۱۳۹۲-۰۹-۲۴

تعریف روان

تعریف روان

«روان» بخشی است که احساسات انسان را آشکار می کند. پس از این که ذهن ادراک خود را از حوادث و وقایع درونی و بیرونی نتیجه گیری کرد، نوبت به روان می رسد که بر اساس برنامه های از قبل تعیین شده و ملاک های آموخته شده، هر یک از ادراکات ذهنی را به زبان احساسات ترجمه کند و به دنبال آن احساس غم، شادی، ترس، انزجار، اشمئزاز، خوشبختی، بدبختی، غرور، امید، ناامیدی، خفت و غیره آشکار می گردد.
روان به دو بخش نهادی و عاطفی قابل تقسیم است:
-1 روان نهادی
مرکز انگیزش های احساسی موجود زنده در قبال نیازهای غریزی را «روان نهادی » می نامیم. برای مثال، دیر رسیدن غذا به انسان، حیوان و گیاه می تواند باعث بی حوصلگی، عصبانیت، اضطراب، عدم تعادل روانی و در نهایت افسردگی شود و یا فقدان جفت در فصل جفت گیری، برای یک حیوان می تواند ایجاد افسردگی کند. عامل «روان نهادی » از عوامل مشترک بیماری های روانی مانند افسردگی در انسان، گیاه و حیوان است.
-2 روان عاطفی
«روان عاطفی » که ویژه ی انسان است، آشکار کننده ی عواطف انسانی است و احساسات را به نحوی هدفمند آشکار می کند. این بخش از روان قادر است در ازای هر گونه تلقی و استنباطی از درون و بیرون خود، واکنشی عاطفی نشان دهد و بار احساسی مثبت و منفی ایجاد کند. از این رو، احساس شادی و غم، امید و ناامیدی، خوشبختی و بدبختی، غرور و خفت و ... پدیدار می شود و به زندگی و هستی معنایی متفاوت می بخشد؛ بخشی که فقط انسان از آن برخوردار است.
اصل تاثیر متقابل ذهن، روان و جسم
این اصل نشان می دهد که نتیجه ی نهایی فعالیت های ذهنی، روانی و جسمی در یک چرخه مطابق شکل زیر انتقال پیدا می کند.
برای مثال، اگر ضربه ای به جسم وارد شود، درد ناشی از آن، فعالیت ذهنی و ادراکی فرد را مختل می کند و به دنبال آن فعالیت روانی و احساسی او نیز خدشه دار می شود. اما از طرف دیگر، چیدمان ذهنی فرد در مقابل درد و سازش با آن، احساس او را مبنی بر واکنش منفی در مقابل ضربه ی وارد شده تعیین می کند و پس از آن میزان شدت و ضعف درد و قابلیت تحمل آن مجدداً باعث تعیین شدت درد جسم می شود.
اگر کسی که جان او در خطر است، در حین فرار دچار صدمه ی فیزیکی شود، ذهن او اجازه ی بروز درد را نمی دهد و به دنبال آن نیز روان از بروز هر گونه واکنش احساسی در این خصوص ممانعت می کند و در نتیجه جسم نیز درد کمتری را احساس خواهد کرد. هر چقدر میزان خطر بیشتر باشد کنترل درد توسط ذهن نیز بیشتر می شود. البته هر گونه توجیهی نیز در این امر موثر است؛ مانند درد هایی که افراد برای زیباتر شدن، برای رسیدن به مطلوب خود و یا برای کسب ثواب (مثل شرکت در بعضی از مراسم و مناسک که مستلزم وارد شدن فشار و درد به جسم است) متحمل می شوند. در نتیجه، میزان دردی که جسم گزارش می دهد خود تابعی از یک برنامه ی ذهنی است.
یک موش برای رسیدن به قطعه ای پنیر که در دسترس او نیست به گونه های مختلف چیدمان اطلاعات را در ذهن خود انجام می دهد؛ مدتی از راه های مختلف برای رسیدن به آن، تلاش می کند و در صورت عدم موفقیت دچار اختلال و نابسامانی می شود. در مورد انسان نیز به همین گونه است؛ به عنوان مثال، در صورتی که تلاش های او برای امرار معاش به نتیجه نرسد، می تواند منجر به اختلال شود.


سایمنتولوژی - استاد طاهری


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر