۱۳۹۲-۰۹-۱۶

اگر در چرخه الیه راجعون، ما جزیی از تجربه خدا هستیم، اصلا نیاز از خلقت چیه؟

سؤال:
اگر در چرخه الیه راجعون، ما جزیی از تجربه خدا هستیم، اصلا نیاز از خلقت چیه؟

پاسخ:
جواب دادن به این سوال نیاز به یک پیش زمینه‌ای دارد. بعدها صحبت می کنیم.
مثلا عدم:
از عدم ها سوی هستی هر زمان - هست یارب کاروان در کاروان 

گفتیم او غیر قابل تعریف است « سبحان الله عما یصفون » او از هر توصیفی که ما کنیم مبراست. چون او جدا از ان توصیف هاست. 

...در واقع تلفیق آیات به ما نكته‌‌اي را می گوید. وقتی در آیه‌ای می‌گوید « الیه راجعون و هو الغنی و حمید » : (به سوی او می رویم و او توانگر و ثروتمند است) یعنی ما میرویم به سوی توانگری.

وقتی می گوییم او یکتاست و ما به سمت او می رویم، یعنی چی؟ یعنی وقتی ما به سمت او می رویم او یکتاست با ما می شود دو تا؟ نه! یعنی ما به سمت یکتایی می رویم. او بی نیاز از این صحبتهاست...

بسم الله بر می گردد به ما، رحمان بر می گردد به ما، رحیم بر می گردد به ما. وقتی دقت کنیم می‌بینیم در همین سه كلمه استراتژی حرکت گنجانده شده. ما عدم داریم و وجود. الان وارد یک صحبت هایی می‌شویم که به عنوان مقدمه سنگین به نظر می اید:

اگر مركز رو عدم بگیریم بعدش داریم جهان هیچ قطبی، بعدش جهان های تک قطبی (همان که می‌گوییم زمان و مکان ندارد) و بعد جهان‌های متفاوت که n قطبی است (دو قطبی و سه قطبی و...). ما داريم یک حلقه را می گذرانیم اما ما بی نهایت حلقه داریم که « انا لله انا الیه راجعون » است و ما داریم یک تجربه اش را می بینیم فقط همین دو قطبی ...

اگر ما تجلی الهی هستیم یعنی این تجلی الهی فقط همین یک جهان دو قطبی است؟ نه مسلما؛ ما بی نهایت حلقه داریم و این حلقه یکی از این حلقه هایی است كه ما داریم تجربه مي‌كنیم. مجموعه این قضایا می شود علیم و بصیر و خبیر و ...

وقتي مي‌گویيم او جواب همه چیز را دارد و همه چیز را می‌داند . پس ما تک تک جز علم خداوند هستیم و تک تک این حلقه ها وجود دارد. شما در این جا هر تصوری کنید در یک جایی بايد جوابش وجود داشته باشد. نمی‌شود شما چیزی تصور کنید و وجود نداشته باشد. آنچه شما فکر می کنید حتما تجربه‌اش در جایی وجود دارد...

جنتی يعني لا زمان، لامکان و لا هر بعد دیگری و لا تضاد/ جهان تک قطبی یعنی خنثی كه دو سو در دو طرفش دارد، یک طرف دنياي تضاد و یک طرف دیگر را اصلا نمی شود تعریف كرد....

من وقتی به شما نگاه می کنم: شما یک ذات دارید یک باطن و یک ظاهر و یک بعد وجودت اصلا نیست. ظاهر من را می بیند و اگر بخواهید یک بعد وجودی من را ببینید ان عدم است. این البته یک ترجمه ساده ‌است: « کنت کنز کنت مخفیا »
آنجا که عنوان می شود بهشت، ما مکان تصور می کنیم یا گفته می شود جهنم ما مکان تصور می‌کنیم؛ چون ما همه چیز را با زمان و مکان تعریف می کنیم. زندگی بعدی نیاز به مکان نیست و زندگی بعدی‌ لا زمان است و همينطور مي‌رويم تا مي‌رسيم به بهشت در کثرت (جنات) و بهشت در وحدت (رضوان) و جنتی ...

می گوید: « کنت کنزا و کنت مخفیا »: گنجی بودم و مخفی بودم و می خواستم آشکار بشوم آنوقت یکی پیدا می شود و می گوید حالا می خواستی پیدا بشی چرا ما را تو دردسر انداختی و ما را آفریدی؟ این یک ماجرای ازلی و ابدی است ....
ما گفتیم در این چرخه هر چه بالا بریم، نیاز ما کمتر می شود و علت کم شدن نیاز این است که تضاد به سمت صفر میل می کند. وقتی تضادما به سمت صفر میل کرده تا در جنتی به بی‌نیازی مطلق می‌رسیم. انجا می‌بینیم که اصلا او نیازی ندارد که ما را بیافریند، ولی اینجا که پایین هستیم و تضاد داریم بحث نیاز و عدالت و... مطرح می‌شود. اما بالا که رفتیم دیگر این حرف ها مطرح نمي‌شود اما وقتی به انجا برسیم تضادی نیست و انوقت سوالی هم نیست. اگر غیر از این فکر کنید که باید تمهیدات ویژه ای برای یک عده‌ای به کار برده بشود تا به جهنم نروند یا فرض کنید اینجا جهنم و اینجا بهشت و قبلش دو راهی؛ اما نه اینطور نیست همه از جهنم رد می‌شوند و بعد وارد بهشت می شوند. در غیر این صورت باید بگوییم یک عده خالص هستند و یک عده نا خالص هستند و تا همیشه باید در اين جهنم ابدي بمانند...در حالیکه به دلیل نبود زمان بهشت وجهنم ابدی به نظر می رسند.

اگر بگوییم نا خالصی وجود داشته که این سوال پيش مي آید كه ناخالصی از کجا امده؟ اگر این طور تصور کنیم باید بگوییم این چرخه برای این بوده که این ناخالصی از بین برود و درجه خلوص بالا برود! انوقت این نشان می‌دهد در مرحله اول نا خالصی وجود داشته که همچین چیزی محال ممکن است و در طراحی اشتباهی صورت نگرفته ...

پس الیه راجعون عمومی است، اختصاصی نیست. وعده ای است که به ما داده شده که به سمت پروردگارتان بر می گردید. راه و رهبر و رهرو یکی است. راه چيه؟ این ارض (که دو معنی دارد یکی زمین و یکی مسیر) را خودش طراحی کرده و بین این مسیر را هم خودش طراحی کرده. فقط ما توي این چرخه به کارآزمودگی رسیدیم و هرچه می‌رویم بالا این کار آزمودگی ما بیشتر می شود تا امتزاج صورت بگیرد.

دوره 2 - استاد طاهری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر