۱۳۹۳-۰۲-۱۰

بيرون ريزي - دريافت آگاهي

بيرون ريزي - دريافت آگاهي

اصولاٌ دوره هشت بيرون ريزي ندارد، مگر اينکه تتمّه حسابي از يک جائي باقي مانده باشد يا ما به يک نوعي دري را باز گذاشته باشيم، که حمله از شبکه منفي صورت گرفته باشد.

افراد از ترم يک به بعد ذهنشان درگير دو مسئله است:

1 – بيرون ريزي
2- دريافت آگاهي

البته از منظري ديگر به اين مباحث مي پردازيم.

آگاهي اي که موجب دردسر است
و بيرون ريزي که تفسيرش موجب اذيت و آزار ما مي شود.

بيرون ريزي:
بيرون ريزي، بيرون ريختن ناخالصي هاست. يعني در ما اين ناخالصي ها وجود داشته و حالا مي خواهد بيرون ريخته شود. چيزي از بيرون نيامده، هر چه که هست، نابساماني هاي درون است که خودش را به شکلي آشکار مي کند. در تشعشع دفاعي يک فرمي است و ...

دوره 8 - جلسه 5 - زنگ 1
استاد محمد علي طاهري

تاثير شعوري (1)

تاثير شعوري (1)

يک بار است که ما و « ان يکاد » را يک نماد مي کنيم و اين نماد مي شود يک تابلو و بعد از يک مدت به چشم ما مي شود يک نماد.
ولي از ظاهر به باطن مي رويم، طبق قاعده کلي به يک چيزهائي مي رسيم.

در مورد آب بدن تحت تاثير شعور قرار ميگيرد يا نه:
شعور اين مجموعه تابع مديريت است، يعني بايد مديريت بيايد و ترتيب اين برنامه را بدهد، اين نيست که ما الان 70، 80 در صد بدن ما آب است، آب تحت تاثير شعور قرار بگيرد، دوباره آب با سلول فرق مي کند، اصولا از نظر ما يک بحث تکميلي در مورد درمان داريم، فقط جهت اطلاع، است، پروسه درمان بايد حتما از نظر مديريت بدن و سلول بگذرد. تحت نظارت مدير بدن و سلول بايد باشد.

شعور مجموعه بدن، تابع مديريت سلول و بدن است. تاثير شعور بر ما فراتر از تاثير شعور بر آب موجود در بدنمان است. ابتدا مديريت بدن و سلول، تاثيرات ناشي از شعور را دريافت مي کند و به واسطه آن، اجزاي بدن تحت تاثير آن شعور قرار مي گيرند.

اينکه به يک بدن بگوئيد دوستت دارم، 70 در صد آب بدن تحت تاثير قرار بگيرد و ... اين را ما قبول نداريم، يا بگوئيد ازت بدم مياد و سيستم آب بدن تحت تاثير قرار بگيرد و بهم بخورد و طرف کج و ماوج شود، اين نمي شود. اين تئوري را دادند و سر و صداي زيادي کرده ولي موفّق نخواهد بود، چون اينجوري سريع ما مي توانيم يک حرفي بزنيم و طرف را يا کج و ماوجش کنيم يا طرف را از آنطرف صاف و صوفش کنيم.

بنابراين بايد مديريت بدن را بشناسيم. مديريت توزيع شعور سلولي را بايد بشناسيم.

دوره 8 - جلسه 4 - زنگ 2
استاد محمد علي طاهري

تاثير شعوري (2)

تاثير شعوري (2)

ما وقتي روي کاسه آش يا شله زرد، يک چيزي مي نويسيم، بحث تاثير شعوري است نه نوشته. نوشته يک چيز است و شعور يک چيز ديگر است. ممکن است شعور من دون الله را روي آن بياورد. و هر کسي بخورد، خوردن همانا و ... کسي که آن کار را مي کند خيلي مهم است.
هر کسي نبايد اين دارچين را دستش بگيرد و بنويسد. اين مسئله بازي نيست. بايد يک نفر کاملا از يک روز قبل در حالت دعا (حالت ايزوله) باشد.

حالت ايزوله:
حالتي که هيچ گونه تشعشع منفي نگرفته باشد، نه اينکه در حال نوشتن غيبت و تهمت و ... باشد. در اين صورت مي بينيد که مي خورند و سنگين مي شوند.

پايه درست است، مثلا در مراسم عشاء ربّاني، مي آيند از چند روز قبل، چند نفر کشيش دور آن کاسه شراب و نون (که مثل سنبل نون و نمک ماست ) دعا مي کنند، يا غسل تعميدي که يحيي انجام داد، چرا يحيي تعميد دهنده شد؟ چرا بقيّه نشدند. عيسي مسيح تعميد روح را انجام داد. چرا؟ پايه و اساس تمام اينها درست است، در سفره هاي خودمان هم، اصل کلي اين است که هر کسي نبايد سر اين سفره ها راه پيدا کند.
کسي بايد بيايد که جمع و جور باشد، منطبق با اصول کلي قضيه باشد.
نه اينکه با بغل دستي اش دارد حرف پرت و پلا مي زند و به اون يکي نگاه تنگ نظرانه مي کند، خانمها اين سفره ها را اختصاصي براي خودشان گذاشتند، و آقايان را اصلا راه نمي دهند. مثلا غذائي که دارد براي مراسم مختلف درست مي شود (عاشورا و ...) افرادي که دور و بر اين غذا مي آيند، افرادي که دارند اين برنج را پاک مي کنند و ... مهم است.
و اين غذا خاصيتهاي ديگري پيدا ميکند و خاصيت شفا بخشي دارد.

پايه درست است اما در طول تاريخ مسائل مرتب ظاهري و ظاهري و ظاهري و... شده و مي بينيم که ان يکاد مي شود تابلو، تابلو اون نيست. بعد چشم ما هم عادت مي کند، ميگيم و ان يکاده ديگه. يواش يواش از آن احترام مي افتد. مثلا يکي از راه هاي از احترام انداختن همين است.

مثلا مي گوئيم ميدان امام حسين، به تاکسي مي گيم آقا امام حسين، آقا امام حسين. بعد يواش يواش آن چيز وجودي را از دست مي دهند و لوث ميشود. آقا ولي عصر، آقا ولي عصر. و يواش يواش از آن احترام خودشان مي افتند و بچه بازي مي شود. و کاربردها يواش يواش کوچه بازاري و کوچه خياباني مي شود. هر چيزي جائي و هر چيزي مکاني دارد.

ما يواش يواش مي توانيم يک چيزي را از حيظ انتفاع بندازيم. خيلي آرام و راحت مي توانيم مذهب زدائي کنيم. مي توانيم دين زدائي کنيم.
مي توانيم همه چيز را از نظر بندازيم. ارزش و احترام همه چيز را مي توانيم از بين ببريم. خيلي ساده و راحت. و اينها ترفندهائي است که ما به آن مي رسيم.

دوره 8 - جلسه 4 - زنگ 2
استاد محمد علي طاهري 

ما در قرآن آيه اي داريم

پاسخ به سوال بالا توسط يکي از حضار:

ما در قرآن آيه اي داريم: تا وقتي مست هستي به سوي نماز نرو، چون نمي داني چه مي خواني. مستي آن زمان براي آن کسي بوده که مست بوده،

ما الان همه مست دنيا زدگي و خود زدگي بوديم، ويل للمصلّين در قرآن داريم، پس اگر من مست رفتم به سوي نماز، من با اون مستي شامل ويل شدم، واي بر مصلّين،

ولي در سوره مائده، آيه 7 مي گويد يا ايها الذين آمنو، آنجا دارد به کساني که ايمان مي آورند، نماز را درس مي دهد و وضو گرفتن و غسل کردن را در آن آيه تازه خداوند نشان مي دهد. ما وقتي اين آيه را ياد بگيريم، پشتش در سوره ديگري مي بينيم که مي گويد هر وقت تو براي نماز بلند مي شوي، ما سجده و قيام تو را مي بينيم، يعني نماز واقعي زماني مي شود که ما به عين اليقين برسيم، آن نمازي که ما مي خوانديم از ترس و اينها براي ما هيچ فايده اي نداشت. چون تازه ما را به ويل رسانده بود
هنوز تا ما بخواهيم به آن درجات برسيم، ده سال هم کم هست. که بتوانيم آن درک واقعي را بکنيم. انشاءالله در اين جلسات ما به خودشکني بپردازيم.

براي عاشقان عاشقانه بگو سرود مستي غيب را
اگر بگريزي از اين دام سخت، برايت آورند دست به دست

اين دام سخت است، اگر کسي عاشق حقيقي بشود، ديگر اين پائين ها را نگاه نمي کند. فقط مي گويد خدايا مي خواهم به سوي تو بيايم و آن برايش معنا دارد نه مسائل زميني و دنيوي.

استاد: هر آن هر کسي مي تواند اعلام ترمز دستي بکند، انگار در قطاري هستيم و هر آن يکي اين ترمز را بکشد و بگويد صبر کنيد. من اعتراض دارم، من سوال دارم، راه غلط است، اشکال دارد، ... اين فضا را ما داريم.

ما در حسرت سوال قشنگ مي سوزيم، سوال است که نشان مي دهد يک جمعي چطور دارند تفکر مي کنند.

دوره 8 - جلسه 5 - زنگ 1 - استاد طاهري 

سجده: بحث محو شدن است.

سجده: بحث محو شدن است.
رکوع: تسليم شدن است و در اصل قبول تسليم است.

محو بايد نه سهو، اين را بدان
گر تو محوي، بي خطر در آب ران

يکي از نتايج سجده، محو شدن و يکي از پيامدهاي رکوع، تسليم شدن است.

دوره 8 - جلسه 5 - زنگ 2 - استاد طاهري 

درمان از منظري ديگر:

درمان از منظري ديگر:

ما تا اين دوره در بحث نظر کار کرديم، ولي افراد بحث نظر بازي را رها کردند و افتادند به بازي هاي دست و عادت کردن به مساله کار با دست.

اگر ما صرفاٌ درمان گر بوديم، يک حرفي، کار با دست شايد يک توجيهي داشت، ولي ما در موضوع عرفان مي خواهيم، شناخت کيفي داشته باشيم و يک چيزهائي دست گيرمان شود.

بحث نظر را ما دنبال کرديم و گفتيم که با يک نظر، مسائل اتفاق مي افتد. امّا از منظر ديگري به موضوع درمان نگاه مي کنيم و اين نگاه کردن خاصيّتش اين است که، يک شناختهائي را روي بحث انسان به ما مي دهد و در يک جاهائي هم براي تجربه، مورد استفاده قرارش بدهيم.

به هيچ عنوان اصل نيست و مورد بحث اصلي ما قرار نگيرد.

دوره 5 - جلسه 5 - زنگ 2 - استاد طاهري 

تئوري پيوند شعوري

تئوري پيوند شعوري

در تئوري پيوند شعوري، مي گوئيم هر گاه بين اجزاء شعوري وجود انسان و شعور کلّ و شعور ذهن، ارتباط برقرار بشود، شعور ذهن (يا شعور مديريت بدن و سلول) قادر به بازسازي و ترميم و اصلاح خواهد بود. اين تئوري علمي فرادرماني است.

هر گاه بين اجزاي شعوري وجود انسان و شعور کل ارتباط برقرار شود، شعور ذهن (بخش مديريت سلول و بدن) قادر به بازسازي، اصلاح و ترميم (تا سطح DNA) خواهد بود.

شعور تار بنيادي (شعور ارتعاش بنيادي)، اولين ارتعاشي که بعد از هوشمندي پيش مي آيد و در دنياي علم به تار معروف است، در دنياي علم حرفي از شعور نمي زنند و مي گويند که ارتعاشي وجود دارد که تار نام دارد، و از اينجا به بعد شعور کوارکها را داريم، شعور ذراّت بنيادي، شعور نوترون، پروتون، الکترون و بعد به شعور اتم مي رسيم و در نهايت هم شعور کل را داريم (همان شبکه شعور کيهاني). بين DNA و سلول يک نيروي حيات مي آيد و مابين اين دو يک ماجراهائي رخ مي دهد.

ذهن، شعور حيات را توزيع مي کند.
نيروي حيات با نظارت ذهن، در سلول، تظاهراتي پيدا مي کند.
با نظارت ذهن، نيروي حيات بين DNA و سلول جريان پيدا مي کند.

و در واقع ذهن دارد شعور حيات را مي گيرد، شعور حيات را ذهن توزيع مي کند و نيروي حيات هم با نظارت ذهن در سلول تظاهراتي پيدا مي کند، هرگاه بين اين اجزاء شعوري ارتباط ايجاد کنيم يا يک لينکي ايجاد کنيم، و آن را با شعور کل پيوند دهيم، شعور ذهن (مديريت بدن و سلول) قادر است که بيايد و زير مجموعه خودش را اصلاح کند. زير مجموعه خودش، يعني تا سطح DNA، اصلاحات را به عمل بياورد. تار بنيادي و کوارک و اتم و ملکول هم که اصلاح نمي خواهد، تار بنيادي که تار است، کوارک هم که کوارک است، اتم هم که اتم است و ملکول هم که ملکول است. وقتيکه اين لينک ايجاد مي شود، ذهن (مديريت بدن و سلول) دارد از اينجا شعور حيات را مي گيرد و آن را بين اجزاء ذيربطش توزيع مي کند، مثلاٌ شرح وظيفه سلول را ميزان مي کند (همين است که سلول پر کار مي شود يا کم کار مي شود) بعضي مواقع ممکن است به زير مجموعه سلول احتياج شود مثل DNA. مي تواند غدهّ اي را محو کند، سلول سرطاني را برگرداند سر جاي اوّلش، سلولي که تحليل رفته، پر کار کند و...

پس يکي از تعريفهاي فرادرماني، اين تئوري است.

يکي از نگرشها در اين مورد که هوشمندي چه کار مي کند اين است که در ارتباطي که هوشمندي با ذهن پيدا مي کند، ذهن شروع به اصلاحاتي روي اجزاء خودش مي کند. يعني ذهن بايد مشارکت داشته باشد، و نياز است که اين مديريت روي قضيه باشد. خود آگاه فرد اطلاع ندارد که شما برايش کار کرديد، اما هوشمندي اين ارتباط را برقرار کرده، حالا ذهن تجهيز شده، برنامه هايش Reset شده، ذهن هم مي آيد اينها را Reset مي کند.

درمانگر اين لينک را Connect مي کند. اين لينک را سوئيچ مي کند. اين کاري که فرادرمانگر مي کند، قابليّت سوئيچ کردن است. استارت مي زند تا اينها به هم متصّل شوند. در آينده نزديک، هر کسي، هر روز مي رود در شبکه خودش و UpToDate مي کند و Download مي کند و ...

يک بخش از تجارب بشر در عصر هوشمندي، همين است.

دوره 8 - جلسه 5 - زنگ 2 - استاد طاهري 

ذهن اشتراکي

ذهن اشتراکي

قبلا مقدمتا راجع به ذهن اشتراکي صحبت کرديم، شما يک حلقه ديگري را هم در نظر بگيريد، دوباره همان روابط را مي کشيم. بر مي خوريم به دو نفر که اين دو نفر (درمانگر و درمانگير):
(مديريت بدن و سلول بخشي از ذهن است، چون چيدمان اطلاعات داريم و.. و يک بخش مديريت بدن و سلول است )

1- از طريق ذهن اشتراکي، امکان اتصال بين مديريت سلول و بدن ذهن فرادرمانگر و مديريت بدن و سلول ذهن فرادرمانگير وجود دارد.

2- درمان از طريق ذهن اشتراکي در مواردي صورت مي گيرد که در رفع بيماري از طريق اسکن کلّي فرادرماني به نتيجه دلخواه نرسيده ايم و يا بنا به دلايلي، خواهان انجام کاري تخصّصي تر در روند فرادرماني هستيم که موجب تسريع در نتيجه شود.

يک امکاني وجود دارد که يک اتصالي مي تواند بين اين دو (درمانگر و درمانگير) ايجاد شود، اين Connection به اين صورت است که بخشي در اتصال نيست، اتصال ايجاد شده، در فرم نظر و بحث کلي، اين بود که ما وارد اسکن نشويم و اجازه دهيم که هوشمندي کارش را انجام دهد و خودش اسکن کند و ما اصلا مداخله نکنيم.

در اين حالتي که الان مي خواهيم بررسي کنيم، نظر کرديم، اتصال ايجاد شده، اما با استفاده از ذهن اشتراکي مي توانيم يک کارهائي انجام دهيم، اين در مواردي است که يا جواب به شکل دلخواه نگرفتيم، يا اول اسکن ها انجام شده و ما به يک شکلي مي خواهيم آن روند مورد نظرمان تسريع شود، مثلاٌ فرض کنيد که عمل جراحي در پيش است و زمان محدود است و محاصره شديم و نمي توانيم صبر کنيم، بيشتر در مواقع فورس ماژور است، ما زمان نداريم، و مي خواهيم روند يک مقداري مطابق ميل ما جلو برود، قبلاٌ مي خواستيم مطابق ميل هوشمندي جلو برود، حالا مي خواهيم خودمان هم يک دخالتي داشته باشيم. در اين صورت ماجراي ذهن اشتراکي پيش مي آيد.

درمان با استفاده از ذهن اشتراکي، درمان ذهن به ذهن با کمک شبکه شعور کيهاني است که با دادن برنامه درمان، به مديريت ذهن، از طريق اين شبکه انجام مي شود.

در ذهن اشتراکي ما دقيقا مي توانيم روي عضو يا مشکلي که وجود دارد، به نحوي بخواهيم که آن عضو يا مشکل مورد بررسي دقيقتري قرار بگيرد و يک سرعت عملي رويش انجام شود. يا اگر اطلاع داريم که چه کاري بايد رويش انجام شود، (بيشتر پزشکانمان مي توانند در اين بخش موثر باشند)، نظرمان را مي توانيم اعمال کنيم. مثلا اگر دريچه پانکراست است، چه چيزي بايد به کار بيافتد، اگر در معده است، چه اتفاقي بايد بيافتد، اگر روي قلب است،.... اين براي افرادي است که اطلاعات دارند، و اين جهت دادن از سمت ما، بين ذهن ها به اشتراک گذاشته مي شود که اين کار، به اين شکل و به اين صورت و اين جراحي انجام شود. اين جراحي به اين صورت جلو رود. اگر اطلاع داشته باشيم نوع عمل جراحي اش را هم مي توانيم بگوئيم ولي اگر اطلاع نداريم، کل ماجرا را، مثلا کل قلب را يا کل پانکراست را، اعلام مي کنيم. يعني آن 30 درصدي که نتيجه نگرفتند، مواردي که فورس ماژور است، ميتوانيم زوم کنيم و به نحوي ما هدايتش مي کنيم. ما سکّان را به دست مي گيريم و هدايتش مي کنيم تا آن نقطه نظر خاصّ را دنبال کنيم

در بحث يک طرفه و دو طرفه، طرف اگر با ما همکاري کرده، يک راندماني دارد، اگر همکاري نکرده و يک طرفه است، يک آمار ديگري بدست مي آوريم، چيزي را که الان داريم کار مي کنيم، بحث آن بحث جسم است، يعني شامل مشکلات جسمي، روان تني است، اين در مورد فرادرماني فردي مور استفاده قرار مي گيرد.

در نهايت نمي خواهيم که همه انرژي ذهني مان را معطوف به قضيه درمان کنيم.

در مورد هدايت، به نحوي با اين مساله در ارتباط است که دست دارد هدايت مي شود تا کار انجام شود و ما را بازي بدهند، اين يک فرم ديگري از آن است، اينجا حرکت دست نيست، نيازي به حرکت دست نيست، و در واقع ذهن به ذهن داريم آن انتقال لازم را انجام مي دهيم و با دادن برنامه اي به ذهن خودمان، اين جريان انتقال پيدا ميکند و دنبال مي شود.

چه برنامه اي ؟
مثلا در مورد يک بيمار واريسي که با فرادرماني درمان نشده و نتيجه مطلوب گرفته نشده، شما اگر اطلاع داشته باشيد که در مورد بيماري واريس، ميل رد مي کنند و صاف و صوف مي کنند و درست مي کنند، عين اين برنامه را که بيايد و اين کار را بکند، به ذهن مي دهيد و انتقال پيدا مي کند و مي بينيد که آن کار دارد انجام مي شود.

در اين روش، اگر دستور اشتباه صادر شود، اجرا نمي گردد.

برنامه هاي اشتباه انجام نمي شود. اگر ما نمي دانيم و اطلاع نداريم مثلا واريس را، مي سپاريم تا هوشمندي با صلاحديد انجام دهد، ولي اينجا مثل حالت اتوماتيک و دستي است. ولي در ذهن اشتراکي از حالت اتوماتيک خارج مي شود و من هستم که مي خواهم هوشمندي بيايد، اين مساله را انجام دهد. ذهن اشتراکي يعني اشتراک دو تا ذهن.

دوره 8 - جلسه 5 - زنگ 2 - استاد طاهري

تفاوت ذهن اشتراکي با هيپنوتيزم

تفاوت ذهن اشتراکي با هيپنوتيزم

دوستان يک کتاب راجع به هيپنوتيزم مطالعه کنند، که ببينيم مکانيزم هيپنوتيزم چيست.
مکانيزم هيپنوتيزم اين است که ما به فرد تلقين مي کنيم که مثلا تو دستت سبک ميشه و ... لازمه اين کار اين است که طرف تلقين پذير باشد، شرايط مناسب باشد. در مورد يک تومور يا يک غدّه سرطاني که نمي توانيم بگوئيم که الان سرطانت خوب ميشه، الان زانوت خوب مي شه، الان پاهات خوب مي شه،... ولي هيپنوتراپي هم داريم که روي يک سري چيزهائي کار مي کند، اگر طرف تلقين پذير باشد. در هيپنوتراپي، بين صد نفر شايد روي يک نفر بشود تا بتوانند طرف را به هيپنو ببرند. در هيپنوتيزم از ذهن به ذهن ارتباط نيست.

در اينجا ما با مشارکت هوشمندي، يک کارهائي را انجام مي دهيم.

در مورد زايمان با هيپنوتيزم، اينطور نيست که الان هيپنوتيزم کنند و زايمان انجام شود، از شش ماه قبل بايد روي ايشان کار شود، کار بشه، کار بشه، بعد شرط مي گذارند که تا ما بشکن زديم تو مي روي به حالت هيپنو، بعد اين از راه دور بايد به نحوي آن بشکن را بشنود، يا اون رمزي را که گذاشتند او بشنود، به محض اينکه بشنود ميرود به حالت هيپنوز.

در خود هيپنوتيزم هم همينطور است، افراد شرطي مي شوند، تا صداي دست بخوره، طرف مي رود در حالت هيپنوز. هيپنوتيزم، محتاج تلقين است.

اين ارتباط (درمان با ذهن اشتراكي) را راه دور و نزديک مي توانيد انجام دهيد.

دوره 8 - جلسه 5 - زنگ 2 - استاد طاهري

ارتباط ذهن اشتراکي با تجسّم

ارتباط ذهن اشتراکي با تجسّم

ما در بحث ذهن اشتراکي تجسم نداريم، فقط کافي است که بدانيم چکار مي خواهيم بکنيم، ما مي خواهيم که مثلاٌ روي معده کار بشود، در اين حد کافي است، اگر که يک کسي پزشک است، دقيقا مي داند که چه کارهائي بايد انجام شود، تجسم مي تواند اضافه شود، هر چه دقيقتر هم باشد، اشکالي پيش نمي آيد، اين مسئله پيش نيايد که ذهن اشتراکي مستلزم تخيل است، مستلزم تخيل نيست،

درمان از طريق ذهن اشتراکي، مستلزم تخيّل نيست.

ولي شما مي توانيد طرح تان را به هر صورتي داشته باشيد. شما با بيمار صحبتي نمي کنيد، بيمار نمي داند شما چکار داريد مي کنيد، اما شما هميني که مي دانيد فلان رگ بايد پاکسازي شود، کافي است، اگر کسي تخصصي دارد و مي داند که چه کار دقيقي بايد انجام شود، مي تواند وارد Detail هم بشود.

اصلا ممکن است کسي بلد نباشد تخيل کند، تکليفش چيست ؟ تخيل را عام مي توانند انجام دهند، اگر کسي گفت من قلبم درد مي کند، و ما هم تخصصي نداريم، کافيست که بگوئيم قلب. يک کسي از اين جلوتر مي تواند برود، و مي تواند روي مسئله ريز بشود. بيمار فقط شاهد است و نيازي نيست کمکي بکند.

ما هم در کلّ شاهديم. نمي گوئيم مي شود يا نمي شود، منتها کار خودمان را دنبال مي کنيم تا ببينيم که چه مي شود. مثل يک جراحي که دارد جراحي مي کند و نمي داند که بيمار از کار او نتيجه مي گيرد يا نه، ولي دارد جراحي خودش را انجام مي دهد.

دوره 8 - جلسه 5 - زنگ 2 - استاد طاهري 

ذهن اشتراکي راه دور

ذهن اشتراکي راه دور

در روش فرادرماني با ذهن اشتراکي، براي انجام درمان غير همزمان و از راه دور، مي توان در ليست بيماران، نام بيمار مورد نظر و بيماري او را يادداشت کرد.

در راه دور غير هم زمان شما برنامه هاي لازم را مي دهيد، مثلا مي گوئيد، اين بيمار، قلبش. هر جور اطلاعاتي را که بدهيد، اطلاعات مي رود آنطرف و کار خودش را انجام مي دهد. بيمار گزارش مي دهد که روي قلبم کار شد.

همه چيز اين رابطه مثل قبل است و چيزي عوض نشده است. فقط يک بخش آن ما وارد شديم و يک اظهار نظري مي کنيم. مثلا گفتيم قلبش.

نقش هوشمندي در اين ماجرا:
در خيلي از مسائل هوشمندي هم مايل است که ما شرکت کنيم، خودش به ما ميدان مي دهد، مثل تشعشع دفاعي، در واقع همه ميدان دست ماست، او کارهايش را انجام مي دهد و ما بدون او نمي توانيم، ولي خودمان ميدان دار هستيم.
در مواردي مانند تشعشع دفاعي و درمان با ذهن اشتراکي، هوشمندي الهي به ما اجازه مي دهد که با شراکت و ميدان داري، در پيشبرد هدف، به شناخت برسيم.

اين به اين معنا نيست که هوشمندي نمي تواند، هوشمندي به ما اجازه مي دهد تا ما اين کار را بکنيم تا شناخت بدست بياوريم و اطلاعات بدست بياوريم. در عمل جواب ما مثبت است و مي بينيم که شد و مي شود.

خودش راه را باز گذاشته که ما اين را هم داشته باشيم و آخرش قرار است به محو شدن و توکل و ... برسيم. و مي بينيد که بيسواد هم اين کار را مي کند، آن متخصص يک جور در اين ماجرا وارد مي شود و بهره مي گيرد و دل شاد ميشود، آن بيسواد هم يک جور. اما ماحصل همه اينها اين است که ما به يک نحوي در اين ماجرا وارد شديم، بازي کرديم، ما را به بازي گرفتند و به ما ميدان دادند تا ما کار کنيم و خودشناسي بکنيم.

هدف خودشناسي است.

قطعا عده اي در اين ماجراها هستند که يک چيزي براي من خودشان درست کنند و بگويند من خوب نشونه گيري کردم، اون بگه من اين کار را کردم و ... زدم تومورشو پوکوندم !

دوره 8 - جلسه 5 - زنگ 2 - استاد طاهري 

روز معلم را به استاد عشق ...

به نام بي نام او
قابل توجه همراهان محترم عرفان حلقه


بهترین نعمتی که خداوند می تواند به انسان ارزانی کند،آگاهی است و معلم عاملی است که این نعمت را به ما می رساند.
به عبارت دیگر هر بخش از کتاب جهان هستی می تواند معلم ما شود.گاهی یک انسان چنین مسئولیتی را یر عهده می گیرد ولی کیفیت این تعلیم می تواند متفاوت باشد،گاهی معلم تکرار کننده بخشی از اطلاعات و آگاهی هایی است که بدست آورده و گاه خود نیز هر روز دانش و آگاهی خود را ارتقا می دهد و کیفیت کلاس امروز او با دیروز یکسان نیست.چنین معلمی هم خود رشد می کند و هم شاگردان را شکوفا می سازد.پس باید کیفیت را بشناسد و به عرفان برسد.
با آرزوی بهترین ها برای بهترین استاد زندگی ام که کیفیت را به ما معرفی کرد.
روز معلم را به استاد عشق و معرفت و آزادگی جناب آقای دکتر محمد علی طاهری تبریک میگویم
به امید روزی که دوباره ما شاگردان شما در کلاس  درس ( درس زندگی ) جمع شده و از فرمایشات چون گوهر شما استفاده های فراوان ببریم

و به امید آزادی ایشان  انشاالله
با تشکر مدیریت سایت

۱۳۹۳-۰۲-۰۸

دل "میم طا" به نظر، چرخه تماشا می کرد

ارسالي توسط يكي از همراهان گرامي +١

دل "میم طا" به نظر، چرخه تماشا می کرد
وه چه زیبا همه اسرار هویدا می کرد

گفت انسان، تو خود خدایی و چو یوسف زیبا
همه را عاشق یوسف چو زلیخا می کرد

بشریت، تن واحد، چه مسلمان، چه یهود
بهر نوع بشر، آگاهی تمنا می کرد

جرم استاد فقط این که چرا حافظ گفت؟
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد!

م. ی ٩/٥/٩٢

بنشسته ای بر خون ما، ای لیلی مجنون ما

بسيار زيبا، ارسالي از عزيزي همسفر +١

بنشسته ای بر خون ما، ای لیلی مجنون ما
ای مقصد و مقصود دل، دیروز تا اکنون ما
دل بسته شد بر پای تو، ای علت افسون ما
ای آنکه از تیر غمت، زاییده شد جیحون ما
تنها تو صد آری ز یک، ای مایه افزون ما
ای جام دل مخمور تو می ریز تا چرخی زنم
یا آنکه شوری ساز کن، بر پیکر موزون ما
من لا ابالی نیستم، با یاد رویت سرخوشم
درده شرابی کهنه تا آتش شود مدیون ما
جامی بده تا از شعف مرهم به زخم دل زنم
یا اینکه جانم را ستان، بادا حلالت خون ما

مرديست مي سرايد و خورشيد در گلويش

مرديست مي سرايد و خورشيد در گلويش
تير تبار تهمت هر سو روان به سويش

اي دلقکان تاريخ! مشاطگان ابليس!
که امروز مي هراسيد ز آواز گرم پويش

سرخيل عاشقانش خواهيد بود فردا
روزي که گل برآيد از باغ آرزويش

هديه عزيزي بسيار گرامي، با طلب خير

پر مي زنيم و باز، بالا نمي رسيم

پر مي زنيم و باز، بالا نمي رسيم
پا بند شب شديم و به فردا نمي رسيم

تا دل ز عشق هاي مجازي نکنده ايم
مجنون نمي شويم و به ليلا نمي رسيم

ارسالي از يك گرامي همسفر 

اي کيش من اي خويش من، درد دل درويش من

بسيار زيبا - با تشكر و طلب خير

اي کيش من اي خويش من، درد دل درويش من
بازآ که غم زانو زند پيوسته اندر پيش من

بازآ به بازار طلب اي باعث عيش و طرب
زن عاشقانه مرهمي برزخم قلب ريش من

عمري به هر سو خم شدم، با هر تلاطم کم شدم
سويي نشانم ده به خود اي يار خير انديش من

اي بندمن، پيوند من، اي يار شکر خند من
اين من دگر من نيستم بيگانه ام خويش من

اي جام دل، اي دام، اي باعث آرام دل
آتش بزن پا تا به سر از خرقه ام تا ريش من

۱۳۹۳-۰۲-۰۷

من در ارتباط قونيه مخاطب خدا قرار گرفتم. حس متفاوتي نسبت به حضرت مسيح داشتم...

سؤال:

من در ارتباط قونيه مخاطب خدا قرار گرفتم. حس متفاوتي نسبت به حضرت مسيح
داشتم و در اتصالها ميگفتم به اذن خدا و حضرت مسيح که بعد برايم آگاهي آمد
که او فرستادهاي و پيامبري بيش نيست. حالا برايم بهم ريختگي پيش آمده که
چطور من توانستم با خدا صحبت کنم؟

پاسخ استاد:
او گفت من با هيچ کس صحبت نميکنم مگر با ملک وحي، پس طبق اين آيه مخاطب قرار دادن ميتواند شامل هر انساني بشود.

مهم تحول ماست و برخورد با اطلاعات درست که از شبکه مثبت است.

اين آگاهي که آمده يعني کاري روي زمين انجام نميشود، مگر به اذن الهي و هوشمندي.

آن تذکري که به شما داده شده است، يعني توجه شما به اصل ماجرا يعني شعور الهي باشد، يعني ما اگر معطوف به فرد بشويم در کار ما ايراداتي ايجاد ميشود و اين رحمت الهي شامل حال همه مي شود و اين ترفند شيطان است که ما مي گوئيم ما لايق نيستيم که لطف الهي شامل حالمان بشود.

بايد اين توجه را داشته باشيم که لطف الهي ربطي به لياقت ما ندارد.

دوره 6
استاد محمد علي طاهري

وقتي ميگوئيم « يا حفيظ » به اين ميرسيم که اين کلمه خود در درون حفاظ دارد

سؤال:
وقتي ميگوئيم « يا حفيظ » به اين ميرسيم که اين کلمه خود در درون حفاظ دارد و به اين نتيجه کلي ميرسيم که هر چيزي حفاظ خود را همراه دارد. آيا به اين صورت ميشود به بعد هر اسمي رسيد؟

پاسخ استاد:
بعد از اينکه براي ما ثابت شد که هر ذره اي داراي حفاظي است، وقتي براي ما مشخص بشود، راحت تر ميتوانيم صحبت کنيم
که چرا يکي از اسمهاي او «يا حفيظ» است.

ضمن اينکه هستي يک پارچه است، ولي هر ذره به نوعي از هر ذره ديگري مورد حفاظت قرار گرفته است.

مثل سلول ما که هر سلول به وسيله مايع سلولي و اجزايي از سلول مجاور آن جداست در حاليکه همه يک تن واحد هستند.

در مورد « بسم الله...» تعبير و آگاهي اين قضيه براي ما آمده، و نميدانيم که وقتي تحت عنوان «بسم الله..» کتابي منتشر بشود
چه واکنشي نشان داده ميشود!

اما براي ما اين مطلب قطعي است، چون وقتي حلقه را ميدهد، حفاظش را هم ميدهد.

حالا إن شاءالله استنادات قرآني را هم پيدا ميکنيم.
اگر در قرآن برخورد کرديد ارايه بفرماييد که اين رفرنسها را از دست ندهيم!!

دوره 6
استاد محمد علي طاهري

در مورد اين ماجرايي که گفته ميشود «اسماء حسني» بحث اين است

در مورد اين ماجرايي که گفته ميشود «اسماء حسني» بحث اين است که آيا خداوند نام دارد؟
سؤال:
در مورد اين ماجرايي که گفته ميشود «اسماء حسني» بحث اين است که آيا خداوند نام دارد؟ اينجا بحث ظاهر و باطن است. هم دارد، هم ندارد. اسماء حسني معمولاً صفات است. آيا خدا صفت دارد؟ مگر خداوند موصوف است؟ هست يا نيست؟ اگر بگوئيم خدا موصوف است ميدانيد چه ميشود؟

پاسخ استاد:
ميگويد: « سبحان الله عما يصفون - او از هر توصيفي مبراست »

مثلاً اگر بگوئيم پاک است، يعني امکان ناپاکي براي او آورديم، پس او غيرقابل توصيف است.

در اينجا يک کشف رمز ميخواهد که اين ماجرا هم درست است، هم غلط است.

بستگي به نگاه ما دارد، اگر نگاه ظاهري داشته باشيم غلط است و اگر نگاه باطني کنيم درست است.

در نگاه باطني به اسماء حسني، اشارات به اتصالات است.
اسماء حسني هر کدام يک حلقه هستند.
منتها اسم هر حلقه فرق ميکند و ناميدنش هم حفاظ ميخواهد، يعني اگر بخواهيم از ظاهر اسماء حسني به باطن آن برويم حفاظ مي خواهد.

و يکي از عمدهترين آن را به عنوان «شاه کليد» قرار دادند که همه درها را باز ميکند.

يک شاه کليد هست که به آن گفتند اسم اعظم.

اسم اعظم به نظر من همان است که شاه نعمتاله گفته است.
دريافت او با شناختي که ما از بسم الله.... پيدا کرديم دريافت درستي است.

شايد همين که اين چند واژه اينقدر تکرار شده، اشاره به همين شاه کليد بودن آن دارد.

دوره 6
استاد محمد علي طاهري 

آيا شعور همان ملائک هستند؟

سؤال:
آيا شعور همان ملائک هستند؟

پاسخ:
در مورد اصناف ملائک انشاءالله بتوانيم تحقيقات مفصلي بکنيم، اصناف ملائک را دسته بندي و طبقه بندي بکنيم،

خدمتگزاران، آنهائي که دست به دست هم دادند تا هستي به شکل چرخ و فلک بگردد و آدم دارد اين مسير را طي مي کند،

بعضي از ملائک قانونند،
بعضي هادر واقع همان اتم ها هستند (با دو بال و سه بال و..)،..

خلاصه هر کدام کارگزاري هستند، ملائک کارگزاران هستند.

دوره 8 - جلسه 2 - زنگ 1 - استاد طاهري

آيا انسان مي تواند به درجه کمال برسد و همه وجودش را ببخشد؟

سؤال:
آيا انسان مي تواند به درجه کمال برسد و همه وجودش را ببخشد؟

پاسخ:
اينجا نمي شود، اينجا فاز دو هستيم.
اين بخشندگي مال فاز سه است. تجلي عشق به سمت بيرون مي شود.

" زماني مي توانيم همه وجود خودمان را ببخشيم، که عشق کامل شکوفا شده باشد ".

" تا زمانيکه فرد به مقام رحمان نرسد، نمي تواند همه وجودش را ببخشد ".

تجربه عشق که سه فاز دارد:
فاز اوّل: عشق به خود
فاز دوّم: خود و ديگري
فاز سوّم: عطف کامل به بيرون

اين فازها بايد طي شود،
در مجموع داريم ما هم مي رويم به سمت رحمان شدن. و عطف به بيرون پيدا کردن.
اگر اين طرح درست در نيايد، ملائکه مي گويند ديديد گفتيم، گوش به حرف ما ندادي. ببين نگاه کن. و اين نمي شود.


دوره 8 - جلسه 3 - زنگ 2 - استاد طاهري

مثالي در هوميوپاتي در مورد بخشش:

مثالي در هوميوپاتي در مورد بخشش:

در هوميوپاتي، يک قطره از شعور يک عنصري، اين قطره را ما مي توانيم به يک قطره ديگر ببخشيم، ببخشيم، ببخشيم ... اين يک قطره مي تواند تمام عالم هستي را پوشش دهد، آن ذره هيچ وقت از بين نرفته، همان جاست، ولي مي تواند بينهايت تکثير پيدا کند. شما قياس فيزيکي کرديد، قياس شعوري بکنيم. در واقع اگر شعور را ببخشد چه مي شود ؟

سؤال:
آيا خدا شعور است؟

پاسخ:
خود شعور مخلوق است، ما داريم مثال مي زنيم، شعور خودش مخلوق است، من دارم با هوميوپاتي مثالي مي زنم که شما را به آنجا نزديک کنم.

سؤال:
الزام خلقت؟

پاسخ:
خلقت الزامي است براي اينکه تعالي مطرح شده است.
خداوند گنجي پنهان بود که در جهان ها آشکار شد. دليل اين آشکار شدن را بايد کشف کنيم. " گنجي بودم پنهان بودم ، خواستم آشکار شوم "، خلقت صورت گرفت. اما چرا خواست آشکار شوم؟

رسيدن به اين جواب جزء اضافه کاري است، او نگفته، اين بايد پيدا شود. شما مي خواهيد از يک عالم معنا و معرفت، با يک مفهوم فيزيکي و مکانيکي نتيجه بزرگي بگيريد. نمي توانيد. نه شما، در طول تاريخ نه حالا و نه بعد، هرگز نمي شود. تا اينجا نزديک شديم، بقيه گاز زدن سيب است.

مي گوئيم شعور، مي گوئيد خدا شعور است؟
در هميوپاتي قطره خودش را مي بخشد، نه از بين رفته و نه ...

در هميوپاتي اساس بر بخشش است. يک ذره خودش را تکثير مي کند، يعني ما شعور يک عنصر را به دست مي آوريم، شعور اين عنصر مي تواند خودش را بدون اينکه گم شود، به بينهايت جزء ببخشد. با همان کيفيّت. اگر اين مثال را توانستيد بهش برسيد، مسئله حل است. وگرنه ما که نمي توانيم خدا را با شعور قياس کنيم، شعور خودش مخلوق است

فعلاٌ ما درگيريم، فعلا ما اينجا هستيم، از اين فراتر به هيچ عنوان نمي شود نگاه کرد. مگر يک ادراکات عجيب و غريبي پيش بيايد.

درک بخشش، آيا بخشش درک شد يا نه؟ با مثال هوميوپاتي چند تا از دوستان بخشش را درک کردند؟ اين يک مثال زميني است، مثل جائي که گفتيم انسان از خاک آفريده شده، يک مثال زميني زده براي ما، که ما را با عقل و درک زميني به يک منظوري برساند. هفت آسمان، شش روز، خواسته با مثالهاي زميني ما را به يک مفاهيمي برساند، ما هم با هم فقط مي توانيم مثال زميني بزنيم. چرا مي خواهد آشکار شود، بحث تعالي است.

دوره 8 - جلسه 3 - زنگ 2 - استاد طاهري

من وقتي قرآن را مطالعه مي کردم مي ديدم دو تا واکنش نسبت به من دون الله در قرآن است

سؤال:
يکي ديگر اينکه من وقتي قرآن را مطالعه مي کردم مي ديدم دو تا واکنش نسبت به من دون الله در قرآن است، يکي موقعي بود که تمام جن و انس به فرمان حضرت سليمان کار مي کردند، ما که مي گوئيم من دون الله هست و اين چيزي بوده که از طرف خداوند به ايشان داده شده، يک جاي ديگر ما در تمام جاي قرآن مي بينيم با من دون الله موضع گرفته و قبولشون ندارد، حضرت امام حسين من دون الله را قبول نکردند و بعضي حضرات معصوم ما حرکاتي که مي کردند، مثل تبديل عصا به مار و.. اين تضاد را لطفا برطرف کنيد.

پاسخ استاد:
ما بايد يک روش تحقيق بگذاريم، ما يک روش تحقيق را بايد بين خودمان قرار داد بکنيم، مثلا وقتي در روش تحقيق ما بحث من دون الله را يا غير از خدا را داشتيم، بايد غير از خدا را اول تعريف کنيم،

روش صحيح براي تحقيق اين است که اول تعريف چيزي را که مي خواهيم شناسائي کنيم (مانند من "دون الله") پيدا کنيم، بعد ببينيم الگوهاي رفتاري ("اولياءالله") در رابطه با آن چگونه عمل کرده اند.

دو راه داريم يک بار غير از خدا را تعريف مي کنيم و يک بار ما يک کسي را مثل حضرت سليمان قبول داريم و او را تعريف مي کنيم و بعد از روي تعريف او بيائيم من دون الله را تعريف کنيم، کدام درست است؟ ما بايد اول من دون الله را تعريف کنيم نه اينکه بگوئيم مثلا حضرت سليمان خوب است برود کنار و حالا بگوئيم من دون الله چيست، چون او اين کار را مي کرده حالا ما قبولش داريم، بنابراين تعريف من دون الله مي شود اين.

پس ما روش تحقيق گذاشتيم، فرض کنيد هيچ ديني نيامده و هيچ اطلاعاتي ما نداريم و تازه از امروز مي خواهيم پايه گذاري کنيم، من دون الله چيست؟ در اين دوره ما بحث مهمي داشتيم، ديديم اگر نگاه ما به هر چيزي به عنوان جلوه الهي نباشد، مشکل ساز است، تشعشع منفي سوار مي کند.

اگر در نگاه تحسين آميز به چيزي، آن را جلوه الهي نبينيم، تحسين "من دون الله" کرده ايم که نقض "الحمد لله" بوده و تشعشع منفي ايجاد مي کند.

الحمد لله: هر جا نشاني از ستايش و تمجيد باشد، انحصاراٌ از آن خداست.

نگاه ما به هر چيزي حتي فرزند خودمان، اگر نگاه کرديم و نگاه تحسين آميز داشتيم و به او به عنوان جلوه الهي نگاه نکرديم ، مي شود تحسين من دون الله. بعد گفتيم الحمد لله، هر جائي نشاني از حمد باشد، نشاني از ستايشي باشد، نشاني از تمجيد و تعريف باشد، مختصّ اوست. انحصاراّ مال اوست.

اما يکي از بزرگترين مشکلات بشر از همين جاست. جذب مي شود و جذبي که در آن تجلّي الهي را نمي بيند. ولي وقتي تجلّي الهي را ديد، شمس من و خداي من، اگر در شمس تجلّي الهي را ديد، که هيچ، ولي اگر نديد مشکل ساز مي شود.

يک شعر مي گوئي اگر در آن شعر تجلّي الهي ديده نشود، ضد شعورش منفي مي شود.
بلافاصله ضدّ شعورش مي شود شبکه منفي.

دوره 8 - جلسه 4 - زنگ 1
استاد محمد علي طاهري 

تضاد در مورد وحدت اديان دارم

تضاد در مورد وحدت اديان دارم
سؤال:
تضاد در مورد وحدت اديان دارم و دوم اينکه آگاهي براي من مي آيد که مي گويد اگر شما به پرستش يا سبحان نرسيد، درهاي آگاهي آسمان پنجم، وقتي شما از عدم صحبت مي کنيد، در ذهن من مي آيد آسمان هفتم، ولي اين آگاهي مي گويد اينها تازه آسمان پنجم است توضيح دهيد:

پاسخ استاد:
فرض کنيد ما به پرستش رسيديم، دو نوع پرستش داريم:
نوع اوّل: پرستش زوري و تعبّدي که گفتيم اين پرستش اشکال دارد، فکر مي کنم بايد پرستش کنم تا از غضب خداوند رها شوم. پرستش به دليل مصونيت از غضب خداوند، در عرفان مطلوب نيست.
نوع دوّم: پرستشي که در اين چرخه من به آن مي رسم و نهادينه است. پرستش خود جوش و از روي عشق (که نهادينه است)، آغازي است براي غرق شدن در عظمت الهي و بطور طبيعي، به مراحل بعدي آگاهي نيز مي رسد.

حالا فرض کنيد به اين پرستش رسيديم و گفتم که يا منير الخط يا روح البقا اين تازه اوّل يک ماجراي ديگري است. اوّل اينکه من بروم در يک عظمتي تازه غرق بشوم. حالا در آن عظمت چه چيزي مي خواهم پيدا کنم، مي شود مراحل بعدي. که قطعاّ آسمان هفتم نيست، چون هنوز کار دارد، مي شود زير آن، حالا با هم بحث کنيم که آسمان چهارم است يا پنجم. همان که فرموديد درست است. تا يک زماني راجع به آسمانها صحبت کنيم.

ما بايد مقدّمه کارمان را درست کنيم، تا مقدمه کارمان درست نشود شما فرض کنيد آسمان پنجم اين است و آسمان ششم آن است، ما را چه حاصل؟

تا وقتي هنوز حرکت اساسي انجام نداده ايم و کوله بار سفر نبسته ايم (يعني به شناخت حلقه ها و استفاده از آنها نرسيده ايم ) رسيدن به اطلاعات هفت آسمان (به عنوان نقشه راه ) کارائي چنداني ندارد.

ما هر وقت کوله بار را بستيم و حرکت کرديم، مي گوئيم حالا نقشه را بياور ببينيم، هنوز ما آن حرکتهاي اساسي را انجام نداديم، ما تا اينجا شناختيم که تازه هوشمندي چيست، ما داريم تازه يک جورهائي شناسائي مي کنيم، شناسائي امکاناتمان، ماشينمان، چه قابليّتي دارد، من با اين ماشيني که دارم آيا مي توانم در يک جادّه سنگ لاخي حرکت کنم، يا نه، بايد يک راه شسته رفته را بروم. من کيستم، تا به حال مقدمه اي از اينکه من کيستم، ماشينم چيست و... بوده،

تازه اين دوره گفتيم يک نگاه و دورنمائي به يک چيزهائي داشته باشيم، يعني تا اينجا ما فقط داشتيم به يک شناسائي هائي مبادرت مي ورزيديم، بدانيم که اصلاّ هوشمندي هست؟ نيست؟ ويروس غير ارگانيک چيست و اينکه چه مسائلي خودمان داريم، مثل بحث کنترل ذهن، بحث دشارژمان و .... تا حالا بدينسان گذشته است.

از اين به بعد داريم تعريفهاي کلي مي کنيم که اصلاّ پرستش چيست. تعريف جهنّم چيست. تعريف بهشت چيست ... اينها در واقع ترمينولوژي ( لغت نامه )‌ بوده، منتها ترمينولوژي عملي که تازه با زبان همديگر آشنا بشويم. با فرهنگ لغات همديگر آشنا بشويم.

دوره 8 - جلسه 4 - زنگ 1
استاد محمد علي طاهري

بر اساس آنچه که بررسي شده بيش از هفتاد در صد قرآن حاوي داستان انبياء و قصص انبياء است

سؤال:
بر اساس آنچه که بررسي شده بيش از هفتاد در صد قرآن حاوي داستان انبياء و قصص انبياء است، که تقريبا ما از اين هفتاد درصد، بسيار کم مي دانيم، اطلاعاتمان در اين زمينه بسيار کم است، سؤالي که پرسيدند که آيا سليمان از اجنه براي ساخت قصرش استفاده کرد؟

پاسخ استاد: توضيح بدهم که ما همينطور که طول تاريخ بشريت را به دوران کودکي، نوجواني و بلوغ تقسيم مي کنيم، مسئله نبوت هم موضوعي است که اين دوران درش مترتّب است، يعني ما انبياء يي که داشتيم، صد و بيست و چهار هزار پيغمبر، هر کدامشان در برهه اي متناسب با شرايط زماني و مکاني خودشان، پيام را گرفته اند، اين نبوده که آنچه پيامبر خاتم گرفته، آدم هم همان را گرفته، يا عيسي هم همان را گرفته، اينها همه چيزشان با هم فرق مي کند، خواسته هايشان با هم فرق مي کند،

مثلا حضرت موسي از خدا مي خواهد که خدايا خودت را نشان من بده، ولي پيامبر هيچگاه از خدا نخواسته که خودت را نشان من بده.

امير المومنين مي فرمايد، مگر مي شود که من خدائي را که نديده باشم بپرستم. اين يک مرحله است، يک مرحله هم مرحله حضرت موسي است.

يک پيغمبر داريم که از خدا بچه مي خواهد مثل زکريا، ميگويد خدايا به من بچه بده، يک وارث براي من تعيين کن، يک پيغمبر ديگر بچه خودش را مي خواهد ذبح کند. يک پيغمبري از اجنه کمک مي گيرد و قصر مي سازد و يک پيامبر ديگر وقتي در آتش مي افتد، موقعي ملک باد و ملک آب به او رجوع مي کنند، که اجازه بده ما آتش را خاموش کنيم، مي گويد من نيازي به کار شما ندارم. يک پيامبر وظيفه خودش را در ابلاغ رسالتش در معجزه مي بيند، که عصايش را بياندازد و تبديل کند به اژدها، يک پيامبر ديگر، مرده اي را زنده مي کند.

ولي زمان پيامبر اسلام هيچ کدام از اين اتفاقات نمي افتد، پيامبر، پيامبر با معجزه عقل و آگاهي و شناخت است. معجزه پيامبر مي شود معجزه فهم و معجزه قرآن. اينکه پيامبران در شرايط مختلف، دورانهاي مختلفي را طي کردند.

يک پيامبري وقتي خدا با او مواجه مي شود، به او مي گويد کفشت را در بياور، به موسي مي گويد، يک جاي ديگر وقتي خدا با پيامبر خودش مواجه مي شود مي گويد فستقم کما امرت، استقامت کن آنجور که من به تو دستور دادم.

پيامبران هر کدام شرايط خاص خودشان را داشتند و اين نيست که بشود اينها را با هم مقايسه کرد. به پيامبري مثل موسي مي گويد برو سراغ فرعون، ولي به پيغمبر ما مي گويد تو رحمت للعالمين هستي و برو سراغ همه انسانها.

براي اينکه ما پيامبران را در مراحل مختلف بشناسيم، نياز به کار تحقيقي دارد، به پيامبر مي گويد پيامبر امروز دين تو تکميل شد، يعني همه مراحل کودکي، نوجواني، رشد و بالندگي که نبوت بايد طي مي کرد تا به اين مرحله برسد، رسيده و امروز روزي است که نبوت تکميل مي شود.

لذا آنچه در مورد پيامبران گفته شده، در استفاده از ابزارهائي که آنها را هم خدا بهشان اجازه داده، آنها بدون اذن خدا آن کار را نمي کردند، اگر هم مي کردند، آنها بيگناه نبودند.

قبل از پيامبر (ص) انبياء کامل نبودند، اين موضوعي است که با هم تحقيق مي کنيم.

دوره 8 - جلسه 4 - زنگ 2
استاد محمد علي طاهري 

دلايل نفوذ كالبد ذهني اموات به انسان (1)

دلايل نفوذ كالبد ذهني اموات به انسان (1)


1- قرار گرفتن در فاز منفي؛ مثل ترس، عصبيت، حزن، يأس و نااميدي. بيشترين درگيري ها براي ما سر مزار و موقع عزاداري و سوگوراي سر مزار پيش مي آيد كه در فاز منفي هستيم، آن محيط ها هم محيط هاي آلوده اي است و باعث آلودگي ما مي شود. ولي به طور كلي عصبيت است، فاز منفي عاملي است ما آلوده مي شويم، بنابراين اگر آلوده شديم، نمي توانيم بگوييم « ا چرا آلوده شديم؟ تقصير ما چيست؟ چرا او سوار كلهّ ما شده؟ اين خواست ما نيست »

2- استفاده آگاهانه از موجودات غيرارگانيك به منظور رسيدن به اهداف مورد نظر و كمك گرفتن و بهره برداري از آنها، مثل چي؟ مانند همراه شدن با آنها به منزله پيشگويي آينده، فال قهوه و ..... چه بدانيد چه ندانيد در اين رابطه فال قهوه، فال ورق اين چيزها توي آن نيست بلكه ارتباطي است كه آگاهي است. اين آگاهي، بعضي ها مي دانند كه آگاهانه با جن، با روح در ارتباط قرار گرفتند با كالبد ذهني، خودشان مي دانند، بعضي ها نمي دانند ولي همه شان درگيري داخلي را دارند يعني اگر بروي در زندگي شان مي بينيد كه افرادي هستند كه عمدتا درگيري با موجود غيرارگانيك را دارند، عمدتاً...


دوره تشعشع دفاعي >< استاد محمد علي طاهري

دلايل نفوذ كالبد ذهني اموات به انسان (3)

دلايل نفوذ كالبد ذهني اموات به انسان (3)


3- قرار گرفتن در معرض طلسم و جادو از طرف افرادي كه از موجودات غيرارگانيك براي اجراي طلسم و جادو استفاده مي كنند. ما در علوم غريبه يك بخشي داريم تسخير، تسخير موجود غيرارگانيك؛ تسخير جن، تسخير روح اينها را تسخير مي كنند، در اختيار دارند حالا براي كارگشايي، براي بخت گشايي، براي زبان بند، براي سياه كردن، براي ... از اين موجودات استفاده مي كنند. هر شكلي كه كشيده شود براي خودش موكلّ دارد، استاندارد در اين زمينه، كسي كه وارد است در اين زمينه مي داند موكلّش كيست، موكلّ دارد و با جاري شدن آن اشكال و طلسم ها آن موكلّ دنبال شما را ه مي افتد و با شما همراه مي شود.


دوره تشعشع دفاعي >< استاد محمد علي طاهري

دلايل نفوذ كالبد ذهني اموات به انسان (4)


دلايل نفوذ كالبد ذهني اموات به انسان (4)


4- ايجاد تشعشع منفي كه باعث جذب موجودات غيرارگانيك مي شود. يكي از فلسفه هاي خلقت جن اين است؛ جن يك بخشي اش جذب تشعشعات منفي مي شوند. به طور كلي تشعشع منفي كه ايجاد شود اين موجودات غيرارگانيك را مخصوصا يك دسته اي را به سمت خودش جذب مي كند مثل «مگسان گرد شيريني» حالا در يك جايي تشعشع غيبت است، هر چي كه وجود دارد- در پيرامون ما مي دانيد كه تشعشع منفي زياد بوجود مي آيد از صبح تا شب- اينها كه بوجود مي آيد موجودات غيرارگانيك جمع مي شوند و فرصت مناسبي است كه جذب آن شوند.


دوره تشعشع دفاعي >< استاد محمد علي طاهري

دلايل نفوذ كالبد ذهني اموات به انسان (5)

دلايل نفوذ كالبد ذهني اموات به انسان (5)


5- استفاده از هر گونه مواد مخدر؛ چرا؟ مواد مخدر باعث نامنظم شدن جريانات كالبدي ما مي شود. آنها كه نامنظم مي شوند، چون خلل و فرج ايجاد مي شود و موجودات غيرارگانيك از خلل و فرج راحت تر مي توانند وارد شوند.

سوال:
داروي اعصاب جزوَش است؟
جواب:
مخدري كه در واقع در ذهن ايجاد سيكل معيوب مي كند يعني شما اگر به آن دارو معتاد شويد و آن سيكل ايجاد شود، آن سيكل باعث پيچيده شدن كالبد ذهني مي شود، پيچيده كه شود در آن خلل و فرج ايجاد مي شود، شكاف ايجاد مي شود، بنابراين اعتياد به چاي هم مي تواند اين عامل را پديد بياورد.


دوره تشعشع دفاعي >< استاد محمد علي طاهري

آدم هاي بزرگ وقتي آلوده مي شوند فاز منفي مي روند، خودشان در اين مسئوليت شريك هس

سوال:
آدم هاي بزرگ وقتي آلوده مي شوند فاز منفي مي روند، خودشان در اين مسئوليت شريك هستند، اما در مورد بچه هاي كوچك چه جوري مي شود؟

جواب:
در مورد اين قضيه خدمتتان عرض كردم در هنگام بريدن ناف آلودگي ها از والدين انتقال پيدا مي كند به فرزندان همانطوري كه بيماري ها همانطور كه بچه به دنيا مي آيد سرطاني است ولي از مادر اختلال شعوري را آورده است. تمام اينها را بهش ميرسيم كه ماجرا چيست و اينكه «كلكّم راع و كلكّم مسئول» ما مسئول چه چيزهايي هستيم؟ آيا ما مسئول فرزندان مان هم هستيم يا نيستيم؟ پس بايد به گونه اي زندگي كنيم كه به آنها آلودگي انتقال پيدا نكند.

همين موضوع ها اين است، در بحث عرفان مي خواهد همين ها را بگويد فقط شما نيستيد، شما داريد غرامت چند نسل گذشته تان را مي دهيد، مي دهيد يا نمي دهيد؟ بنابراين در واقع افراد فكر مي كنند فقط مسئول خودشان هستند، خير ماها پاهاي مان مثل زنجير بهم وصل است، الان اگر شما اشتباه كنيد من هم بايد غرامتش را، من هم بايد خسارتش را بدهم، شما اشتباه كرديد ولي من بايد غرامت بدهم، درست است يا درست نيست؟ پس با همديگر به اينها مي رسيم. پس اين دو گروه را ما داريم، علت درگيري هاي مان، اين ماجراهايي بود كه با همديگر بررسي كرديم.


دوره تشعشع دفاعي >< استاد محمد علي طاهري

با علاقه اي كه پدر و مادر به فرزند دارند، چطور مي شود كه كالبد ذهني پدر و مادر

سوال:
با علاقه اي كه پدر و مادر به فرزند دارند، چطور مي شود كه كالبد ذهني پدر و مادر باعث ناراحتي فرزند مي شود؟

جواب:
مسئله اي كه وجود دارد، صحبتي كه شما مي فرماييد علاقه، وقتي كه مي خواهند با بچه باشند، مي آيند تسخير مي كنند در ستاد به اشتراك مي رسند، تمام مشكلات جسمي شان كه در حافظه ذهني وجود داشته مشترك مي شود نه اينكه خودشان بخواهند اينطور شود، اينطور مي شود، نه اينكه اين اطلاعات را داشته باشند. او به قصد كمك مي آيد به قصد نزديكي مي آيد ولي نمي داند كه دوستي خاله خرسه است.


دوره تشعشع دفاعي >< استاد محمد علي طاهري

۱۳۹۳-۰۲-۰۶

حمله !

حمله !

حمله، موضوعی است که در درون پیش می آید و شبکه منفی روی ما حملاتی انجام می دهد. به دنبال این حمله، یک دفعه ما احساس می کنیم که انگیزه ای برای حرکت نداریم.
حمله اتفاقی درونی و تحت تاثیر شبکه منفی است که انگیزه حرکت به سوی کمال را سلب می کند و یا مسیر را تغییر می دهد.

مثلا یک دفعه احساس می کنیم که بدون دلیل افسرده شدیم، احساس می کنیم که دچار شک و تردید شدیم، یا اطلاعاتی به ما بدهند که ما را جدا کنند. اطلاعاتی به ما بدهند که هندوانه زیر بغل ما بگذارند. اطلاعاتی به ما بدهند که بگویند تو اصلا توئی.
حمله شبکه منفی اینطوری است. یکدفعه با یک آگاهی، به ما حمله می شود. آگاهی را به ما می دهند و ما بعد از دریافت آگاهی یک دفعه مسیرمان عوض می شود. و چیزی را که تا به امروز پایه بوده، آگاهی شبکه منفی این آگاهی هائی که داشتیم را نقض می کند.

حمله این نیست که من بروم بیرون و ببینم ماشینم پنچر شد. حمله این نیست که ماشینم امروز تصادف کند. حمله این نیست که چاقو بگذارند روی شاه رگ من و بگویند کیفت را بده و بعد ما بگوئیم ای داد بی داد دیدی، ما تو شبکه مثبتیم و شبکه منفی حمله کرد. حمله این نیست که برویم و ببینیم که خانه ما را دزد زده. این ماجراها حمله نیست. و این حوادث برای میلیونها نفر که اصلا نمی دانند شبکه مثبت چیست یا شبکه منفی چیست و نه ارتباط گرفتند و نه می دانند عرفان چیست، دارد اتفاق می افتد. اینها را ما به عنوان حمله قبول نداریم.

حمله درونی است. از درون، حالا یا ما را دچار آشفتگی می کند و حالمان بد می شود، یا دچار شک و تردید می شویم، یا یکدفعه احساس می کنیم که انگیزه برای حرکت نداریم، تا دیروز مشتاق بودیم، یکدفعه از امروز اصلا اشتیاقی برای حرکت نداریم. یک دفعه به پوچی می رسیم. اینها حمله است.

حمله می تواند موجب شکّ و تردید، آشفتگی، افسردگی و کناره گرفتن از جمع شود.
اتفاقات ناخوشایند بیرونی (حملات بیرونی) از امور روزمره بوده، ناشی از حملات شبکه منفی نیست.

حمله درونی عمومی است
و با وجود داشتن حفاظ و بند و بساط و ... اتفاق می افتد.

حمله بیرونی کسی نمی تواند ثابت کند. مثلا وقتی رفتیم دیدیم خانه ما را دزد زده، من نمی توانم ثابت کنم چون من دارم تبلیغ شبکه مثبت می کنم یا امانتدار شبکه مثبت هستم ... مورد حمله قرار گرفتم. چون هزاران نفر خانه شان مورد سرقت قرار می گیرد، بدون اینکه اصلا بدانند این حرفها چیست.

الان یک بد آموزی ما داریم که هر اتفاقی بیافتد، می گوئیم کار شبکه منفی بود. این فرهنگ غلطی است. ما داریم زندگی می کنیم.

اگر ما وارد شبکه مثبت می شویم و بیکار می شویم یا کارهای ما جلو نمی رود و کارهایمان گیر دارد، می بینیم یک کارهائی تیم بندی است، باند بازی است، مثلا اگر بدانند طرز فکر طرف چیست، راهش نمی دهند. اگر بدانند طرف این طرز فکر را دارد، بازی نمی دهند. در مورد فیلم و سینما و یا اصلا همه کارها، باند است. با توجه به طرز فکر ما، ممکن است بگویند این به درد این کار نمی خورد. بحث باند و تیم و ... است.

شما وارد جمعی بشوید که اصلا عرفان را نمی شناسند و آمار بگیرید که چند نفر بیکار شدند، می بینید که خیلی. خیلی از شرکتها و موسسات به خاطر شرایط خودشان دارند نیرو بیرون می ریزند.

هدف از صحبتهای ما این است که ما مورد حمله دیگر شبکه منفی قرار نگیریم، یعنی افکاری که بیاید و بخواهد ما را از حرکتمان باز بدارد.

نه کسی به زور آمده وارد این شبکه شده، نه اکراهی است، نه سرسپردگی ای است، هر کسی دارد خودش به شکلی، سبک، سنگین می کند، حتی اگر فکر کنیم که واقعا هم حمله دارد، یک بهائی است. و هر کسی برای مسئله ای حاضر است، بهائی را بپردازد.

زمانیکه می خواهیم در چارچوب اعتقاداتمان حرکت کنیم، به ظاهر در زندگی زمینی محدود می شویم، اما در عین حال، آسایش درونی داریم
زمانی که ما به مسائلی اعتقاد پیدا می کنیم، خودش محدود کننده است. قبلا ممکن بود ما خیلی راحت می توانستیم زد و بند کنیم، الان نمی توانیم و در واقع دست و بالمان بسته شده و این ظاهراٌ ما را محدودتر می کند. ولی در انتها می بینیم که احساسمان، احساس بهتری است.

حمله در راستای تبعات عشق صورت می گیرد، مثل شوق، ایثار، فداکاری، ... تا ما را از این اشتیاق باز بدارد. اگر اشتیاقی داشتیم که از بین رفته، یا بحثی بوده که خواسته ما را به حیرت برساند، مسائلی ایجاد می شود که آن حس از ما گرفته می شود.

دوره ٨ - جلسه ٥ - زنگ ١
استاد محمد علی طاهري

حال که حمله داریم چه کنیم؟

حال که حمله داریم چه کنیم؟

دو راه داریم:
یا باید بگذاریم زمین و بگوئیم تسلیم، یا باید ادامه بدهیم.
ما ادامه را انتخاب کردیم،

و در این مسیر از وقتی که شروع کردیم اصلاٌ فکر نکردیم که خوب می آوریم یا بد می آوریم. من خودم هم خوب آوردم و هم بد آوردم.

مرتب افت و خیز و افت و خیز است.
به هر حال تصمیم مان را گرفتیم.

دوره ٨ - جلسه ٥ - زنگ ١
استاد محمد علی طاهري

دریافت آگاهی و ريزش !

دریافت آگاهی و ريزش !

شبکه منفی نهایت استفاده را از آن می کند، در طی تمام دوره ها، از دوره یک به بعد، صحبت این است که آگاهی دریافت کنیم، و داریم موانع دریافت آگاهی را مورد شناسائی قرار می دهیم.

اما غافل از این که بعضی از مواقع این دریافت آگاهی با کمک شبکه منفی، عامل جدائی می شود. یعنی طرف به محض این که یک چیزی گرفت، می گوید من دیگر با بقیه فرق می کنم.

ما تا حالا داشتیم تشویقش می کردیم که آگاهی بگیر، آگاهی بگیر، حالا که آگاهی گرفته، می گوید من دیگر با بقیه فرق دارم و ...

و ماجرای الست بربکم که اینجا قرار است پیش بیاید، البته ما بدمون نمی آید که ریزش داشته باشیم، چون انتظار داریم که ریزش باشد، چون هرچه بالاتر می آئیم، به مباحثی می رسیم، و افرادی باید آن مباحث را دنبال کنند که به یک قضایائی رسیدند.

افرادی که در اثر آگاهی های شبکه منفی دچار منّیت و جدائی از مسیر حق می شوند، نه تنها خود سقوط می کنند، بلکه باعث سقوط دیگران نیز می شوند.

« الذی یوسوس فی صدور الناس، من الجنه و الناس »

افرادی که سقوط کردند، نه تنها خودشان سقوط کردند، عوامل سقوط بقیه را هم فراهم می کنند، و نقش یوسوس فی صدور الناس، من الجنه و الناس را هم فراهم می کنند، بدون اینکه بحث عملی ای را در جمع راه بیاندازند. بدون اینکه بگویند ما به چی رسیدیم، نقش یک عامل مخرّب را دارند، نقش نفوذی دارند، سکوت ولی در زیر پرده هستند.

دوره ٨ - جلسه ٥ - زنگ ١
استاد محمد علی طاهري

نظر و غایت نظر

نظر و غایت نظر

در دنیای عرفان و ما که در دنیای عرفان وارد شدیم، اصولا علاقمند هستیم که در بعد کیفی حرکت کنیم. در عرفان ما همواره با دو پله سر و کار داریم:

نظر، صاحب نظر و نظر بازی را در پله عشق داریم. اینها از طریق اتّصال حاصل می شوند. یعنی کسی که متّصل است، صاحب نظر می شود.
صاحب نظر بودن و نظر بازی بر پله عشق و از طریق اتصال محقق می شود، قادر به نظر بازی می شود.

پس ما به اتّصال نیاز داریم و این اتّصال، وقتی ایجاد می شود، مسائلی بوجود می آید که در ذهن بی ذهنی به یک شکلی برخورد کردیم، که ذهن بی ذهنی قرار است که یک جوری و به یک شکلی در لحظه ای از تضاد جدا شده، وابسته به زمان نیست، وابسته به مکان هم نیست. زمانی که زمان به سمت صفر میل می کند، وابستگی به مکان به سمت صفر میل می کند، تضاد به سمت صفر میل می کند، غایت نظر را داریم.

وقتی به کمک "ذهن بی ذهنی" وابستگی به زمان، مکان و تضاد به صفر میل می کند، به غایت نظر می رسیم.

تا اینجا برای نظر تعریف دقیقی نکردیم، چون تعریف نظر مشکل است و ادراکی است. یعنی باید درکش کنیم، نمی توانیم تعریفش کنیم. اما حالا زور می زنیم تا بلکه بتوانیم یک جوری تعریفش کنیم. چون مسئله ادراکی را نمی شود تعریف کرد.

دوره 8 - جلسه 4 - زنگ 2
استاد محمد علی طاهری

الزام هر یک از ما: صاحب نظر شدن !

الزام هر یک از ما: صاحب نظر شدن !

ذهن بی ذهنی را پشت سر گذاشتیم، ذهن بی ذهنی ما را به سمتی هدایت کرد که ما در یک جائی بتوانیم وابسته به مکان، زمان، تضاد نباشیم و جائی که زمان به سمت صفر میل می کند، مکان هم همچنین و تضاد هم همچنین (اتصال باید باشد)، این می شود غایت نظر.

در دوره یک گفتیم نظر یعنی یک نگاه بندازیم، این می شود نظر، ولی این نظر سطح پائین بود، یعنی نظر در دوره یک نگاه کردن بود، اینجا بی ذهنی متصل است. هر چه نظر کوتاه تر است، برّاتر است. یعنی گوشه چشم،

ما خاک را به نظر کیمیا کنیم
صد درد را به گوشه چشمی دوا کنیم

هر چه زمانش کوتاهتر است، برّاتر است. هر چه به مکان وابسته نیستیم، برّاتر است. هر چه تضاد ما کمتر است، در آن لحظه برّاتر است.

مثلاٌ در هومیوپاتی، هر چه میزان شعوری که بکار می رود کمتر است، یا رقّتش بیشتر است، پتنسی آن بیشتر است. اینجا هم همینطور است. هر چه زمان مکث ما، مکان کوتاهتر است، برّاتر است. هرچه زمان بهش می خورد،

مثلا بعضی ها در همین مجموعه خودمان می گویند یک ارتباطی به من بده، می گوئیم خوب برو، برو یعنی چند هزارم ثانیه قبل انجام شد. بعد او می گوید پس چرا نمی آئید، حالا شما هرچه این زمان را از نظر او طولانی تر کنید، اغناتر می شود. ما به خاطر دل او این کار را می کنیم، حتی یک مانورهائی هم انجام می دهیم. در واقع به خاطر دل دیگران است، اما وقتی در تعریف نظر قرار می گیریم، نظر هرچه کوتاه تر باشد، برّا تر است.

یکی از مشکل ترین بحثها از نظر ما در موضوع عرفان، نظر است. هر چه به دنیای عشق نزدیک تر می شویم، از زمان دورتر می شویم، از مکان دورتر می شویم، از تضاد دورتر می شویم

و خود پدیده عشق مستلزم زمان نیست یعنی:
عشق آمدنی بود نه آموختنی. وقتی می آید، در صفر ثانیه میاد.

در بحث نظر، هر چه زمان را ازآن می گیریم، قدرتمند تر می شود.
این مسئله تعریفش خیلی مشکل است و فقط باید آن را تجربه بکنیم.

مسئله ما پیشرفت در دنیای عرفان است. یکی از مسائلی که بطور جدّی از حالا به بعد باید کار کنیم، این است که لازم است ما صاحب نظر شویم و به معنای واقعی به آن نزدیک شویم. کیفیّت با نظر سر و کار دارد. یعنی عاملی که می خواهد کیفیت را پیاده کند به نظر مربوط می شود. اینجا فن و تکنیکی که نداریم. لازم است که ما صاحب نظر شویم.

دوره 8 - جلسه 4 - زنگ 2
استاد محمد علی طاهری

درک لاتضادی

درک لاتضادی

یکی از ارتباطات قرار گرفتن در لاتضادی است. یک ارتباط قرار گرفتن در جهنم است تا ادراکی از این ماجراها پیش بیاید. مثلا وقتی که ما می گوئیم چرا، چگونه، چطور، ... چقدر سؤال داریم و چقدر تضاد داریم. هر چه جلوتر می رویم، ماجراها عوض می شود، اینجا مسائل ماست و این سوالها با ذهن ما مطرح است،

ولی با یک ذهن دیگر اصلا این سوالات مطرح نیست. مثلا اگر کسی در لا تضادی قرار بگیرد، هر چه زور بزند، هیچ تضادی نمی تواند بیافریند. چون در آنجا نه عدالت معنی می دهد و نه ظلم معنی می دهد. ولی الان مرتب می گوئیم چطور، چگونه، اینجا چی میشه و ... مثل یک بچه ای که هنوز به زندگی نیامده، خیلی سؤالات را مطرح می کند، ولی وقتی خودش در آن شرایط قرار گرفت، می بیند که اصلا لازم به طرح این سوالها نبوده است.

مثلا یک کسی یک فیلمی را ندیده، مرتب می پرسد، اینجا چی شد، اونجا چی شد، ولی وقتی خودش فیلم را دید، دیگر نیاز به طرح این همه سوال نیست.
مثلا یکی سیب تا حالا نخورده، وقتی گاز زد دیگر نمی پرسد سیب چه مزّه ای است، تا زمانیکه گاز نزده، می پرسد این چه مزّه ای است

ارتباط قرار گرفتن در ...
دوستانی که توانستند به آن فضا نزدیک شوند؟
چند نفر متوجه شدند که جائی زمان، مکان و تضاد نیست؟
خلاصه یکی شدن یعنی کثرت یواش یواش تبدیل به وحدت شود.

ما راهی نداریم جز اینکه به سمت ادراک این مسئله بیائیم. وقتی ادراکش کنیم، دیگر خیلی از سؤالات ما برطرف می شود. پس یک جائی در این ادراکات پیش می آید،که خیلی از عرفا قطعا به آن رسیدند، اینکه حرف از عدم و هیچ و نیستی زدند، آنها هم همین رویت ها را داشتند.

مثلا من شنیدم که نوشته ای از بودا این است که: من رفتم به جائی و رسیدم به هیچ. باز ما نمی دانیم که منظور از هیچ کدام هیچ است. هیچی که ما می گوئیم هیچی است که قابل تعریف نیست، نه مکان، نه زمان و نه تضاد، هیچ چیزی در آن قابل تعریف نیست. در آنجا همه چیز حل شده است. طرح سؤال در همچین جائی نیست. فهم آنجا زبان خاص خودش را می خواهد. با سواد ما اگر تضاد را بگیرند، یعنی روز و شب و خیر و شر و ... را از ما با شرایط فعلی و سواد الان ما بگیرند، ما آنجا به هیچ رسیدیم.

دوره 8 - جلسه 4 - زنگ 2
استاد محمد علی طاهری

احسن الخالقین

احسن الخالقین

خدا، هوشمندی را قرار داده، هوشمندی، قوانین را وضع کرده و قوانین، اعداد را وضع کردند و احسن الخالقین. یعنی این مسائل را در دل هم داریم.

ما هنوز راجع به عوالم صحبت نکردیم، خداوند تنزّل پیدا نمی کند، اگر اینجا قرار باشد ما چیزی داشته باشیم، عواملی باید بیاید و این تنزّل را برساند. خدا هوشمندی را خلق کرد و هوشمندی قانون را وضع کرد و بحث ملائکه و اینها که پیش می آوریم، می بینیم که آنها سلسله مراتب هائی هستند که عوالم پائین تر ایجاد شدند. که در هستی خودش اسباب و وسائل و سلسله مراتبی قرار داده شده و احسن الخالقین. احسن الخالقین ماجرای مفصلی دارد که الان زود است.

این عالم به دلیل اینکه تابع قوانین جهان دو قطبی است، ابعاد مختلفی دارد.
وقتی می آئیم در این عالم، این عالمی است که بعد دارد، ابعاد دارد، یعنی وقتی آمدیم در قانون، به ابعاد بر می خوریم، آیا او ابعاد پذیر است؟ هم حضور دارد و هم در عالم ما (چون عالم ما ابعاد دارد، امروز، دیروز و ... ) نمی توانیم بگوئیم خدای امروز، خدای دیروز، خدای فردا، پس حضورش از طریق تجلی است.

هم هست « هو معکم اینما کنتم » هم بعد پذیر نیست.
از طریق تجلیات حضور هست. این بحث هم ادراکی، مشکل و پیچیده است.

در هر دوره تصورات ما از خدا یک جور است. ما را از تصورات ذهنی مان راجع به او هی جدا جدا جداتر ... می کند. لذا ما را به آن چیزی که باید باشد، لحظه به لحظه نزدیک نزدیک نزدیک تر می کند.

دوره 8 - جلسه 4 - زنگ 2
استاد محمد علی طاهری

در پاسخ به سوال؛ در خصوص فال حافظ!

در پاسخ به سوال؛ در خصوص فال حافظ!


فال حافظ به منزله ي پيش گويي نيست، فال حافظ به معناي گرفتن پيام هاي معنوي است، يعني پيام هاي دل را مي دهد نه پيام هايي كه بخر، بفروش، آينده، آينده چي مي شود. آن كه با استفاده از آن آينده را پيشگويي مي كند، دوباره آن وسيله است، مثل همان ليوان چاي است، يك وسيله اي را نگاه مي كند، تمركز پيدا مي كند ولي ارتباطش او است، اينها بهانه است، اينها كاري انجام نمي دهند.


دوره تشعشع دفاعی >< استاد محمد علی طاهری 

وابستگي!

وابستگي!


روح كارش چيست؟ روح هادي است، كارش هدايت به سمت بالا، بالا، الان هم روح دارد نقشي را بازي مي كند، به همه ي ما يك نرم افزاري را داده كه به همه ي ما احساس گمشدگي را مي دهد. اين نرم افزار يك احساسي را به ما مي دهد كه انگار ما يك چيزي را گم كرديم، مي رويم دنبال اين، دنبال اين، اينجا، آنجا،. فكر مي كنيم پول است، مي رويم دنبالش بهش مي رسيم مي بينيم پوچ است، فكر مي كنيم قدرت است بهش مي رسيم مي بينيم پوچ است. فكر مي كنيم ازدواج است، فكر مي كنيم فرزند است، فكر مي كنيم تحصيل است، فكر مي كنيم ...... هر چي دستمان بهش مي رسد پوچ مي شود، به اين وسيله دارد ما را هدايت مي كند به سمت بالاتر.

فقط يك چيز است كه پوچ نيست، چيست؟ كمال، فقط يك احساس است كه پوچ نيست بهش مي رسيم بگوييم خوب من زده شدم، هرگز دانستن زدگي ندارد ولي بقيه مسايل زدگي و پوچي دارد. اين كارش در اين دنياست كه در جاي خودش صحبت مي كنيم.

اما در زندگي بعدي روح نقش هادي دارد مي خواهد شرح وظيفه ما را در زندگي بعدي به ما بدهد، شرح وظيفه در زندگي بعدي و يك عامل، البته يك عامل بيشتر است منتها يك عامل مهم اش را اينجا صحبت كنيم، وابستگي است. بلافاصله بعد از مرگ در ثانيه آخر تمام حافظه مرور مي شود، آن چيزي كه عامل وابستگي است در مي آيد بر حسب اولويت ممكن است بعد از مرگ فرد بيايد سراغ فرزندش، بيايد سراغ دخترش، يعني دختر خودش را تسخير كند، پسر خودش را تسخير كند اصلا عامل چاكرا نيست، عامل انرژي نيست، انگيزه چيز ديگري است. اما وقتي آمد آنجا را گرفت استفاده از انرژي هاي ما عامل ثانوي است، يعني به علت استفاده از انرژي هاي ما نيست كه وارد مي شود، وابستگي اش است.

مثلا يك نفر مجالس قمار مي رود، حالا اين مورد توجه يك كالبد ذهني است كه او هم به قمار علاقه مند است، لذا او مي آيد و بين همه ي افراد نگاه مي كند و آن كسي را كه از نظر او بهتر وابستگي اش را اعمال كند، مي آيد دور و بر او تا در يك فرصتي او را تسخير كند. لذا شما مي بينيد قماربازها كارهاي عجيبي مي كنند، چندين بار در يك ليوان تاس مي ريزند، هي جفت شش مي آورند، هي جفت شش مي آورند، دست همه را مي خوانند، هر ورقي مي خواهند به دست شان مي رسد، اينها از چه طريقي انجام مي شود؟ كمك هايي كه پشت پرده آنها دارند.

حالا هر بخشي، هر دسته اي، مثلا ما الان مي دانيم معتادين حتما آلودگي هاي بسياري دارند، آنهايي كه روي كلهّ شان هستند چه كساني هستند؟ آنهايي كه مي خواهند از دريچه چشم او يك بار ديگر هيجان هايي را دنبال كنند، وابستگي هايي را دنبال كنند. اين وابستگي ها مي تواند مثبت و منفي باشد.
« بگذر از نقش دو عالم خواه نيك و خواه بد
تا زبي نقشيت نقشي جاودان آيد پديد»

اين وابستگي مي تواند وابستگي خوب باشد، مي تواند وابستگي بد باشد. مثلا در يك محافلي وابستگي ها خوب است؛ مثلا در زيارتگاه ها، دنبال اين مي گردند كه يكي كه آن مراسم را انجام مي دهد، آن مراسم را از دريچه ي ديد او بهتر بتوانند دوباره آن هيجان، آن هر چي كه بوده است را تجربه كنند. بنابراين وابستگي فرق نمي كند، وابستگي مثبت، وابستگي منفي مي تواند عامل اين قضيه باشد.


دوره تشعشع دفاعی >< استاد محمد علی طاهری

كمبودها !

كمبودها !


كمبودها؛ با يك كالبدي صحبت مي كنيد، مي گوييد چكار مي كني؟ مي گويد « من الان دارم ۵۰ تا بچه را نگه داري مي كنم » يعني براي خودش يك پرورشگاه ايجاد كرده است. اين خانم در تحقيقات بعدي مي بينيم كه بچه نداشته است، يا كارش اين جا در اين رابطه بوده، از اين كار لذت مي برده مي خواهد اين را تجديد كند. وابستگي فرضا يك كسي در فقر زندگي كرده، حالا آنجا اين فقدان را دارد مي آيد مي رود يك كسي را كه در كاخ زندگي مي كند تسخير مي كند كه حالا يك بار كمبودهاي خودش را جبران كند.

یکی را مي بيني كه عاشق ناكامي است، الان كسي را تسخير مي كند كه شباهتي به آن سوژه خودش داشته، دارد و از اين طريق مي تواند بيايد آن ناكامي را جبران كند. حالا شما ببينيد مثلا ما يك موردهايي داشتيم كه فرد دست به هر كاري مي زند دچار مشكل مي شود، كم مي آورد، ناكام مي شود، وقتي ما تشعشع دفاعي داديم مي آيد رو مي گوييم « تو كي هستي؟ » مي گويد « من نمي دانم، من در زندگي ام ناكام ماندم، دست به هر چي مي زدم نمي شد، من خودم به جايي نرسيدم، مي خواستم اين هم نرسد » یعنی اينها موردهايي است.

بنابراين استفاده از كانال هاي انرژي در مراحل بعد است، انگيزه اول نيست، انگيزه اول انگيزه هاي حساب شده است. يعني ما مورد به مورد مي توانيم علت تسخير را در بياوريم بيرون. منتها مي خواهم خودتان اين كار را دنبال كنيد و در بياوريد بيرون و بهش برسيد چون ما هم وقت و فرصت كافي نداريم و همين كه محدوديت هايي كه هست. ما فقط مي خواهيم سر نخ ها را اعلام كنيم و بعد نتايج كار گروهي را بررسي كنيم.


دوره تشعشع دفاعی >< استاد محمد علی طاهری

اشتهاي كاذب!

اشتهاي كاذب!


گزارش:
۱۸ سال خودم گرفتار بودم، بسيار بسيار گرفتار بودم، پيش هر پزشكي هم مي رفتم فايده اي نداشت تا اينكه خداوند راهش را به ما نشان داد و آمديم پيش استاد طاهري، روح پدر، مادر، پدربزرگ، مادربزرگ خانم ما آمده بود تسخير كرده بود، هر مرضي آنها داشتند ايشان هم داشت! بقدري گرسنه مي شد اگر يك گوسفند هم مي خورد سير نمي شد، از زماني كه خروج داشته بسيار بسيار بهتر شده است.

استاد:
يكي از دلايل اشتهاي بدون دليل همين مسايل است. يك كسي وابسته به شكم بوده است، شكم چران بوده، وابسته به شكم بوده، الان اين تسخير را انجام مي دهد، صرفا براي اينكه يكي از لذت هايش بوده حالا بهش برسد. كسي را كه تسخير مي كند، او نمي داند چرا، غذا مي خورد مي خورد مي خورد سيرايي ندارد. قديم مي گفتند جوع در آورده فكر مي كردند يك موجود ديگري درون است كه مي خورد. يكي از علت هاي اشتهاي كاذب مي تواند همين مسئله باشد. چند نفر بعد از تشعشع دفاعي دچار كاهش وزن شدند؟ ما داشتيم تا چندين كيلو بعد از تشعشع دفاعي وزن كم كرده.


دوره تشعشع دفاعی >< استاد محمد علی طاهری

خطاب استاد به سقوط کرده های

خطاب استاد به سقوط کرده های دوره 8

((( در بیرون ریزی هائی که داشتند، یادشان می اندازیم که ما تا 10 شب 11 شب وایستادیم بالای سرشان و من سر فرصت یادشان می اندازم. مشکلاتی را که داشتند، از راه دور و نزدیک برایشان کار می کردیم، و ما آمدیم حل و فصل کردیم، ماه ها و ماه ها، حالا امروز اگر که به یک آگاهی رسیدند، اشکال ندارد، بیایند در جمع و بگویند صبر کن، نظر ما طبق آگاهی ای که گرفتیم این است، حرکت منافقانه نداشته باشیم، بعد آخرش هم می گویند آقا من اصلا شما را قبول ندارم، خداحافظ، خداحافظ، من تا امروز شما را قبول داشتم، از امروز قبول ندارم، این خیانت است، چون در دل قضیه دارد حرکت زیر زیری می کند که شما می دانید دارد حرکت زیر زیری می کند، اما خودش نمی داند. )))

این مسائل عواقب خوبی ندارد، در دل هوشمندی برای این قضیه پاسخ دارد، آنها یک مرحله سقوط کردند، یک دفعه می شود ده مرحله سقوط و دیگر نمی شود نجاتشان داد.
یک مرحله سقوط را ممکن است بشود دستشان را گرفت و کشیدشان بالا، ولی اگر چیزهای دیگر به آن اضافه شد، دیگر نمی شود.

حالا صادقانه، در جمع مان کسی را داریم که آگاهی گرفته که الان اشکال داشته باشد؟ هیچ اشکالی ندارد که اصلا کل ماجرا را از ابتدا تا انتها زیر سوال ببرید، ما تحمل شنیدنش را داریم، اگر او جراتش را داشته باشد.

اگر جسارتش را داشته باشد که بیاید و بگوید که من آگاهی گرفتم که طبق این آگاهی همه چی هیچی. آیا کسانی را داریم که الان با این جریان در تضاد افتاده باشند؟

یک موقع است که فکر خودتان است که هیچ، آن فکر است، یک موقع، آگاهی است، آگاهی می تواند از شبکه مثبت باشد، می تواند از شبکه منفی باشد. حالا این آگاهی به ما رسیده، ما فکرمان عوض شده، مثلا فکر می کنیم که اینجای کار اشکال دارد، اونجا ایراد دارد.

ما بین الهام و تفکّر فردی تفکیک می کنیم، الهام یا دریافت آگاهی از شبکه مثبت راجع به کمال است، نه مسائل فردی.

یکی از بد آموزی های ما این است که می گوید برای من آگاهی آمده که سوار این ماشین بشو، سوار اون ماشین نشو. اینو بخر، اونو نخر. ما همچین چیزی نداریم. اینجا با اجازه دوستان عزیز من یک ترمز دستی می کشم، با هم قلبمان را صاف کنیم یا تصفیه کنیم. یا با جمع یا بی جمع، الست بربکم، و هستیم، نیستیم، قبول داریم، قبول نداریم، حرکت منافقانه بین ما نباشد.

حتی یک نفر را هم نمی خواهیم در بین خودمان داشته باشیم که بخواهیم ناخود آگاه به او به چشم سقوط کرده نگاه کنیم.

ما باید مسائل بین خودمان را حل و فصل کنیم، اگر کسی حل نشده لزومی ندارد بیاید یک دوره بالاتر. صبر کند حل شود.

الان همه دوستان سوال بدون جواب دارند، ولی با سیستم تضاد ندارند، منظور من تضاد با سیستم است، تضاد با اصل است نه فرع.

و اگر جواب هم بدهیم و شما متقاعد هم نشوید دست از سیستم بر نمی دارید. سیستم هوشمندی، سیستم حلقه، پایه و اساس است. چطور میشود کسی در ترم هشت بگوید هوشمندی این نیست، اونه.

و بعد از هشت ترم "من" یک دفعه بیاید رو. اینو ما داریم اشاره می کنیم وگرنه یک کسی ممکن است صدها سوال بدون جواب داشته باشد و سوالات در فرعیات قرار دارد نه در اصلیات.

از نقطه نظر دموکراسی و از این نقطه نظر که جمع ما جمعی است آزاد اندیش، و هیچ محدودیتی ندارد و هیچ کسی از دیگری ترسی ندارد، کسی سر سپردگی ندارد، کسی وابستگی ندارد، اینجا جمع آزادی است، اگر واقعا مسئله ای است، قبل از اینکه به یک سقوط برسد می تواند عنوان کند.

بعضی از افراد ممکن است یک جائی دنبال طرح خود باشند، بعد زمینه را در اینجا فراهم نبینند، باید چکار کند؟ باید بیاید یک کاری بکند که یک دفعه شلوغ پلوغش کند و بگوید نه آقا من قبول ندارم و ... و بعد برود و خودش را مطرح کند. مثلا چند سال پیش یک دوستی از ما جدا شد، گفت من می خوام خودم برای خودم کار کنم، ما می گفتیم اتصال به هوشمندی است، او می گفت اتصال به روح الله است، فقط یک تغییر اسم، گفتیم روح الله غیر قابل دسترسی است، گفت آقا من می خوام برای خودم کار کنم، و شروع کرد به کار کردن و الان یکی از قطب هائی است که تبلیغات علنی علیه ما دارد.

هر سیستم فکری باید جریانهای مخالف خودش را هم، در دل خودش بپروراند، این نشان می دهد که آزادی عمل وجود داشته، آزادی فکر وجود داشته است. کسی اگر در اصل قضیه مخالفت دارد یا به آگاهی رسیده که نشان می دهد راه چیز دیگری است، در حضور همه الان می تواند مطرح کند. تا ما هم یا بگوئیم تو درست می گوئی، تو بیا بالا، یا بگیم که نه جوابت این است.

کسی که برای مناظره نیاید، بحث طرح "من" است و سقوط حتمی است. کسانی که در الست بربکم اولیه "من" را مطرح کردند، در واقع به جائی هم نرسیدند، چون به جائی نرسیدند، شروع کردند به چوب لای چرخ گذاشتن و یک سری از مشکلات مجموعه ما را افرادی که از دل خود ما بیرون رفتند، برای ما ایجاد کردند و ایجاد می کنند . اینها به صورت دشمن های شماره یک ما هستند.

اعتقاد به شبکه مثبت محدودیت ایجاد می کند و یک جاهائی دست و بال ما را ظاهراٌ می بندد ولی ما پشت پرده ها را نمی دانیم و نمی توانیم ببینیم.

شاید که چو وا بینی، خیر تو در این باشد.

