تعریف عبادت و عبد بودن !
عبادت يعني چه؟ عبد بودن يعني چه؟ بنده بودن، به جا آوردن وظايف بندگي، آن چيه؟ به عبارتي درست است به جا آوردن رسالت بندگي، اين چيه؟ بنده بودن به جا آوردن رسالت بندگي، خوب همان ميشود، انجام وظيفه. آزاد شدن از چي؟ از اسارت نجات پيدا كنيم كه چي بشود؟ تسليم شويم كه چي شود؟ كه چي؟ كه چي؟
پس موضوع اينجاست كه در نهايت همه اينها را جمع ميكنيم و ميبينيم كه يك تعالي ميخواهيم. اين تعالي را بايد برايش سيستم بنويسيم، سيستم بدهيم. البته اينها آمده ما كشفش نكرديم، لذا نتوانستيم كه از خودمان يك سيستمي با راندمان ايدهآل عرضه كنيم. الان يكي از رسالتهاي انسان اين هست يا نيست؟ بله؟ يا ميتواند باشد يا نميتواند باشد.
يكي از رسالتهاي انسان، انسان طراحي شده است براي همين. طراحي انسان، قابليتي كه اين سيستم دارد، اين وسيله دارد كه با همه موجودات فرق ميكردند، با همه موجودات فرق ميكند همين است كه اين قابليت را دارد مثل يك سيستم بازيافت زباله، زباله اصلاً بريزي داخلش و همه چيزهاي منفي را بگيرد، از آن طرف چيزهاي مثبت بازتاب داشته باشد و ارائه كند، اين قضيه و يكسري از اين مسايل را جمع كني ميشود رسالت انسان. انسان آمده روي زمين، زمين يعني زمينه، زمينهي حركت، يك چيزي، كارهايي را، از يك وسايلي استفاده بكند، آن برداشتهاي لازم را براي تعالي بدست بياود. در واقع نبود اين مسئله كار ما را ناقص ميكند، همين يك موضوعي كه اينجاست. ما نميتوانيم ... .
در بررسيهايي كه ما داريم، مثلاً ميگوييم كه اگر اين بچه در اين خانه به دنيا بيايد قاتل ميشود. ميتوانيم همچنين چيزي در مورد انسان بگوييم؟ اگر اين بچه در اين خانه به دنيا بيايد عالم ميشود، ميتوانيم همچين چيزي بگوييم؟ انسان اصلاً موجودي است كه هيچ كدام از اين 4= 2×2 در موردش صدق نميكند. بنابراين اين يك پويايي خاصي داده است، همه چيز را غيرقابل محاسبه از قبل كرده است و انسان يك ساعت با كمك اين ماجرا، با كمك اين قضايا ميتواند لحظهبهلحظه، مثبت برخورد كرد كه آن طرف نتيجه مثبت ميگيرد، برداشت مثبت- منظورم از اينجا بيشتر برداشت است- برداشت است كه بينش و مسايل ما را طراحي ميكند و شكل ميدهد. اگر هم منفي بود، اين طرف تبديلش كند به مثبت.
بعضيها ميگويند كه ما براي كمال امكانات در اختيار نداريم حالا با اين حساب اين صحبت درست است يا غلط است؟ غلط است چرا؟ چون اگر ما به كمال برخورديم، كمال ارائه بدهيم و اگر با غير كمال برخورد كرديم غيركمال ارائه بدهيم كه خوب ميشود يك ماشين، به آن فاز بدهي از آن طرف فاز ارائه ميدهد، نول بدهي نول ارائه ميدهد، مثل همين يك سيم رابط. تمام شد و رفت، رسالت ما اينجا چي ميشود؟ هنر انسان در اين است كه اين قابليت را دارد. اگر اين قابليت را از آن بگيري چي از او ميماند؟ هيچي از او باقي نميماند.
دوره 2 - استاد طاهری
عبادت يعني چه؟ عبد بودن يعني چه؟ بنده بودن، به جا آوردن وظايف بندگي، آن چيه؟ به عبارتي درست است به جا آوردن رسالت بندگي، اين چيه؟ بنده بودن به جا آوردن رسالت بندگي، خوب همان ميشود، انجام وظيفه. آزاد شدن از چي؟ از اسارت نجات پيدا كنيم كه چي بشود؟ تسليم شويم كه چي شود؟ كه چي؟ كه چي؟
پس موضوع اينجاست كه در نهايت همه اينها را جمع ميكنيم و ميبينيم كه يك تعالي ميخواهيم. اين تعالي را بايد برايش سيستم بنويسيم، سيستم بدهيم. البته اينها آمده ما كشفش نكرديم، لذا نتوانستيم كه از خودمان يك سيستمي با راندمان ايدهآل عرضه كنيم. الان يكي از رسالتهاي انسان اين هست يا نيست؟ بله؟ يا ميتواند باشد يا نميتواند باشد.
يكي از رسالتهاي انسان، انسان طراحي شده است براي همين. طراحي انسان، قابليتي كه اين سيستم دارد، اين وسيله دارد كه با همه موجودات فرق ميكردند، با همه موجودات فرق ميكند همين است كه اين قابليت را دارد مثل يك سيستم بازيافت زباله، زباله اصلاً بريزي داخلش و همه چيزهاي منفي را بگيرد، از آن طرف چيزهاي مثبت بازتاب داشته باشد و ارائه كند، اين قضيه و يكسري از اين مسايل را جمع كني ميشود رسالت انسان. انسان آمده روي زمين، زمين يعني زمينه، زمينهي حركت، يك چيزي، كارهايي را، از يك وسايلي استفاده بكند، آن برداشتهاي لازم را براي تعالي بدست بياود. در واقع نبود اين مسئله كار ما را ناقص ميكند، همين يك موضوعي كه اينجاست. ما نميتوانيم ... .
در بررسيهايي كه ما داريم، مثلاً ميگوييم كه اگر اين بچه در اين خانه به دنيا بيايد قاتل ميشود. ميتوانيم همچنين چيزي در مورد انسان بگوييم؟ اگر اين بچه در اين خانه به دنيا بيايد عالم ميشود، ميتوانيم همچين چيزي بگوييم؟ انسان اصلاً موجودي است كه هيچ كدام از اين 4= 2×2 در موردش صدق نميكند. بنابراين اين يك پويايي خاصي داده است، همه چيز را غيرقابل محاسبه از قبل كرده است و انسان يك ساعت با كمك اين ماجرا، با كمك اين قضايا ميتواند لحظهبهلحظه، مثبت برخورد كرد كه آن طرف نتيجه مثبت ميگيرد، برداشت مثبت- منظورم از اينجا بيشتر برداشت است- برداشت است كه بينش و مسايل ما را طراحي ميكند و شكل ميدهد. اگر هم منفي بود، اين طرف تبديلش كند به مثبت.
بعضيها ميگويند كه ما براي كمال امكانات در اختيار نداريم حالا با اين حساب اين صحبت درست است يا غلط است؟ غلط است چرا؟ چون اگر ما به كمال برخورديم، كمال ارائه بدهيم و اگر با غير كمال برخورد كرديم غيركمال ارائه بدهيم كه خوب ميشود يك ماشين، به آن فاز بدهي از آن طرف فاز ارائه ميدهد، نول بدهي نول ارائه ميدهد، مثل همين يك سيم رابط. تمام شد و رفت، رسالت ما اينجا چي ميشود؟ هنر انسان در اين است كه اين قابليت را دارد. اگر اين قابليت را از آن بگيري چي از او ميماند؟ هيچي از او باقي نميماند.
دوره 2 - استاد طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر