۱۳۹۲-۱۰-۰۷

چگونه متوسّل شويم !

چگونه متوسّل شويم !
بنابراين به بحث توسّل يك نگاهي بيندازيم. من يك مثال مي‌زنم، شما در قالب اين مثال ببينيد چه جوري است. يك شاگردي يك مسئله‌اي جلويش است نمي‌تواند حل كند، چكار مي‌كند؟ متوسل مي‌شود به يك بزرگتري، معلّمي، يك كسي كه احتمال مي‌دهد آن را مي‌داند. 45 دقيقه شب مهمان مي‌آيد خانه‌تان، مي‌بينيد دير وقت است، نان نداريد. به فكر مي‌افتيد كه چكار كنيد؟ به همسايه متوسل مي‌شويد، مي‌رويد به همسايه متوسل مي‌شويد نان مي‌گيريد. نان را مي‌آوريد و با آن مهمان‌تان را سير مي‌كنيد، هدف چيه؟ شما اگر نان نمي‌خواستيد مي‌رفتيد متوسل شويد؟ هدف نان بوده؟ باز هم نه، سير كردن يك شكم بوده، باز مهمتر از نان است. لذا ما يكسري چيزهايي را نمي‌دانيم، در يك قضايايي متوسل مي‌شويم که به ما بگويند، برويم ببينيم اين الگو براي ما چي دارد؟ حالا آيا شما در آن جا هدف‌تان همسايه‌تان بود؟ هدف‌تان در آخر قضيه مي‌بينيم كه آبروي خودمان است، كمال خودمان است. حالا بحث اين جاست، كمالي كه ما براي خودمان مي‌خواهيم ايجاب كرده که ما برويم، متوسل شويم.
در اين رابطه ما به عنوان شيعه مي‌رويم مشايعت مي‌كنيم. مشايعت مي‌كنيم؛ من دارم تمرين مي‌كنم پايم را بگذارم جاي پاي يك كسي كه مي‌دانم بلد است. حالا من اين جوري صحبت مي‌كنم، كاري با تقدس و اين حرف‌ها ندارم، آن ها جاي خودش و محفوظ. مي‌روم تمرين كنم پايم را بگذارم جاي پاي او، او چي به من مي‌خواهد ياد بدهد؟ «قولوا لااله‌الا الله تفلحوا» «ايّاكَ ‌نَعبُدُ و ايّاكَ نَستَعين» (حمد 5) او دارد به من ياد مي‌دهد، آن‌جا را نگاه كن، اين پيمان توست و اين پيمان را ببند كه فقط تو را مي‌پرستم و فقط از تو كمك مي‌خواهم. آيا امكان دارد اين الگو به من بگويد «نه، تو از او استعانت نطلب؟» امكان دارد چيزي بگويد خلاف «ايّاكَ ‌نَعبُدُ و ايّاكَ نَستَعين»؟ امكان دارد؟ امكان دارد درسي بدهد كه با قانون اساسي يعني با قرآن در تضاد بيفتد؟ امكان دارد؟ محال ممكن است. پس هر جايي اگر ديديم در تضاد افتاد بدانيم كه يا ما درست نفهميديم يا درست به ما انتقال ندادند.
حالا در اين رابطه يك موقعي ممكن است من آن جا را فراموش كنم، اين طرف را نگاه كنم يعني از اصل به فرع بيفتم و اين شرك مي‌شود. يعني من اصل را فراموش كردم مي‌چسبم به ... او هي به من بگويد «اياك ‌نعبد و اياك ‌نستعين» من هي او را... يعني از اين‌ طرف من پيچيدم، نود درجه. معمولاً در اين مسئله 90 درجه انحراف وجود دارد، نه 180 درجه، 180 درجه كه مي‌شود محارب با خدا، مي‌شود محارب با خدا هيچي! 90 درجه چون معمولاً مشايعت اين طرف است، مربي دارد اين طرف را به من نشان مي‌دهد خدا را نشان مي‌دهد، مگر غير از اين است؟ غير از بحث «لا اله الا الله» مگر ما بحث ديگري هم داريم؟ چه كسي آمده غير از اين ها را بگويد؟ كسي نگفته. تمام مقدسين در سرتاسر دنيا، نه‌تنها مال ماها، در سرتاسر دنيا اين مسئله را دارند و همه براي خودشان قديسيني دارند «و لَقَد بَعَثنا في كُلِّ اُمّةٍ رََّسُولاً» (نحل 36) همه آن ها به رسل خودشان نگاه مي‌كنند، رسل‌شان هم مي‌گويند «قولوا لا اِله اِلاّ الله تُفْلِحُوا» حالا هر كسي با يك زباني گفته است «اياك نعبد و اياك نستعين» اين درس اساسي و عمده است، يعني جهان شمول است، انسان شمول است. حالا يك عده‌اي ممكن است از حبّ بيش از حد يا به هر دليلي يكدفعه 180 درجه بچرخند. او دارد آن جا را نشان مي‌دهد من دارم اين جا را نگاه مي‌كنم. لذا ما چطوري نگاه كنيم بين شرك و بين وحدت يك تار مو فاصله و اختلاف است. لذا چه جوري به اين مسايل نگاه كنيم، قضيه‌اش را تعريف مي‌كند.

دوره 2 - استاد طاهري 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر