۱۳۹۲-۰۹-۲۷

عدم

نام "عدم" که عرفا استفاده کردند، مثل این شعر که (مولانا) می‌گوید
«از عدم‌ها سوی هستی هر زمان
هست یا رب کاروان در کاروان»

و این که این عدم را برای جایی تعریف می‌کنند که آنجا غیر قابل تعریف است.
جایی که نمي‌دانیم چیه، نمی‌توانیم نه توصیفش کنیم، نه هیچی.
در یکی از تجاربی که دوستان به هر حال برایشان پیش می‌آید و جایی را به آنها نشان می‌دهند که آن جا غیر قابل تعریف است. این را از دوستان دوره‌های بالاترمان عده‌ای این تجربه را پیدا می‌کنند. جایی را می‌بینند که غیر قابل تعریف است، وقتی می‌آیند نمی‌توانند تعریفش کنند چی بوده، امکان ندارد، اگر بتواند تعریفش کند یعنی همین جاها بوده است. بنابراین در دنیای عرفان به تعریف اصلی می‌گویند عدم، ما می‌گوییم جهان هیچ قطبی ما نمی‌دانستیم، وقتی رؤیت کردیم و تعریف کردیم گفتیم جهان هیچ قطبی، جهانی که غیر قابل تعریف است، در این کتاب عرفان کیهانی هم هست. جهان تک قطبی، جهانی که تضاد نیست و موصوف است.
جهان دو قطبی همین جهان تضادی که خودمان داریم تجربه می‌کنیم. در واقع منظور این نیست که از نیستی هستی ...
آن جوری که بعضی‌ها می‌گویند «آخه چطور می‌شود از نیستی هستی بوجود بیاید؟»
تأمل نکردند که منظور چیست،
تعمق نکردند،
ظاهری قضاوت کردند.

ترم دوم، جلسه سوم، زنگ دوم
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر