الغنی و انتم الفقرا).این ها اصول حرکت هستند،اگر به عنوان فقیر نروی ،میگویند برای چه آمده ای؟!
/سخنرانی مهر ماه 88.استاد طاهری.
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

جمعى بودن حرکت

جمعى بودن حرکت
منظور از قانون جمعى بودن حرکت اين است که در عرفان نجات فردى پذيرفته نيست. هر سالکى موظف است که ديگران را در مسير رشد و تعالى با خود همراه سازد و در طول مسير حرکت از کمک به آنها دريغ نکند.
کسى که به اين وظيفه مهم توجه ندارد و ديگران را در نعمت غرب الهى شريک نميکند, هم دچار خودشيفتگى است و هم از اين نکته غفلت داردکه براى صعود به ارتفاعات کمال وجود همراهانى لازم است که هنگام سقوط از پرتگاه و يا وقت زمين خوردن بتوان از کمک و يارى آنها بهره مند شد.
همراه کردن ديگران در حرکت عرفانى از ميل به نجات و سعادت جمعى ناشى ميشود. اما يکى از حقايق مهمى که در مسير حرکت عرفانى آشکار ميشود رابطه تنگاتنگ و عميق همه انسانها با يکديگر و وجود حوزه هاى اشتراکى عظيمى است که افت و خيز آنها را به هم مربوط مى کند.
همه ما مانند پرندگانى هستيم که در يک تور بسته به طور جمعى پرواز ميکنيم و براى اوج گرفتن به هماهنگى براى رسيدن به اين مقصود نيازمنديم. در اين پرواز همواره ارتفاع پرواز پايين ترين پرنده بر حد اوج گرقتن بالاترين پرنده تاثيرگذار است و امکان رهايى از تور وجود ندارد
کتاب انسان و معرفت
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

تجمع همراهان عرفان حلقه روبروي سازمان حقوق بشر ايران

تجمع همراهان عرفان حلقه روبروي سازمان حقوق بشر ايران
تجمع همراهان عرفان حلقه در روز سه شنبه 1393/11/7 ، که به دليل کنترل شديد ماموران امنيتي در محل مقرر از روبروي سازمان حقوق بشر ايران به ساختمان کانون وکلاي دادگستري انتقال يافت و تجمع کنندگان خواستار مشخص شدن وضعيت نامعلوم استاد محمد علي طاهري شدند.
منبع خبر :خبرنگار عرفان حلقه
https://www.facebook.com/Khabarnegar?ref=ts&fref=ts





#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

بازداشت آقاي پيمان ميرزايي

بازداشت آقاي پيمان ميرزايي
طبق اخبار رسيده از تجمع ديروز سه شنبه مورخ 1393/11/7 آقاي پيمان ميرزايي در خيابان اسفنديار تهران(در نزديکي ستاد حقوق بشر قوه قضائيه) , توسط ماموران لباس شخصي, بدون دليل دستگير شده و به مکان نامعلومي منتقل شدند, ماموران شب هنگام , پس از تفتيش منزل , لوازم شخصي ايشان را ضبط کردند ...
تا اين لحظه خبري از ايشان در دست نيست.
منبع خبر :خبرنگار عرفان حلقه
https://www.facebook.com/Khabarnegar?ref=ts&fref=ts
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

۱۳۹۳-۱۱-۰۸

انسان اول به کمال مي رسد

انسان اول به کمال مي رسد و سپس به پاکي ، زيرا کمال يعني پاک شدن .
تصور ذهني ما از پاک شدن يک چيز است ؛ تصور کمال از پاک شدن يک چيز ديگر.
پاک شدن سطح عام :
اگر من دزدي نکنم ، رشوه نگيرم ، غيبت نکنم ، رعايت حقوق ديگران را انجام دهم و ...
مي گويند انسان پاکي است ، اين چند امتياز دارد ؟ صفر امتياز.
من تازه پاک شدم ، ديگران از دست و زبان من در امان و آسايش هستند. اما اين براي من چه دارد ؟ به چه درد کمال مي خورم ؟ به چه درد اين حلقه مي خورم ؟
پاک شدن در سطح کمال = يک ماجرا دارد
پاک شدن در سطح عام = صفر امتياز دارد
اگر انسان به درک انالحق و درک وحدت هستي برسد ، همه ذرات مي شود مثل تن خودش يعني مي فهمد : « اينما تولو فثم وجه الله »
« به هر جا نگاه کنيد روي خداست »
يعني مي فهمد و به درکي مي رسد که همه انسان ها پاره تن من هستند ، انسان ها جمال خداوند هستند .
پس وقتي مي گوييم پاک شدن منظورمان اين پاکي است که نتيجه کمال است.
در حالي که در خيلي از مکاتب مي گويند اول برو پاک شو بعد بيا !
اگر پاک شود ديگر با تو چکار دارد .
فراموش نکنيم که رحمانيت خداوند مخصوص گناه کاران است
ترم 5
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

علت سنگدلي !

علت سنگدلي !
وجود ما از کالبدهاي مختلفي تشکيل شده است، ما چندين هزار کالبد داريم، چند تا از اين کالبدها که عمده است، مثل روان، ذهن و جسم نياز دارد به يک ارتباط تنگاتنگ.
اگر ذهن در ارتباط با ما قرار نگيرد، فراموشکاري و عدم دسترسي به حافظه پيش خواهد آمد.
اگر ارتباط روان با ما قطع شود ما در مقاطعي که کالبد روان حضور ندارد فاقد احساس خواهيم بود و ممکن است يک انسان معمولي تبديل به يک آدم سنگدل بشود و هيچ چيز احساسي، مفهوم احساسي برايش نداشته باشد.
خلاصه در انتها ختم مي شود به جنون آني !
دوره 2 –
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

گفته ميشود ميسپاريم به خدا

اينکه گفته ميشود ميسپاريم به خدا در مورد يکسري مسايل فردي و خاص است،تا يک جايي ميشود اما از يکجايي ببعد شما ديگه نميتونيد بگيد من فرعون رو ميسپارمش به خدا،خب سپرديد ولي اگه اينجور بود امام حسين (ع)يزد و شمر و ميسپورد به خدا و ديگه نيازي نبود کاري انجام بشه يا تمام انبياء که همشون در مبارزه بالاخره شرکت داشتن همشون موسي هم همينطور بقيه هم همينطور همه رو ميسپاردن به خدا و هيچي هم نبود و هيچ اتفاقي هم نمي افتاد. اينها در يک جاهايي هست که مثلا ميگه:هرکه تو را خوار کرد رو به خدايش سپار..مربوط به مسائل فردي است اما يکجا جلوي سيل را بايد گرفت...
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

عشق زميني مانند تکه پنيري است

عشق زميني مانند تکه پنيري است
که جلوي لانه موشي گذاشته مي شود
تا موش به خاطر آن تکه پنير از لانه خود بيرون آيد.
آنچه انسان را از خودشيفتگي بيرون مي کشد،
عشق به غير خود است ...
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