دوره ٨ - جلسه ٥ - زنگ ١ - استاد طاهري 

۱۳۹۳-۰۲-۰۵

بيماريهاي افسردگي وكم كاري غده تيروئيد

سال 88 با كلاسهاي فرادرماني اشنا شدم .زماني كه از نظر ايمان وشناخت خدا در مضيقه شديد بودم .ضمنا دچار بيماريهاي افسردگي وكم كاري غده تيروئيد بودم .تاپايان كلاسها تحت نظر پزشك درمان و قطع دارو شدم .خدارا شاكرم كه اين كلاسها پنجره اي به رويم باز كردند كه خودم رابشناسم .وپس از ان خدا را شناختم .آرزوي بزرگ من اينست روزي همه انسانها با اين كلاسها و افكار آشظظم نا شوند .در بند بند وجودم خدا را ميبينم .خدا همه جا با من است و حامي من .در وجود همه چيز خدا را ميبينم .ديگر براي حرف زدن با خدا سرم را بسوي آسمان بلند نميكنم .براي راز ونياز با خدا رو به قبله نمي ايستم .چقدر لذت بخش است براي ارتباط باخدا منتظر زمان بخصوصي نباشي . من كلا آدم باحوصله اي نيستم .اگر مجبور به ديدن دكتر يا ورود به اتاق مسئولي شوم تحمل انتظار وروبروشدن بادربسته راندارم .تنها كسي كه هروقت ميخواهمش ميبينمنش خداست .وآدرس اين خداي هميشه حاضر را استادم سركار خانم ن .....در اختيارم قرار داد .ويا در واقع استاد طاهري .كاش ميشد برايش كاري كرد .خانم ن ....از اينكه به چشمانم بينايي دادي سپاسگزارم .بينايي ديدن وجه اله .به اميد موفقيت روز افزون شما .وبه اميد سلامتي استاد اعظم

روایتی از همراه گرامی ز - ق
‏روایت عشق شهادتنامه‏

مشکل اسکیزوفرنی

امروز صبح با یک خبر خوش شروع شد یکی از عزیزان که چند ماهی بود فرادرمانی برایشان کار میشد و مشکل اسکیزوفرنی داشت و سمت راست بدن بر اثر شوک نیمه لمس بود دیروز برای اولین بار این موجودات و آدم هایی که 20 سال بود میدید رو ندید و گزارش داد که محو شدند و امروز صبح خبر داد که سمت راست بدنش که 12 سال بود از کار افتاده بود امروز صبح برای اولین بار کار که کرده بود و ایشان بعد از سر به سجده گذاشتن شروع کرده بودن به ساز زدن...

خدایا باز هم شکرت که ما را به حال خود وا نمی گذاری یار دلدار قدر دان تو هستیم که ما را با این راه آشنا کردی و اگر از خود گذشتگی تو نبود ما همچنان در سیاهی قوطه ور بودیم ...

10 بهمن 92
Leila Rafati

بیماری های آسم ـ پارکینسون ـ مشکل حرکتی و عدم صحبت کردن و .....

گزارش :
به اطلاع همراهان عزیز می رسانم طی ۳ هفته درمان در یک درمانگاه در آلمان بر روی بیماری های آسم ـ پارکینسون ـ مشکل حرکتی و عدم صحبت کردن و لمس شدن نیمی از بدن به علت سکته مغزی ـ پرخاشگری و عصبی شدن ـ درد کتف ها ـ سر شدن دست ها و خواب رفتگی ممتد عظلات دست ـ کمر درد ـ تکدد ادرار و عفونت مثانه ـ مشکل اختلال رگ های عصبی پا ـ مشکل در مویرگ های خونی فک ـ چند مورد افسردگی شدید و دردهای موضعی .... پس از تنها ۲ الی ۶ جلسه فرادرمانی بر روی بیماران آنها بطور کامل درمان شدند. تمامی این بیماران سالها تحت در مان مراکز درمانی در آلمان بوده اند که تا قبل از فرادرمانی هیچگونه بهبودی حاصل نگردیده بود. جمع آوری مدارک امضاء شده توسط بیماران و تصدیق بهبودی شان توسط فرادرمانی در حال اجرا است. در ضمن پس از درمان از ۲ مورد عمل جراحی جلوگیری شد.
به تازگی چندین آلمانی علاقمند به شرکت در دوره های فرادرمانی شده اند.
در خواست طلب خیر
حمید
heilen.blog.de

من از اعضای مجموعه عرفان هستم

با سلام
من از اعضای مجموعه عرفان هستم ترم 8 را تمام کردم.همیشه در زندگی دچار رخوت کسلی و بیهوده گی بودم و همه چیز ازارم میداد و زود رنج بودم .احساس سنگینی میکردم.اما 4 سال پیش با عرفان اشنا شدم و در ابتدا فقط برای معارفه اومدم و چون برادری دارم که تومور عمل کرده بود میخواستم به اون کمک کنم .ولی بعد از جلسه اول در اولین ارتباط احساس عجیبی داشتم سبک شده بودم و بیشتر رغبت پیدا کردم جواب سوالاتی که سالها عذابم میداد پیدا کنم و هر چه جلوتر میرفتم در ارتباطات مختلف چیزهایی مشاهده میکردم قابل گفتن و نوشتن نیست .در دوره تشعشع دفاعی خواهرم که همیشه فال میگرفت و دچار توهم شده بود و عصبی و حتی یکبار دست به خودکشی زد رو با خواست خودش در ارتباط قرار دادم و بسیار خروج وحشتناکی داشت از موجودی غیر ارگانیک (جن). و بعد از ارتباط و درمان ازم تشکر کرد و الان نرمال شده.برای دوستم که کودکی داشت 2 ساله که دچار تشنج مادرزادی بود و بچه اولش رو از دست داده بود کار کردم و در گزارشات مادر راضی بود و میگفت دیگه تشنج نداره و خیلی بهتره .برادرم 6 ساله تومور عمل کرده و بعد از 3 سال دوباره تومور شروع کرد به رشد کردن و بعد از یک سال درمان من دکتر گفت در" ام ار ای " رشد ان متوقف شده .البته من در صورت لزوم مدارک و عکس رو میتونم ارسال کنم . در دیگر موارد برای دیگران هم تا حدود بسیار زیادی با همکاری خودشان مثمر ثمر بود ار تباطات فرادرمانی و دفاعی،در ارمش شان و دور شدن انرژی های منفی .در یک پاکسازی منزل از غیر ارگانیک سمج با یک دفعه اعلام گزارش مثبت داشتم از دور شدن ان .و در رابطه با خودم درک و بینشم به زندگی و به ادمها و به اکوسیستم و به قانون تولد و مرگ عوض شد و دیدم به جهان و هستی و هدف خداوند در افرینش به کلی تغییر کرد و دیگه شکایتی از مرگ ندارم و هیچ چیز برام عبث و بیهوده نیست .خدا برام یک باید نباید نیست یک عشق است .در درک تن واحده ، در نگرشم به کل هستی تحول ایجاد شده .در بخشش نسبت به دیگران دیگه برام سخت شده کینه داشتن از کسی .همه رو رها میکنم در سایه رحمت او.من از استاد طاهری به عنوان معلم عرفان سپاسگذارم .او درس ازاده بودن و نگرش درست در افرینش و خلقت را به درستی برام بیان کرد .او درک مرا از دین و عرفان رشد داد .او مرا از سرگردانی رهایی داد.او مرا با خودم اشتی داد. مرا به صلح با خلق خدا و هستی و خود رهنمون کرد .من نه تنها به خود بلکه به دیگران هم کمک کردم و هم میکنم .من از او به عنوان معلم عرفان در راه شناخت دقیق دین و خدا و هستی به بشریت قدر دانی میکنم و در این مدت کوچکترین سخنی علیه دین و خدا از او نشنیدم.امیدوارم در راه ازادی این عزیز قدمی برداشته باشم.+1

‏روایت عشق شهادتنامه‏

پخش مستند "ترک اعتياد به کمک فرادرماني" از صدا و سيما


پخش مستند "ترک اعتياد به کمک فرادرماني" از صدا و سيما


در حاليکه استاد محمد علي طاهري بنيانگذار طب هاي مکمل فرادرماني و سايمنتولوژي بيش از دو سال است که در شرايط ناعادلانه در زندان به سر مي برند و از سويي ديگر راه براي فعاليتهاي تحقيقاتي تأثيرات دو طب مکمل «فرادرماني» و «سايمنتولوژي» در ايران بيش از 2سال است که به صورت کاملا مغرضانه مسدود شده است، نتايج منحصر به فرد اين روش‌ها از چشم رسانه‌هاي داخلي و خارجي دور نمانده است. شبکه مستند صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران اقدام به پخش مستندي با موضوع ترک اعتياد به کمک طب مکمل «فرادرماني» نمود.

روز ۲۶ اسفند ۱۳۹۱، شبکه مستند صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اقدام به پخش مستندی با موضوع ترک اعتیاد به کمک طب مکمل «فرادرمانی» نمود.
شبکه مستند سیما 1
ويديوي اول
http://www.mediafire.com/download/7boyq3...r0d/01.zip
شبکه مستند سیما 2
ويديوي دوم

http://www.mediafire.com/download/dn1c92...jm2/02.zip

MS من با سایمنتولوژی خوب شد

در نتیجه فرمانی كه از مغز صادر می شود براحتی به اعضاء و ماهیچه ها نمی رسد و كار براحتی انجام نمی شود. مغز فرمانده, كل بدن بوده و در جایگاه رفیعی قرار دارد. شخص باید دقیقا این اندام مهم و حیاتی را بشناسد و حداكثر مراقبت را از این اندام مهم بنماید.
زیرا هر عضوی از بدن كار خاصی را انجام می دهد و تغذیه خاصی را نیز دارد.
مساله مهم و حیاتی این كه كلیه اندامهای انسان تحت نظارت و كنترل این عضو مهم یعنی مغز می باشد و كوچكترین عصبیت ها و نگرانی های بی مورد در این عضو اثر مخربی داشته و كار كرد این اندام را مختل خواهد كرد.


علائم بیماری MS

دوبینی, مورمور شدن انگشتان دست یا پا,‌ بی حس شدن و كرخ شدن بعضی انگشت های دست یا پا, حالت برق گرفتگی لحظه ای در بدن, یخ زدگی قسمتی از بدن، داغ شدن قسمتی از بدن,‌ عدم هماهنگی اعضاء‌ خصوصا پاها هنگام راه رفتن,‌ عصبی شدن بی مورد, خواب زیاد, لخت شدن بدن, تنبلی و بی حسی, خستگی زودرس, ضعف عمومی بدن,‌ اسپاسم ماهیچه ای,‌ عدم هماهنگی بین كلمات در سخن گفتن,‌ سنگینی سر و بدن, دفع بیش از حد ادرار نسبت به دیگران,‌ دیر هضم شدن غذا, حساس و زود رنج شدن, یبوست مزاج, دیدن كابوس در بعضی افراد,‌ علاقه به خوردن غذاهای سردی بخش (اسیدی)‌ مانند لبنیات مخصوصا ماست و بستنی,‌ در صورت پیشرفت بیماری عدم كنترل ادرار, یا از دست دادن كامل بینایی, عدم تحمل هوای گرم و آب گرم, عدم تحمل آب سرد و هوای سرد كم شدن میل جنسی,‌ در صورت داشتن همبستری ضعف شدید خصوصا در آقایان, زود انزالی در آقایان, افسردگی و خودخوری,‌ انزوا طلبی و گوشه گیری,‌ نداشن تعادل, داشتن لرزش هنگام حركت,‌ یاری نكردن‌ ‌ ماهیچه های پا هنگام راه رفتن,‌ سرما سرما شدن استخوانهای بدن خصوصا پاها.


نمونه ای از بیمار مبتلا به ام اس که با فرادرمانی خوب شدند:


صبح اقتصاد در مصاحبه ای با یکی از بیماران مبتلا به بیماری کشنده MS گزارش داد: خانم سولماز مطبوع ، 24ساله ، دانشجوی فوق لیسانس مهندسی هسته ای دانشگاه صنعتی شریف . که بنا به اظهار خود و مدارک پزشکی موجود از شهریور 1385 علاوه بر افسردگی شدید ، دچار عوارض حرکتی وسپس نابینایی شده بود که با تشخیص بیماری MS تحت درمان دارویی قرار داشت، وی گفت :"اوایل سال 1388با درمان با طب مکمل ایرانی سایمنتولوژی آشنا شدم دو هفته بعد استفاده از این روش در مانی ، آثار مثبت آن را حس کردم و پنج ماه بعد علاوه بر بهبودی افسردگی کلیه ی عوارض جسمی ناشی از MS در من بهبود پیدا کرد."ms.jpg

در ادامه گفتگو با این خانم 24 ساله وی افزود:"نتیجه آخرین آزمایش ها و تصویر برداری ها را به پزشکان متخصص نشان دادم،همگی سلامت کامل مرا تایید کردند" علت بیماری MS همچون دیگر بیماری های خود ایمنی (اتوایمیون)ناشناخته است. پزشکان بر این باورند که MSدرمان ندارد.در بیماری MSسیستم ایمنی بدن به سیستم عصبی حمله می کند . درمان دارویی MS کورتن است که باعث تضعیف سیستم ایمنی بدن می شود و فقط جنبه ی کنترلی دارد.
در خاتمه او اضافه کرد :"علاوه بر بهبود بیماری جسمی و افسردگی ، با گذراندن دوره های فرادرمانگری ، بینش من نسبت به خدا و هستی تغییر کرده است که به نظرم درمان بیماری لاعلاج MSدر برابر آن چیزی نیست.اغلب بیماران با شنیدن خبر درمان من می خواهند بدانند چه باید بکنند. تنها کاری که بیماران باید انجام دهند این است که به یک فرادرمانگر که خوشبختانه کم هم نیستند مراجعه کنند

وقتي خانم ها عادت ماهانه دارند؟ خيلي شدت دارد، نمي دانم مال ضعف بنيه است؟

وقتي خانم ها عادت ماهانه دارند؟ خيلي شدت دارد، نمي دانم مال ضعف بنيه است؟
سوال: وقتي خانم ها عادت ماهانه دارند؟ خيلي شدت دارد، نمي دانم مال ضعف بنيه است؟


استاد: اصلا اين مسئله نيست، ضعف بنيه در اين مسئله نقشي نداردو اين فاز
منفي كه ما مي گوييم فاز منفي ارادي است يعني ما مي خواهيم، در فاز منفي
است، اصلا مسايل فيزيكي در اين نقشي ندارد.

ادامه سوال: پس چرا بعد از زايمان ها اينقدر خانم ها دچار اين مسائل مي شوند؟

استاد: بعد از زايمان اين مسئله پيش مي آيد، بخاطر اين كه درست
لحظه بريدن ناف موجودات غيرارگانيك بين اين ور و آن ور، اينكه انتقال پيدا
كنند يا بمانند يك وضعيتي است. قديم مي گفتند آل زدگي، درست در بريدن ناف،
در اين لحظه اين آلودگي مي تواند به نوزاد انتقال پيدا كند، مي تواند در
همان جاي قبلي خودش بماند. بنابراين آن لحظه، لحظه اي است كه يك چيزهايي
انتقال پيدا مي كند به اين ور، يك چيزهايي مي ماند آن ور و مسئله ي آل
زدگي، آل نام موجود غيرارگانيك است، به موجود غيرارگانيك به نام آل زدگي.


دوره تشعشع دفاعی >< استاد محمد علی طاهری 

Study of Faradarmani therapy on depression level

توضیحات

Study of Faradarmani therapy on depression level



ACADEMIC WORLD EDUCATION & RESEARCH CENTER, 2nd. World Conference on Psychology, Counselling and Guidance
Study of Faradarmani therapy on depression level(poster)
roja larijani, ELAHE SADEGHIAN, vahid riahi

Last modified: 2011-03-24

Abstract

The use of complementary medicines for mental health problems generates wide public interest. Faradarmani is a kind of complementary and alternative medicine in Iran and has a metamorphism nature. this study in shape of an quasi-experimental design in6 weeks, the therapy was performed on experimental group and has compared the scores of pre and post test of Beck Depression Inventory(BDI) in persons who have been under Faradarmani. The sample involves 168 persons by age of 20 – 60 year old .110 persons in experimental group in 6 weeks, daily almost for half an hour were under Faradarmani which was performed by a master. 58 persons were considered as control group who were not under Faradarmani, both 2 groups were selected randomly. Both groups were compared with scores of Beck pre and post test. the results showed, there is meaningful difference between 2 groups statistically and after Faradarmani the depression participants' scores have been decreased in Beck experiment (p = 0.007).The statistical results show that Faradarmani had effects on decreasing of depression scores in Beck inventory. Faradarmani had no costs and side effects and it can be used in clicincs.

An account with this site is required in order to view papers. Click here to create an account.


http://www.worldeducationcenter.eu/index.../view/3753

گزارش: من به دخترم تشعشع دفاعي ندادم ولي به

 گزارش: من به دخترم تشعشع دفاعي ندادم ولي به اتاقش دادم، بعد ديدم كه دو جاي بدنش كبود
گزارش:
من به دخترم تشعشع دفاعي ندادم ولي به اتاقش دادم، بعد ديدم كه دو جاي بدنش كبود شده، قبلا هم كبود مي شد.