در هر فرايند آموزشي، لازم است

در هر فرايند آموزشي، لازم است استاد بعد از روشنگري درباره ي مباحث مورد نظر خود، مدتي شاگردان را با آنچه آموخته اند، واگذارد تا در مدت غيبت او، فرصت کافي براي به پختگي رسيدن و کاربردي کردن آن آموزه ها فراهم گردد.
انتظار شاگرد براي ملاقات دوباره با استاد (در مدت غيبت)
خود يکي از عوامل تاثيرگذار بر اين پختگي است. با توجه به اينکه در دوران غيبت، به دليل عدم امکان ارتباط مستقيم با استاد احتمال بروز غفلت هايي از سوي شاگردان بسيار زياد است، اين پرسش مطرح مي شود که با وجود امکان غفلت، اين پختگي چگونه محقق مي گردد؟
دوره ي غيبت، از اين جهت که با انتظار همراه است، مي تواند بر سازندگي و پختگي شاگردان موثر باشد ؛ چرا که اگر اين انتظار در جهت هدف صحيحي باشد، تلاش شاگردان مفيد واقع مي شود.
بنابراين، انتظار محکي براي ميزان فهم و درک آموزه ها محسوب مي گردد و اصل
" شاگرد در انتظار" به عنوان يکي از اصول رشد و تعالي ضرورت مي يابد.
کتاب چند مقاله / فلسفه غيبت و مفهوم انتظار
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

مرگ و جهنم

مرگ و جهنم، همچون داروهاي تلخي هستند كه مادري با دلسوزي تمام به زور به طفل خود ميخوراند تا او را درمان كند ولي خود بيش از طفلش تلخي دارو را درک ميكند و طفل بيخبر از همه جا و بدون اطلاع از عشق مادر،گريان و نالان است از اين كه چرا چنين خشونتي نسبت به او اعمال ميشود. بدون مرگ وجهنم، ما هرگز به يکديگر نميرسيديم و حداقل، من عاشقي مهجور ميماندم و شما نيز در نيازمندي ابدي باقي ميمانديد. اما شما بعد از اين وصال، همين كه مطمئن شديد كه عاشق سينه چاک، در اختيار شماست و شما سوار بر اريکه قدرت او ميتوانيد يکه تازي كنيد،با او چه ميكنيد؟
منبع: کتاب چند مقاله
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

۱۳۹۳-۱۱-۰۷

خشونت

خشونت
يکي از رابطه هاي خيلي مهمي که هست و بي توجه بودن به اين رابطه باعث عدم درک درست از بعضي وقايع تاريخي ميشود ، رابطه بين ايدئولوژيکي کردن با موقعيت به وجود آمده است ، بدين منظور که در موقعيت خودمان ، معلم اخلاقِ عملکرد ديگران در موقعيت ديگري ميشويم که اصلا موقعيت ديگري را نميتوانيم درکش کنيم.
البته که صددرصد ميتوانيم حدس بزنيم که کارهاي بدي رخ داده شده است اما اين حدس ها بدون هيچگونه تشخيص چگونگي به وجود آمدن چنين موقعيتهايي و عبرت چالش براي جامعه و خود از باز به وجود آمدن آن ، به جايي نخواهد رسيد ، به تعبير ديگر ما دو موضوع واقعيت و ايده آل را داريم که ايدئولوژيکي نگاه کردن به ايده آل و سنجش موقعيت به واقعيت ختم ميشود بنابراين ميتوان گفت که خشونت بد است و نبايد تحت هيچ عنوان از آن استفاده کنيم و اين يک ايدئولوژي اخلاقي از نوع ايده آل هست ولي سوالي که پيش مي آيد اگر به صفحات تاريخ نگاه کنيم رنگ خون اکثر صفحات را پر کرده است و ما چنين ايده آلي را معمولا نديده ايم ، واقعيت چيست ؟ چرا چنين موقعيتهايي پيش مي آيد ؟
ميتوان فهميد که وقتي يک گروهي از خشونت گروه ديگر پرده برداري ميکند واضح است که ميخواهند بگويند ما چنين نيستيم اما اتفاقا همين خصلت هست که معمولا خشونت را از يک جايي بسط ميدهد.
آدمي به جاي اينکه واقعيت اجتماعي را بشناسد و رفع خشونت کند به هيچ عنوان با برچسب زدن عنوان خشونت گرايي گروهي در گذشته يا امروزه ، کاري را از پيش نخواهد برد.
ميتوان خشونت را در جنبه هاي مختلف ديد براي مثال در سطح کوچک خشونتهاي فردي که در سطح خانواده و همسايه و ... ديد و خشونت گروهي و جهاني که در سطح قومي و ديني ديده ميشود .
من ريشه اين خشونت ها خصوصا در سطح گروهي و جهاني را با دو فرمول روانشناختي که از طريق کينه و نفرت در زمان ، ميبينم مثال : من تو را ميزنم ، بعد فرزند تو ، فرزند مرا ميزند و بعد نوه من نوه تو را ميزند و در آخر معلوم نيست چه کسي در گذشته اول شروع کرده است ولي آنچه که مسلم است ادامه داشتن اين نوع خشونت نتيجه جهل و ناداني است فرمول ديگر که بيشتر از طريق روشن شدن مرزبندي کشوري بوده است که اين مرزها در دوران گذشته بيشتر به صورت هويت ديني مشخص ميشده است که از جنگهايي به بعد به قوم گرايي تغيير کرد که نتيجه آن کشتار ميليونها انسانها شد و اگر دقت کنيد از آنجاييکه قوميتها پراکنده و برِ ، همديگر بودند و هر کدام نسبت به پاکسازي همديگر اقدام کردند و مثل اين ميماند که چون عده اي همنوع من را در قوميتهاي ديگر کشته اند بنابراين من نيز به تلافي آن ، از همنوع آنان در قوميت خود را نيز خواهم کشت .
به طور کلي ما در طول تاريخ نژادهايي را داشته ايم که بر ديگر نژادها برتري و غلبه داشته است و همچنين بعضي پيروان ادياني بوده اند که زماني مورد ظلم قرار گرفته اند ولي در زماني هم از قدرت سوء استفاده نيز کرده و ظالم بوده اند بنابراين اکثر قوميتهاي مظلوم دنيا زماني ظالم بوده اند هر ظالمي مظلوم ظلم خودش است و زماني که مظلوم هست ظالم نيز هست و يا برعکس و به نظرم اگر هر دو همزمان روزي نباشند شايد که خشونتي نيز نباشد شايد و اينگونه هست که همه ما ، هم ظالم و هم مظلوم هستيم .
در مقاله بعدي به آيات کتاب قرآني که به آيات خشونت شناخته شده اند را مورد بررسي قرار ميدهيم .
Amin Rafati
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

چرا بيمار مي‌شويم؟ نقش بينش در سلامتي و بيماري

چرا بيمار مي‌شويم؟ نقش بينش در سلامتي و بيماري
در اينجا دو عامل را داريم: اثر ذهن بر سلامتي انسان و ديگري نقش بينش‌ها در سلامتي انسان.
اين دوتا هم در بيمار شدن ما نقش دارند.
در هر دوره دليلي اضافه مي‌شود تا آخرش خدا تبرئه مي‌شود......
موضوع بعدي هم بينش‌هاست که اسکن ندارد، به کمک حرف زدن و آگاهي، در وجود ما مي‌نشيند طوري که انگار از روز اول مي‌دانستيم.
چارت مربوط به رابطه بينش با واکنش ذهن، واکنش روان و واکنش فيزيکي
....
صداي انفجار از بيرون مي آيد ......واکنشهاي متفاوتي نشان مي دهيم ....مغز ما آدرنالين ترشح کرده.... اگر نيم ساعت ديگر يک انفجار ديگر رخ دهد.... عادي تر مي شود و آدرنالين کمتر ترشح مي شود....و به همين نسبت عکس العمل ما ضعيف تر مي شود ...
.در مقابل حوادث بيرون مثلا اگر صدائي بشنويم.... ذهن مي گويد چه صدائي....
و روان بار احساسي را پياده مي کند.... بعد مي رود به مغز که چه کار بکند..... تا آدرنالين ترشح کنيم .....و اين که چقدر اول مي ترسيم..... بعد آدرنالين ترشح ميشود.....،اول افسرده مي شويم ......بعد مغز عکس العمل نشان مي دهد....
در واقع چهارچوب بينش است.... يعني نحوه نگرش و تلقي ما از جهان هستي.
بايد يک سيستم نرم افزاري باشد که شدت وضعف حوادث را تعيين کند که آن بينش است. ...بينش تعيين مي کند که به چه بيماريهائي مبتلا مي شويم.
در مورد شکست مالي دو بينش داريم يکي افسرده مي شود و يکي مي گويد بي خيال.
ترم سوم، جلسه اول، زنگ اول
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

آيا عرفان حلقه بومي ­سازي عرفان اشو نيست؟

سؤال:
آيا عرفان حلقه بومي ­سازي عرفان اشو نيست؟
پاسخ:
بنده به عنوان بنيانگذار عرفان حلقه با عرفان اشو آشنايي ندارم. اما نکته مهم اين است که عرفان حلقه بر اساس آموزه­هاي هيچ عرفاني شکل نگرفته است و اشتراکات احتمالي آن با هيچ عرفاني، دليل بر رابطه با آن نيست !
علاوه بر اين، بايد توجه داشت که اين عرفان، تنها مشتمل بر عرفان نظري نيست و با کمترين آشنايي با بخش عملي آن اين نتيجه حاصل مي­ شود که اين بخش نمي­ تواند از عرفان­هاي ديگر اخذ شده باشد !
البته به لحاظ صبغه توحيدي و با توجه به اساس آن که اتصال و ارتباط با خداوند است، با عرفان هاي توحيدي مانند عرفان اسلامي يا عرفان مسيحي انطباق دارد.
مصاحبه با استاد محمدعلي طاهري
http://erfanekeihani.com
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

اين قانون است و اگر به شکل قانون نگاه نکنيم دچار ساده‌انديشي خواهيم شد

اين قانون است و اگر به شکل قانون نگاه نکنيم دچار ساده‌انديشي خواهيم شد. ...
خيلي‌ها مي‌گويند يک ريال پول حرام وارد زندگي ما بشود، زندگي ما آتش ميگيرد...
يعني شبکه مثبت وارد عمل شده.... اين قانون و اصل است ...
و اصل ديگر هم ، اين است که اگر چند بار به ما اخطار بدهند و توجه نکنيم ختم الله مي‌شويم ...
يعني بعد از چند بار اخطار ديگر باما کاري ندارند...!...
يک بار پول حرام مي آيد و زندگي ما آتش ميگيرد و ما توجه نمي‌کنيم....
يک بار دو بار اخطار مي‌دهند و بعد از آن ديگر هيچي و ميليارد‌ها پول حرام مي ايد و اتفاقي نمي‌افتد. ..
مثال ساده‌اش اين است که ما اگر برويم در جاي درجه سه غذا بخوريم مسموم مي‌شويم...
اما شما آدم‌هايي را مي‌بينيد که از سطل آشغال خوردني مي‌خورند و از من و شما هم سالم‌تر هستند....
چرا؟ ......چون قانون مصونيت داريم .....
لذا هم مي‌شود در مقابل شبکه مثبت مصون شد ...
و هم در مقابل شبکه منفي.....
ختم الله و ختم الشيطان پيش مي آيد.....
اينها قوانين حرکت به سمت کمال است و هر ثانيه هم با ما هست و چيزي نيست که بگوئيم امروز از آن خبري نيست....
ترم سوم، جلسه اول، زنگ اول
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

آيا سالم زندگي کردن سخت است؟ بهايي دارد؟

سوال: آيا سالم زندگي کردن سخت است؟ بهايي دارد؟
پاسخ: وقتي انسان مي خواهد سالمتر زندگي بکند، مسائلي دارد، در همين زمان خودمان يک کسي بخواهد پول حرام نگيرد، چي مي شود، يک کسي بخواهد کارش را بر مبناي حق و حقيقت ادامه بدهد، مي تواند؟ به سختي مي افتد، به مشقّت مي افتد، مگر منصور حلاج چي گفت، مگر عيسي مسيح (ع) چي گفتند، مگر پيامبر (ص) چي گفتند، مگر اميرالمومنين (ع)،
مگر حسين (ع) چي گفتند، موضوع سر اين است که پس وقتي قرار باشد ما پول حرامي نگيريم، محيط با ما به تضاد مي افتد، ما را ديگر نمي خواهند، شما ديگر به دردش نمي خوريد، بايد چکار کند، زيرآب شما را بزند، بايد شما را بياندازد بيرون، بايد شمار را يک کاري بکند. لذا ايجاد تضاد مي شود و اين تضاد مشکل ساز مي شود، هماني مي شود که در واقع رخ داده، حالا کسي بخواهد پول حرام نگيرد بايد بهايش را هم بدهد و همان مي شود، در واقع همان مشقّت مي شود همان قضيه که دست و پايش بسته است.
ولي يک نفر که در شبکه منفي است، اصلاً اين مسائل و پرهيز ها را ندارد و راحت تر است.
نه اينکه خدا اينکار را بکند، خدا اينکار را نکرده، قانون زميني و من عليه شما، اون عليه شما، اين عليه شما نمي گذارد، بله ببينيد، اين ماجراها همانطور که گفتيم به اين دليل و به اين علت در اين قضيه قرار دارد، در دل اين ماجرا هست، شما بايد برگرديد بگوئيد نه، وقتي گفتيد نه، ديگر هر جايي نمي توانيد زندگي بکنيد، هر کاري نمي توانيد انجام بدهيد، کافي است بگوئيد آقا من پول حرام نمي خواهم، مي توانيد زندگي بکنيد؟ خدا وکيلي مي گذارند؟ بسيار مشکل مي شود.
(دوره 2 جلسه 3 زنگ اول) CD صوتي
استاد محمد علي طاهري
http://erfanekeihani.com
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

چرا آنهايي که آدمهاي بدي هستند

چرا آنهايي که آدمهاي بدي هستند
چرا آنهايي که آدمهاي بدي هستند طول عمر بيشتري دارند، نسبت به آنهايي که آدمهاي خوبي هستند؟
پاسخ: يک فاکتورش اين است که شما به آن کسي که مي گوئيد آدم بدي هست، يک جائي ديگر يک امتيازات مثبتي دارد، شما يک جايي حرص مي خوريد اون نمي خورد، مثلاً مي گويند ظالم سالمه، چرا؟ در مورد يک مساله اي که شما حساس هستيد، رمانتيک هستيد و براي آن مساله حرص مي خوريد، او اصلا
ً خيلي عادي با آن برخورد مي کند. شما سر کوچه يک گدائي را مي بينيد دو روز حالتان بد است، اون به ده نفر گدا هم برخورد بکند حالش بد نمي شود، اين نرم افزارها کور عمل مي کنند، مثلاً همه بيمارهاي (ام اسي) يک کاراکتري دارند که اشتراکي هست. همه آنها حساس هستند، رمانتيک هستند، زود رنج هستند، مثل برگ گل ظريف و نازک هستند، خوب نابساماني هايي که مي بينند، دستخوش تلاطم هاي رواني و ذهني و متعاقب آن باعث بيماري مي شود. اما يک ظالم اينطوري نيست، با دنيا رمانتيک برخورد نمي کند، اونجا امتياز است. اينجا اين به ضرر کسي است که بيماري (ام اس) دارد، اينها حساب و کتابهايي دارد و نبايد با هم قاطي بکنيم. در بحث مديريت انرژي ذهني اين مطلب را روشن مي کنيم.
(دوره يک جلسه 5 زنگ دوم) CD صوتي
 استاد محمد علي طاهري
http://erfanekeihani.com
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

معرفي ارتباط آسماني

موقع معرفي ارتباط آسماني از سوي برخي مورد تمسخر قرار مي گيرم

سوال : موقع معرفي ارتباط آسماني از سوي برخي مورد تمسخر قرار مي گيرم و عصبي مي شوم و به مشکل بر مي خورم، چکار کنم؟
پاسخ: اصولا ما نبايد فکر کنيم هر چه را که مي گوئيم، ديگران قبول بکنند، چون اگر اينجور بود تا امروز ديگران جلوتر از ما قبول کرده بودند و ديگه اصلاً به ما نمي رسيد و ما الان دوران گل و بلبل را داشتيم طي مي کرديم، چون جلوتر از ما قبول کرده بودند، ايما
ن آورده بودند، به يقين رسيده بودند، بعد ديگه الان مسايل حل شده به ما مي رسيد، اما چون جلوتر از ما مي بينيد که باور نکردند، ايمان نياوردند، اصل صورت مساله را آوردند دادند تحويل ما، طبيعي است، اين را بايد انتظارش را داشته باشيم، اما البته ما بخش زميني جهد خودمان را انجام مي دهيم. اين راه بسوي خداست و ما جهد و تلاش را مي کنيم، بهائي است که بايد بدهيم و مي پردازيم، اما نداي مخالف هميشه بلندتر و رساتر و بيشتر از نداي موافق است، اين هم قانون است، تا حالا که اينطوري بوده و حالا شايد آخر زمان است، شايد تغييراتي پيش بيايد ولي بالاخره اين انتظار را داريم ولي بهرحال اگر به روند سابق فکر بکنيم به روالي که تا امروز طي شده فکر بکنيم پس ما با موج مخالف برخورد خواهيم کرد و سدّ در مقابل ما خواهد بود، حالا ما با سدّ برخورد مي کنيم، با مخالف برخورد مي کنيم، اما اگر ما دشارژ بشويم چي مي شود؟ روي ما خط مي خورد.
ما مي گوئيم راه اين است، شما شهادت مي دهيد، مي گوئيد که بابا من اينطور بودم، اينکار را کردم نتيجه گرفتم، مي خواهد گوش بدهد، مي خواهد گوش ندهد، اين روش تاثيرش بيشتر است، وقتي ما مي ايستيم و اصرار داريم ، او فکر مي کند که ما حالا چه منافعي داريم که اصرار داريم.
(دوره شش جلسه 2 زنگ اول) CD صوتي
استاد محمد علي طاهري
http://erfanekeihani.com
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

کمال تکنيکال نيست

اما کمال تکنيکال نيست..... کمال در قالب انگشتر و گردن‌بند آويزان کردني نيست?..
«کمال در ذهن ما در وجودِما بايد باشد». ....
هر چيز حفظ کردني(حفاظ) بايد در وجودِما باشد ....
مثل اين حفاظ ها که مي‌گيريم و يك چيز آويزان کردني نيست.!....
در دوره دفاعي مي‌بينيد که اين چيزها را که آويزان مي‌کنيم و مي‌کرديم چه مشکلاتي با خودش همراه داشته.!.....
اين حربه شيطان است که مي‌خواهد به ما بگويد فکر نکن و اشتياق نداشته باش!...
و اين را حمل کن(چيزهاي آويزان کردني ) تا به کمال برسي!...
«در حالي که نمي‌شود تکنيکال به کمال رسيد.» ....
اينطوري شبكه منفي ما را به ظاهر پرستي مي‌رساند....
ما مي‌خواهيم به باطن برسيم..... چون کمال حرکت از ظاهر به باطن است.....
شبكه منفي مي‌گويد انگشتر دستت است پس تمام است و ديگر لازم نيست که تفکر کني يا اشتياق داشته باشي. ....در حاليکه ما براي هر چيزي حلقه و اتصال داريم و حفاظ داريم....
همه چيز مفاهيم باطني دارد و اگر در ظاهر قفل بشويم نه تنها به نتيجه نمي‌رسيم ... بلکه به يک شرک مخفي هم دچار مي‌شويم و ما تا يک مدت زماني مي‌توانيم در ظاهر بمانيم... و از يک جايي، ديگر قبول نمي‌کنند که انسان در ظاهر مانده باشد.....
مثلا از ما انتظار شکر وجودي دارند نه تنها گفتن يک کلمه ؛ انتظار دارد ....همه وجودما تشعشع شکر را داشته باشد، ....
حتي از قلب هم بگذرد همه وجود بگويد شکر.....
نمي‌پرسد چند بار گفتي شکر؟ .....چند دوره تسبيح گفتي؟ .....
ميگويد بيا ببينم که آيا تشعشعات شما مي‌گويد شکر يا نه. بايد همه وجودت شكر بگويد.
ترم سوم، جلسه اول، زنگ اول
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

فهم او در خور هر هوش نيست...

حلقه او سخره هر گوش نيست....
يک ذهني مي‌خواهد رها و آزاد. ....
پس بايد درعمل ببينيم که چه‌طور ذهني است که در گستره خاصي رهاست....
ما مي‌خواهيم ذهنمان رادر کل عالم هستي معطوف کنيم. ....
مي‌خواهيم در حد کيهان معطوف بشويم. ....
پس از قوم و نژاد و مليت ......و حتي جهان هم مي‌گذرد .....و به حد "کيهان" مي‌رسيم. ......
ما از روز اول هم بحثمان را با کيهان آغاز کرديم..... پس مي‌خواهيم به تفکر در سطوح "گسترده" برسيم که بايد لمسش کنيم......
اما "تمرکز" نقطه مقابل اين مسئله است! .....
و انسان مي‌خواهد با تمرکز روي چاکراه باعث بشود.... (با پيش فرضي که از نظر ما غلط است) که چاکراه باز بشود .....و آگاهي در ذهن ما بريزد......
اين زاويه ديد موضوع کمال را تکنيکال ديده .....و اين از نظر ما غلط است......
«آگاهي مزد اشتياق ماست ».....و «خواستن بايد کيفيت داشته باشد».....
و اشتياق داشته باشد .....
و اين نيست که با باز شدن چاکراه .....من به آگاهي برسم!.......
ممکن است در يک جمع که اين تکينک را انجام داده يک نفر هم به آگاهي برسد...
اما او پاسخ اشتياقش را گرفته و پاسخ تکنيک را نگرفته.......
اين نيست كه با روي تخت ميخ‌دار خوابيدن آگاهي بگيريم. ....
اين كار ممکن است نشان دهنده اشتياق من باشد ....
اما نگفتند که انسان، براي رسيدن به آگاهي بايد برود روي تخت ميخ‌دار بخوابد. ....
اينطوري يعني ما معتقديم خدا ساديسم دارد .....
که گفته انسان بايد برود روي تخت ميخ‌دار بخوابد تا به ما بگويد چه خبراست و ماجراي اليه راجعون چيست.!......اما اين نيست. ....
ما مي‌توانيم راحت بنشينيم گوشه خانه خود و دريافت آگاهي داشته باشيم. ....
و لزومي ندارد کاري کنيم که ....به نوعي يک بچه بتواند خدا را زير سوال ببرد که:....
اين چه خدايي است که يک نفر بايد زجر بکشد تا خدا دو کلمه به او آگاهي بدهد؟
يعني ناخودآگاه، خدا با اين تعريف مي‌رود زير سوال. ....
ترم سوم، جلسه اول، زنگ اول
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

دليل انتخاب روش اتصال

دليل انتخاب روش اتصال
پس يکي راه توان فردي است که.... حالا اگر به مقصود رسيد مي‌گويد: آفرين به خودم که توانستم به اين ماجرا برسم .....و اينجا خودش جلال پيدا مي‌کند؛ .....
اما يک راه ديگر هم داريم که.....
از دوره يک آزمايش کرديم آن هم اتصال و متصل شدن است.....
برمي‌گرديم به اين تئوري که ما را اينجا تنها رها نکردند ......
و براي ما تسهيلاتي پيش‌بيني شده? ......
حبل‌الله پيش‌بيني شده که......
اگر نتوانستيم برويم بالا ......اين ريسمان را بگيريم.....
اما انسان اين اصرار راداشته که با زور و توان شخصي خودش بالا برود و به بن‌بست هم خورده است......
پس مي‌توانيم از تسهيلات مقرر براي انسان در مسير کمال استفاده کنيم....
و اين يکي از پيش‌بيني‌هايي است که در مورد انسان شده که....
با اتصال به نتايجي برسد:
به جايي نرسد کس به توانايي خويش
الا تو چراغ رحمتش داري پيش
دوباره بحث استفاده از تسهيلات الهي است که اين تسهيلات در اختيار همه انسان‌ها است و چون رحمت عام الهي است .....
شامل همه مي‌شود .....
و ربطي به جنسيت و مليت و پاکي و نا‌پاکي و دين و مذهب ندارد ....
و همه اين بحث‌ها را قبلا کرديم و براي ما جا افتاده است. ....
ترم سوم، جلسه اول زنگ اول
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

۱۳۹۳-۱۱-۰۵

وسيله

وسيله
«هر چه انديشي پذيراي فناست ........ آنچه در انديشه نايد آن خداست»
خوب ما هر كدام براي خودمان يك خدايي ساختيم....... و در ترم 2 ديديم كه يك «وسيله» بود، ..........در يك جايي ديگر مي‌بينيم يك چيز ديگر است و تا آخر حالا باز هم كار داريم........ و در واقع يك چيزي است كه خودمان ساختيم و يك تصوري داريم، عيب ندارد در يك جايي گفته مي‌شود
«هيچ ترتيبي و آدابي مجوي .... هر چه مي‌خواهد دل تنگت بگوي»
اين درست است ولي خوب يواش، يواش بايد از تصورات خودمان دور شويم.
ما يواش، يواش از اين تصور و تخيل، لازم هست كه....- نمي‌گوييم در يك شب- .....ولي لازم است كه يواش، يواش جدا شويم .......و واقف شويم به بي‌نامي الله،....... واقف شويم به عدم، ........واقف شويم به آن‌جايي كه گفته مي‌شود «سُبحانَ اللهِ عَمّا يَصِفُون» (مؤمنون 91) او از هر وصفي كه بكنيد مبرا است.
اما تا زماني كه اين جا هستيم!......
«اين تصور اين تخيل لعبت است ..... تا تو طفلي پس بدانت حاجت است»
تا زماني كه ما همين پايين‌ها هستيم مجبوريم اين‌ها را بگوييم، مجبوريم بگوييم
«تو كجايي تا شوم من چاكرت .... چارقت دوزم كنم شانه سرت»
مجبوريم با اين تصور و تخيل زندگي كنيم، راه ديگري نداريم. .......شعري كه در ابتداي بحث بود از اشعار حافظ است، .......چون با چند تا از مفاهيمش خيلي كار داريم، .......اصولاً با اين قطعه خيلي سر و كار داريم .......و لازم داريم مفاهيم آن براي‌مان باز شود، ......
ترم پنجم، جلسه پنجم، تصويري
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني

هنر ارتقاء رشد کيفي انسان

هنر ارتقاء رشد کيفي انسان
بحث "كيميا"(هنر ارتقاء رشد کيفي انسان)ايجاب مي‌كند كه ما يواش، يواش در حاشيه رشد خودمان،..... تعريف‌مان از خدا هم،....... از تصور و تخيل دورتر شود ........و به آنچه كه هست نزديك‌تر شود،........ الزاميست يعني يك جوري با هم ديگر آميخته هستند.
رشد انسان، ارتقاء او تعريف را هم پيش مي‌آورد كه البته ارتقاء تعريف خدا به سمت "تعريفِ بي‌تعريفي "مي‌رود. ...........هر چي مي‌رويم جلوتر تعريف محدود، محدود، محدودتر مي‌شود.......« تا يك‌جا به بي‌نامي او معطوف شويم»،........ يك‌جا متوجه شويم كه اصلاً "نام" ندارد ..........و اين تازه آغاز يك ماجراي ديگري است. .......يعني تا زماني كه فكر مي‌كنيم نام دارد در يك دنيايي هستيم، .........همان دنياي تصور و دنياي تخيل است ......بعد تازه وقتي فهميديم نام ندارد پا مي‌گذاريم در يك دنياي ديگري، .........تازه مي‌خواهيم پاي بگذاريم در يك دنيايي كه واقعي‌تر است.
ترم پنجم، جلسه پنجم، تصويري

عنايت

عنايت
«چون حسن عاقبت نه به رندي و زاهدي ايست
آن به كه كار خود به عنايت رها كنند»
گفتيم كه رند، تلفيق واقعيت و حقيقت، .......زاهدي هم كه الان گفتيم مراعات و اين جور چيزها، .........به خودي خود، حسن عاقبت به خودي خود بدون حلقه‌هاي قضيه و يكسري مسايل، چيزي را تعيين نمي‌كند.........
ممكن است ما را بهتر هدايت كند، حالا رندي و زاهدي،...... ولي اين‌ها به تنهايي كار ما را درست نمي‌كند «آن به كه كا رخود به عنايت رها كنند» عنايت چي بود؟ اينجا منظور از عنايت، ما در حلقه‌ها چكار مي‌كرديم؟ ......يا الان چكار قرار است بكنيم؟ عنايت؟ ........عنايت يك جوري است كه ما تسليم شديم گفتيم به عنايت خودت،...... ما كاره‌اي نيستيم ما نمي‌توانيم، .....ما نتوانستيم، ......ما به هر حال كودكي هستيم در اين چرخه و در اين حلقه، كودكي و طفلي هستيم، .......بابا بگير خودت درستش كن «آن به كه كا رخود به عنايت» اينجا عنايت مشتمل است بر تسليم، .....بر شاهد بودن،........ بر همه آن چيزهايي كه مجموعاً ما را از خودمان جدا كرد.......... چسبيده بوديم قبلاً به خودمان، الان ديدم نه ما بايد خودمان را رها كنيم و آن عنايت را پيشه كنيم، ........آن سپردن را، به خدا سپردن همان عنايت است و بياييم و كار را به همان كاردان خودش واگذار كنيم.
از وقتي هم اين كار را كرديم- البته خود عنايت مراتب دارد- يك كسي يك درصد كار خود را به عنايت رها مي‌كند، ......يكي كسي دو درصد، سه درصد و همين جوري مي‌آيد......... مثلاً عيسي مسيح(ع) مي‌شود 100%. در واقع ما داريم تمرين عنايت مي‌كنيم، .......تمرين تسليم شدن مي‌كنيم ........منتها اين يك بحثي است كه از ذهنيت ما دور است زور هم نمي‌شود زد، .......در يك شب بگوييم آقا ما داريم 100% عنايت مي‌كنيم، ........البته نمي‌گويم اين نشدني است ولي تا ما ناخودآگاهي خودمان را متقاعد مي‌كنيم بايد بشود، بايد بشود، برويم، برويم، اين زمان مي‌خواهد.
شما مي‌بينيد كه هنوز هم بعضاً در دوره‌هاي بالاتر هم ببينيد افراد مايلند هنوز يك بخش وجودي خودشان در اين نقشي داشته باشد......... هنوز نمي‌توانيم خودمان را 100% رها كنيم،....... مي‌توانم برسانم خدمتتان؟ هنوز نمي‌توانيم كه نقش اين طرف بشود صفر، آن طرف بشود 100. هنوز هم من مي‌خواهم كه لااقل يك 20-10% من هم نقشي اين وسط داشته باشم، .........«اين مشكل بزرگ ماست در سر راه كمال»........ اين است كه از حلقه‌ها نمي‌توانيم استفاده جانانه‌اي بكنيم- جميعاً مي‌گويم اول به خودم مي‌گويم- استفاده جانانه‌اي نمي‌توانيم بكنيم به خاطر اين كه هنوز نقش خودمان صفر نشده است،........ مي‌رويم به سمت جايي كه نقش ما صفر است درست شد؟ ديگر ما نقشي در اين ماجرا براي خودمان قايل نيستيم، ......وقتي كارمان را به عنايت رها كرديم يعني اينكه ديگر ما واگذار كرديم.
ترم پنجم، جلسه پنجم، تصويري
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني

قصاص؛ حكم

قصاص؛ حكم
س: ............. ج: قصاص يعني حكم، ....حكم روي پله عقل است، ......عقل حكم‌فرماست مي‌گويد «اين خطا كرد بايد او را بگيريم، جزايش، جريمه فلان ...» اين پله عقل است و .......
«حكم اغلب راست چون اغلب بدند
تيغ را از دست رهزن بستدند»
اگر اين حكم را نگذارند، من سوء استفاده مي‌كنم. .......لذا بايد روي پله عقل بيايند قوانين مدني و چي، چي، چي، را بگذارند .......تا يك زماني انسان رشد بكند و بفهمد كه بايد چي باشد، .....چي كار بكند. ......
بحث حكم است، حكم يعني عقل، عقل مي‌گويد يك نفر را كشته بايد او را بكشيم اين عقل است....... اما آن بخشش و اين حرف‌ها روي پله عشق است،....... روي پله عقل نيست،........ عقل مي‌گويد «بخشش يعني چي؟ چرا ببخشي؟ يكي را كشته بايد او را بكشند»....... بخشش روي پله عشق است،..... آن يك وادي ديگر دارد.
الان نمي‌توانند در قانون بياورند كه ببخشند بهتر است!، پيشنهاد مي‌كنيم كه ببخشند، ......همه مي‌آيند مي‌گويند «آقا شما با چه حسابي پيشنهاد مي‌كنيد ببخشند؟!» .........عقل حكم مي‌كند، عقل است كه حكم مي‌كند.
اما شما مي‌بينيد كه بعضي‌ها پاي چوبه دار مورد بخشش قرار مي‌گيرند، ......اولياي دم مي‌گويند ما بخشيديم،....... بعد همه برمي‌گردند نگاه‌شان مي‌كنند، مي‌گويند «اين‌ها يا ديوانه شدند يا احساساتي شدند، يا اين‌جوري شدند يا آن‌جوري شدند» ......خيلي‌ها در دل‌شان مي‌گويند :«اگر ما بوديم هرگز نمي‌بخشيديم اين بايستي اعدام مي‌شد»
ترم پنجم، جلسه پنجم، تصويري
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني

زمره حضور

زمره حضور
«بگذر ز كوي ميكده تا در زمره حضور .... اوقات خود ز بهره تو صرف دعا كنند»
زمره حضور، ارتباط "روح جمعي" كه جمعش يك ميكده‌اي را تشكيل مي‌دهد، .......كه افراد وقتي در اين جمع هستند ميكده؛ .......ميكده چيه؟ ميكده اشاره به مكان يا جمع يا آن‌جايي كه «مي» جاري است، ........«مي» رد و بدل مي‌شود مي چيه؟ .......«آگاهي مي از خم وحدت الهي»، ......«مي آگاهي است» .........و در آن‌جا آگاهي در جريان است........
و در اين زمره حضور در اين ارتباط جمعي افراد اوقات خودشان را براي تو كه شناخته يا ناشناخته هستي صرف دعا كنند، ......صرف آن تشعشع مثبت، ........صرف كارهاي تو كه مجموعه‌اش مي‌شود همان دعا و براي كمال تو...... و براي دستگيري تو دارند دعا مي‌كنند. .......كه دعا مجموع همه كارهايي است كه انجام مي‌شود تشعشع مثبت، ......كنترل تشعشعات منفي، .......يعني هر چيزي كه مي‌خواهد طرف را بلند كند، مي‌خواهد طرف را ياري كند.
چند تا مفهوم را خواستيم امروز به عنوان مقدمه، ضمن اين كه ياد و يادآوري چند شعر از اشعار حافظ عليه‌الرحمه را هم داشته باشيم كه به هر صورت اين مباحث خودمان را هم از دل آن‌ها مورد بررسي قرار داده باشيم.
ترم پنجم، جلسه پنجم، تصويري
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني

وكالت

وكالت
شما يك وقت به يكي وكالت كاري مي‌دهي كه ايشان برود جاي من اين كار را انجام بدهد،....... حالا اكثر افراد صد در صد ديگر واگذار مي‌كنند ديگر مي‌روند دنبال كار و زندگي خودشان .......و او هم يك روزي كار را انجام داده مي‌آيد مي‌گويد «بيا من كار را انجام دادم» .......حالا البته بعضي‌ها هم دم به دقيقه زنگ مي‌زنند «خوب بگو ببينم چي شد؟ .....حالا چي شد؟»........ مي‌گويد «اگر به من وكالت دادي برو خانه‌ات راحت بگير بخواب، من انجام مي‌دهم مي‌آيم مي‌گويم» درست است يا نه؟ اين‌ها تجارب عيني است.
اما ما در مسايل زميني معمولاً قادريم 100% وكالت بدهيم اما در مسايل آسماني نمي‌توانيم 100% وكالت بدهيم درست است يا نه؟ ........اين يك مشكل بزرگ است، همه‌اش مي‌رويم، مي‌آييم، از اين حلقه به آن حلقه، همه اين ماجراها اين است كه اين ميزان عنايت را و اين تسليم شدگي را،...... قابليت تسليم پذيري را در خودمان هي ارتقاء بدهيم، .......ارتقاء بدهيم تا يك جايي بگوييم آقا ما شديم صفر.
«محو بايد نه صرف اين را بدان
گر تو محوي بي‌خطر در آب ران»
«آب دريا مرده را بر سر نهد
ور بود زنده ز دريا كي دهد»
وقتي كه طرف روي دريا شنا نمي‌كند، همين‌جوري روي دريا شناور است .......ولي وقتي كه دست و پا مي‌زند خودش را نجات دهد، 5 دقيقه، 10 دقيقه آخر سر غرق مي‌شود. ........در اينجا «محو» شدن، منظور چيه؟ آن است كه نقش صفر است، چيزي كه به سمتش مي‌رويم.
ترم پنجم، جلسه پنجم، تصويري
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني

«دردم نهفته به ز طبيبان مدعي ....... باشد كه از خزانه غيبش دوا دهند»

«دردم نهفته به ز طبيبان مدعي ....... باشد كه از خزانه غيبش دوا دهند»
در واقع انسان با اين خزانه غيب، نمي‌گويم در تماس بوده،........ مي‌بايستي در تماس باشد ..........يعني برايش اين خزانه غيب تعريف شده بوده،.... قرار گذاشته، ......نه اينكه پديده جديدي باشد ........و از ابتدا وجود داشته و مي‌بايستي مورد بهره‌برداري قرار مي‌گرفته. ..........
منتها موضوع «اَنا خَيْرٌ مِّنهُ» (اعراف 12) موضوع من از او بهترم، ........موضوع اين كه من هم مي‌توانم،........... موضوع اين كه آن بچه مي‌خواهد زور بزند كه يك كاري را كه از او برنمي‌آيد بگويد نه من هم مي‌توانم........ اين ماجرا انسان را عقب انداخته، .......كارش را مشكل‌تر كرده است ......وقتش را به هدر داده است.
و خوب براي بهره‌برداري از اين خزانه غيب كه به طرق مختلف شامل حلقه‌هاي بسيار متعددي، ......حلقه‌هاي غيب در واقع همان كه «الذين يُؤمِنونَ بِالغَيب» (بقره 3) به كدام غيب؟ ..........به اين خزانه غيب، به اين بحث حلقه‌هاي غيب كه قرار بوده دست انسان را بگيرد، بكشاند به كمال.
از اصول كيمياگري در واقع اين جا كيميا، تمام اين چيزهايي را كه اينجا گفته مي‌شود در كتاب كيميا .......يعني در يك كتابي كه اصول انسان‌سازي را قرار است توضيح بدهد اين‌ها مورد بررسي قرار مي‌گيرد ......و در واقع كيميا را كه باز كنيم- سرفصل‌هايش را- مي‌بينيم كه بله مي‌گويد كه قرار است خاك اين‌جوري شود و اينها مباحثي است كه در اين بحث كيميا ما با آن‌ها سروكار داريم.
ترم پنجم، جلسه پنجم، تصويري
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني

«معشوق چون نقاب ز رخ بر نمي‌کشد

«معشوق چون نقاب ز رخ بر نمي‌کشد
هر کس حکايتي به تصور چرا کند»
ما قادر به درك خداوند نيستيم و پرده از رو بر نمي‌دارد، ......ما فقط تجلياتش را در اختيار داريم.
«معشوق چون نقاب ز رخ بر نمي‌کشد» خدا نقاب از چهره برنمي‌دارد ......چون ما قادر به درك نيستيم .......و يك گوشه چشمي، يك ذره از اين نقاب كنار برود، فكر مي‌كنيد ما تحمل داريم آن عظمت را درك كنيم؟!............ مسلماً نه.
«هر كس حكايتي به تصور چرا كند» ......هر كس يك تعريفي،..... يك تصوري،...... يك برداشتي از خدا دارد، ......كه اين تصور كاملاً از آنچه كه بايد باشد كاملاً دور است .
ترم پنجم، جلسه پنجم، تصويري
محمد علي طاهري، عرفان کيهاني

نقض الحمدلله، نقض سلامتي است

نقض الحمدلله، نقض سلامتي است
نقض الحمدلله، نقض سلامتي است، در واقع خريدن مشکلات است ،
همون مشکلاتي که الان داريم توش دست و پنجه نرم مي کنيم...!
( دوره هشت - استاد طاهري )

انسانها در مواجهه با ظلم به سرعت به خداوند اعتراض مي کنند

انسانها در مواجهه با ظلم به سرعت به خداوند اعتراض مي کنند

تقريباً بسياري از انسانها در مواجهه با ظلم به سرعت به خداوند اعتراض مي کنند که چرا ظلم و بي عدالتي وجود دارد و گاهي به محض برخورد با ظلم و بي عدالتي، فقر و گرسنگي و ... خشمگين و ناراحت فرياد مي زنند که "پس خدا کجاست؟ مگر نمي بيند که چه فساد و ظلمي انسان را در برگرفته است؟". برخي نيز به دنبال اين اعتراض و شکايت مي گويند: "من اين خدا را ديگر قبول ندارم."
آنها فراموش کرده اند که طراح و خالق خير و شر خود خداوند است و اگر مي خواست که شر نباشد، جهاني مي آفريد که در آن نه ظلمي وجود داشت و نه فسادي. در اين صورت جهان، جهان ملايک بود و هنر انسان در غلبه بر شر، در هستي به ظهور نمي رسيد.
اگر به حالت اعتراض اين سؤال را طرح کنيم که چرا فرعون و امثال او پا به هستي گذاشته اند و يا بپرسيم که چرا ظلم وجود دارد، پاسخ اين است که يک مسأله مهم را ناديده گرفته ايم و آن، اين است که جهان دو قطبي آفريده شده است و ما در ميان دو قطب متضاد آن قرار گرفته ايم تا در آزمايشي بزرگ، خير و شر را تجربه کنيم و بتوانيم با انتخاب خود، مسير کمال را بيابيم و از ظلمت به سوي نور برويم و با اين عمل توانايي و قابليت ويژه خود را در جهان هستي نشان دهيم. اما اگر سمت و سو و انتخاب در ميان نبود و جهان به جاي دو قطبي بودن، تک قطبي بود، از آزمايش گريخته بوديم.
در اين حالت، صورت مسأله پاک شده بود و طرح آفرينش انسان به هيچ هدفي منتهي نمي شد. در واقع ظلم و بي عدالتي و ... لازمه جهان دو قطبي و جزء لاينفک آن است که انسان بايد با آگاهي و ادراکات مربوط به آن، خود را از آن باز دارد و راضي به ظلم نسبت به ديگران و هستي نباشد. ما مي توانيم با ظلم مبارزه کنيم و مي توانيم با آن همراه شويم؛ يعني يا راه امام حسين(ع) را برويم و يا راه يزيد را !
بنابراين، در جهان هستي مادي، قانون تضاد حاکم است و انسان در دل اين تضاد قرار دارد و از آن جدا نيست تا بتواند موضع خود را در مقابل اين تضاد مشخص کند و تکليف خود را بيابد و به آن جامه عمل بپوشاند؛ نه اين که به اصل صورت مسأله اعتراض کند که چرا تضاد وجود دارد. بايد به اين نکات توجه داشته باشيم و همچنين بدانيم که عدم درک تضاد حاکم بر زندگي انسان و اعتراض به وجود آن، به خودي خود موجب افزايش تضاد بين انسان و خالق مي شود و در عين حال که مشکلي را حل نمي کند، به سردرگمي و خودخوري بيشتر منجر مي گردد. علاوه بر اين، طرح اين اعتراض ها و چراها انرژي ذهني را هدر مي دهد و موجب حرص خوردن، خودخوري و ... شده، براي انسان نتيجه اي جز بيماري نخواهد داشت.
بينش انسان - استاد طاهري

۱۳۹۳-۱۱-۰۴

مساله پشت پرده ربا را صحبت کنيم

مساله پشت پرده ربا را صحبت کنيم
 پشت پرده ربا اشکالي که ايجاد مي کند، اشکال تشعشعاتي است. ما رفتيم پول را گرفتيم، نزول سنگيني هم داشته ولي چاره اي نداشتيم لذا گرفتاريم ، الان که مي خواهيم پس بدهيم، اين فشار سنگيني به ما وارد مي کند. فشارش ما را مي برد فاز منفي، فاز منفي و تشعشع منفي، و اون هم که اين پول را مي گيرد، خير نخواهد ديد، ما هم که گرفتاريم خير نمي بينيم، بخاطر تشعشعات منفي اش
دوره 3 جلسه 3 زنگ اول
استاد محمد علي طاهري
http://erfanekeihani.com
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani

در دنياي عرفان ما شريک جرم همديگر هستيم

 در دنياي عرفان ما شريک جرم همديگر هستيم
 در دنياي عرفان ما شريک جرم همديگر هستيم، اگر آسيب شناسي اجتماعي صورت گيرد، در وقوع يک جرم در جامعه همه شايد در آن شريک باشند. هر گاه آگاهي در جامعه بيشتر شود در جامعه ارتقاء بيابد، خلاف کمتر مي شود و بر عکس. تک تک افراد جامعه شريک جرم هستند.
مثلاً چنانچه در بدن کورک بزند، آيا ف
قط همان سلول که کورک زده مقصر است؟ خير زيرا کلي ناخالصي در بدن بوده و زده به ضعيف ترين سلول و در جامعه هم به همين صورت، ضعيف ترين افراد مبتلا به تخلف مي شوند.
در جامعه هر کس مي تواند براي ديگري ايجاد حسرت بکند و حس نياز را افزون نمايد و لذا با وجوديکه ظاهراً با هم کاري ندارند ولي در واقع ايجاد تشعشع منفي مي کنيم که همه ي ما را درگير مي کند.
مثلاً در روز باراني يک نفر کنار خيابان ايستاده، ما که با وسيله خود در حال حرکت هستيم، نه تنها او را سوار نمي کنيم بلکه با سرعت از کنار او رد مي شويم و آب کف خيابان را هم بر روي او مي پاشيم وبا اينکار در او ايجاد عقده مي نمايم واين عقده ها وحسرت ها رو به گسترش گذاشته و کاربه جايي مي رسد که طرف با ضعف بينش در ادامه به سمت خلاف برود.
دوره 5 جلسه 2 زنگ اول
 استاد محمد علي طاهري
http://erfanekeihani.com
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#erfanekeihani
#Mediaerfanekeihani