استاد:
يكي از دلايل، يكي از مواردي را كه توصيه كرديم تشعشع دفاعي استفاده كنيد در مورد حالت چهارم بود. در مورد حالت چهارم؛ كبودي، آثار كبودي، ورم يعني ورم مقاوم ( ادِمِ) اينجور چيزها را، شما بزودي متوجه خواهيد شد با آزمايشاتي كه انجام مي دهيد، متوجه مي شويد كه اين دسته كه مرتبا آثار كبودي روي بدنشان ظاهر مي شود و آزمايش خونشان هم سالم است،

اينها با تشعشع دفاعي مشكل شان حل مي شود و يا اينكه در معرض تشعشع دفاعي قرار مي گيرند متوجه مي شويد آثار كبودي روي بدنشان ظاهر مي شود. يكي از مسايلي كه ممكن است اتفاق بيفتد، قبلا نبوده ولي شما كه تشعشع دفاعي مي دهيد، الان آثار كبودي روي بدن ظاهر مي شود و بعدا قطع مي شود.

دوره تشعشع دفاعی >< استاد محمد علی طاهری

در رابطه با علت اينكه خانم ها بيشتر درگيرمي شوند!

در رابطه با علت اينكه خانم ها بيشتر درگيرمي شوند!


در رابطه با
علت اينكه خانم ها بيشتر درگيرمي شوند توضيحاتي است كه خدمتتان مي دهم.
يكي از دلايل درگيري ما قرار داشتن در فاز منفي است، فاز مثبت و منفي را با
هم آشنا شديم ديگر از دور يك فاز منفي، فاز مثبت؛ فاز منفي وقتي ما در آن
قرار داشته باشيم اصولا در باز است هر چي تشعشع منفي، موجود غيرارگانيك،
طلسم، جادو هر چي بخواهد وارد بشود زماني وارد مي شود كه ما در فاز منفي
قرار داريم.

اما عامل عمده درگيري خانم ها به خاطر اين كه سريعا
تغيير فاز مي دهند، يعني سريعا از فاز مثبت به فاز منفي انتقال پيدا مي كنند، نيست موجودات احساسي تري هستند بنابراين سريعا يكدفعه از فاز مثبت ميروند فاز منفي و خلاصه كلام در معرض آلودگي بيشتر قرار مي گيرند.
درمورد علت ديگري كه وجود دارد خانم ها بيشتر درگير مي شوند، خانم ها بيشتر دنبال مسايل متافيزيكي و اينها، از آينده خبردار شوند، طلسم و جادو و اين  مسايل خبردار شدن از آينده بين خانم ها بسيار بسيار رايج است.

دوره تشعشع دفاعی >< استاد محمد علی طاهری

۱۳۹۳-۰۲-۰۳

مجله معتبر علمی: procedia social and behavioral sciences


مجله معتبر علمی: procedia social and behavioral sciences



http://www.journals.elsevier.com/procedia-social-and-behavioral-sciences

 لازم به توضيح است كه این مجله محصولی است با دسترسی بالا که تمرکز کاملی بر انتشار مجموعه کامل کنفرانس های بین المللی دارد تا با سرعت زیاد آن ها را در سراسر جهان منتشر کند. نمایندگان کنفرانس قادرند مقالات خود را به صورت اختصاصی در سایت ScienceDirect منتشر کنند. این مجله مجموعه مقالات کنفرانس ها را با تاکید بر هر زمینه ای از علوم اجتماعی و رفتاری، علوم انسانی و هنر منتشر می کند. کنفرانس ها می بایست در ارتباط با یک جمعیت حاضر بین المللی باشد و موضوعات به روز را پوشش دهد.
لیست و جزيیات تعدادی از مقالات و پتنت هاي عرفان حلقه در مجله

procedia social and behavioral sciences

:) مسترها و همراهان عزیز خارج از کشور لطفا و حتما در تکثیر این مقالات جهت تبیین هرچه بیشتر آموزه های عرفان حلقه در کلاسها و مراجع علمی و ..... کوشا و همتی الهی بگمارند.

 جهت دریافت pdf مقالات ثبت شده در سايت فوق كه خلاصه اي از سرقصلهاي آنها در ذيل آمده كليك نماييد.

http://s5.picofile.com/file/8120868784/isi.rar.html


1- عدم شناخت، فهم و درک هدف و وسیله در مشی عرفان حلقه

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2014 ،جلد 114 ، صفحات 66-70

چهارمین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2013)

2- عدم شناخت، فهم و درک فلک (عدم هم فازی با فلک) در مشی عرفان حلقه

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2014 ،جلد 114 ، صفحات 111-115

چهارمین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2013)

3- تاثیر فرادرمانی بر سطح اضطراب

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2011 ،جلد 30 ، صفحات 2538-2541

چکیده: فرادرمانی نوعی طب مکمل و جایگزین در ایران است. تحقیق حاضر رابطه ی بین فرادرمانی و نمره اضطراب را در پرسشنامه اضطراب بک (BAI) اندازه گیری کرد. 113 نفر (72 زن) در یک گروه آزمایشی و 58 نفر (40 زن) در یک گروه کنترل(شاهد) برای مدت دو ماه بررسی شدند. نتایج نشان دادند فرادرمانی تاثیر بسزایی در کاهش نمره پرسشنامه ی اضطراب داشت.(p=0.004)

4- مطالعه طب فرادرمانی بر روی اسکیزوفرنی (مطالعه موردی)

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2011 ،جلد 30 ، صفحات 2542-2545

چکیده: در قالب طراحی یک مطالعه ی موردی، به مدت 8 ماه بر روی یک خانم مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی فرادرمانی صورت گرفت. الهام یک خانم 40 ساله است و تشخیص برای او اسکیزوفرنی حاد ناشناخته همراه با اختلال افسرده خویی یا دیس تایمیک است. شرایط او حین انجام درمان به دقت توسط دو روانپزشک، یک متخصص اعصاب، یک پزشک عمومی، یک کارشناس روانشناسی بالینی، دو فرادرمانگر و خانواده ی او مورد مشاهده بود. و برای اندازه گیری مولفه های روانشناختی او، آزمون قبل و بعد MMPI 2  مورد استفاده قرار گرفت. به عقیده ی پزشکان، روانشناس، فرادرمانگران و خانواده ی او پیشرفت های او اساسی است. تست MMPI 2 شرایط روانی نرمال او را تایید می کند. نتایج نشان می‌دهد که فرادرمانی تاثیراتی اساسی و قابل توجه بر کاهش اسکیزوفرنی و اختلال افسرده خویی یا دیس تایمیک او داشته است. فرادرمانی هیچ هزینه و عوارض جانبی نداشته و نیاز به درمان های معمولی را کاهش می‌دهد.

5- نظریه ویروس های غیر ارگانیک در سایمنتولوژی

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2012 ، جلد 69 ، صفحات 1021-1030

کنفرانس بین المللی آموزش و روانشناسی تربیتی (ICEEPSY 2012)

6- نظریه سنسور های فراذهنی در مشی سایمنتولوژی

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2012 ، جلد 69 ، صفحات 1031-1042

کنفرانس بین المللی آموزش و روانشناسی تربیتی (ICEEPSY 2012)

7- آسیب شناسی خانواده در مشی عرفان حلقه

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2013 ، جلد 82 ، صفحات 26-31

کنفرانس جهانی روانشناسی و جامعه شناسی (2012)

8- راکتور های مادون DNA  (Sub DNA) مطابق فرادرمانی

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2013 ، جلد 82 ، صفحات 108-111

کنفرانس جهانی روانشناسی و جامعه شناسی (2012)

9- تاثیر فرادرمانی بر سلامت عمومی

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2013 ، جلد 82 ، صفحات 248-256

کنفرانس جهانی روانشناسی و جامعه شناسی (2012)

چکیده: فرادرمانی، طب مکمل و جایگزین ایرانی است که بر پایه نظریه "پیوند شعوری" است. هدف این مقاله مقایسه ی سلامت عمومی افرادی که از فرادرمانی استفاده کرده با سلامت عمومی افرادی که که از آن استفاده نکرده اند است. مطالعه ی مقایسه ای بین دو گروه 25 نفره انجام شد. گروه مورد مطالعه دوره های فرادرمانی را برای بیش از یک سال گذرانده بودند دی حالی که گروه شاهد این دوره ها را نگذرانده بودند. از Goldberg GHQ 28 (پرسشنامه ی سلامت عمومی) استفاده شد. تست t  نشان داد افرادی که دوره های فرادرمانی را گذرانده بودند به صورت به طور قابل توجهی سالم تر و اضطراب، اختلال عملکرد اجتماعی و افسردگی به شدت در گروه مورد مطالعه کمتر بود. فرادرمانی به طور قابل توجهی می تواند سلامت عمومی افراد را در مقیاس های مختلفی افزایش دهد.

10- همجنسگرایی از دید عرفان حلقه

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2013 ، جلد 82 ، صفحات 312-318

کنفرانس جهانی روانشناسی و جامعه شناسی (2012)

11- من برنامه پذیر ( شخصیت ثانویه یا اکتسابی) در مشی سایمنتولوژی

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2013 ، جلد 82 ، صفحات 755-759

کنفرانس جهانی روانشناسی و جامعه شناسی (2012)

12- نظریه "میدان شعوری" و "مصونیت شعوری" در فرادرمانی

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2013 ، جلد 82 ، صفحات 807-812

کنفرانس جهانی روانشناسی و جامعه شناسی (2012)

13- گزارشی از درمان اعتیاد با فرادرمانی

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2013 ، جلد 84 ، صفحات 959-964

کنفرانس WCPCG 2012

چکیده: فرادرمانی، طب مکمل و جایگزین ایرانی است که بر پایه نظریه "پیوند شعوری" یا "اشتراک شعوری اجزاء" است. بنا بر این نظریه ، هرگاه اتصالی بین شعور کل و شعور اجزا(بدن) ایجاد شود، شعور ذهن قادر به اصلاح و خودبازسازی روان و جسم خواهد بود که این امر منجر به درمان و بهبود خواهد شد. فرادرمانی می‌تواند برنامه های عملکردی سلول و بدن را با دسترسی به برنامه های نرم افزاری آن ها تغییر دهد. این گزارش تاثیر فرادرمانی بر نشانه های روند درمان 11 معتاد به مواد مخدر را مطالعه می کند. مطالعه بر اساس گزارش خود بیماران معتاد که به صورت داوطلبانه فرادرمانی را انتخاب کردند، است. گروه شامل 18.2% زن و 81.8% مرد، سنین بین 21 تا 50 ، تحصیلات از دبیرستان تا دکترا بود. انواع اعتیاد شامل تسکین دهنده، سیگار، LSD، کراک و هروئین بود. بنابر نتایج، فرادرمانی می تواند در کنار طب رایج برای درمان اعتیاد یا کاهش نشانه های نسبی آن استفاده شود.

14- طبقه بندی بیماری ها(اختلالات) در سایمنتولوژی

 مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2013 ، جلد 84 ، صفحات 1421-1430

سومین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

15- تعریف ذهن یا کالبد ذهنی در سایمنتولوژی

 مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2013 ، جلد 84 ، صفحات 1509-1517

سومین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

16- تعریف سایمنتولوژی، طب مکمل و جایگزین ایرانی

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2013 ، جلد 84 ، صفحات 1534-1549

سومین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

17- تعریف روان، کالبد روانی یا کالبد احساسی در سایمنتولوژی

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2013 ، جلد 84 ، صفحات 1651-1659

سومین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

18- تعریف صلح و انواع آن در عرفان حلقه

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2014 ، جلد 114 ، صفحات 56-61

چهارمین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

19- عدم شناخت، فهم و درک مسیر و مقصد در مشی عرفان حلقه

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2014 ، جلد 114 ، صفحات 62-65

چهارمین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

20- عدم شناخت، فهم و درک زمان (عدم هم فازی با زمان) در مشی عرفان حلقه

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2014 ، جلد 114 ، صفحات 71-74

چهارمین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

21- هدف از فرادرمانی، طب مکمل و جایگزین ایرانی

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2014 ، جلد 114 ، صفحات 75-79

چهارمین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

22- گزارشی از اثر فرادرمانی بر علائم اختلال خلق و خوی در بیماران زیر 18 سال

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2014 ، جلد 114 ، صفحات 86-89

چهارمین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

چکیده: فرادرمانی(بنیانگزاری شده توسط محمد علی طاهری)، طب مکمل و جایگزین ایرانی است که بر پایه نظریه "پیوند شعوری اجزاء" است. این گزارش قصد دارد اثر فرادرمانی را بر علائم اختلال خلق و خوی در زیر 18 سال مطالعه کند. روش: داوطلبان از فرادرمانی استفاده کردند. از آن ها خواسته شد برای 10 تا 15 دقیقه در روز چشم های خود را ببندند(اختیاری) و گزارش اسکن خود را به فرادرمانگر بدهند. بررسی بر اساس گزارش های 19 بیمار ( 11 زن و 8 مرد) از شهر های مختلف ایران است. معیار بهبودی بر اساس معیار گزارشات خود بیماران در حذف یا کاهش علائم بیماریشان بود. نتایج گزارش: همه ی انواع اختلالات خلق و خوی که در میان این 19 بیمار وجود داشت با فرادرمانی درمان شد. نتیجه گیری: فرادرمانی، طب مکمل و جایگزین ایرانی می‌تواند در درمان اختلالات خلق و خوی موثر باشد.

23- تسکین انواع درد در فرادرمانی

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2014 ، جلد 114 ، صفحات 90-93

چهارمین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

چکیده: فرادرمانی(بنیانگزاری شده توسط محمد علی طاهری)، طب مکمل و جایگزین ایرانی است که بر پایه نظریه "پیوند شعوری اجزاء" است. این گزارش قصد دارد اثر فرادرمانی را بر علائم درد در انواع بیماری را مطالعه کند. روش: از 157 داوطلب که انواع درد را پیش از فرادرمانی گزارش می کردند، خواسته شد چشم های خود را (اختیاری) برای 10 تا 15 دقیقه در روز ببندند و مورد مداوای فرادرمانی قرار بگیرند. نتایج: بنا بر بررسی صورت گرفته، در میان 157 بیمار (73.2% زن و 26.8% مرد، سنین 5 تا 80 سال، بی سواد تا دکترا) 9 نوع مختلف درد(سر درد، معده درد، درد در زانو، دست، مفاصل، پا، قلب، کمر و گردن)به وسیله فرادرمانی تسکین یافت. نتیجه گیری: فرادرمانی به عنوان یک طب مکمل و جایگزین، می تواند در تسکین و یا کاهش نسبی انواع درد موثر باشد.

24-نظریه "انتشار آلودگی" و "بیماری های ناشی از اختلال شعوری" در فرادرمانی

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2014 ، جلد 114 ، صفحات 94-97

چهارمین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

25- ارزیابی خواب در نگاه سایمنتولوژی

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2014 ، جلد 114 ، صفحات 98-101

چهارمین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

26- خودکشی از نگاه عرفان حلقه

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2014 ، جلد 114 ، صفحات 102-106

چهارمین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

27- بهبود علائم انواع اختلالات خواب از طریق فرادرمانی و سایمنتولوژی

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2014 ، جلد 114 ، صفحات 107-110

چهارمین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

چکیده: فرادرمانی و سایمنتولوژی (بنیانگزاری شده توسط محمد علی طاهری)،دو طب مکمل و جایگزین ایرانی بر پایه نظریه "پیوند شعوری اجزاء" هستند. بنا بر یک نظریه در فرادرمانی، الگوی خوای انسان از طریق ترمیم نرم افزاری، قابل برنامه ریزی در پله ها و مراحل مختلف است. روش: 45 شرکت کننده داوطلب (62.22% زن و 37.78% مرد ، 2 تا 75 سال و با تحصیلات دیپلم تا کارشناسی ارشد) که از انواع اختلالات خواب رنج می‌بردند تحت درمان فرادرمانی و سایمنتولوژی قرار گرفتند. در این روش از بیمار خواسته می شود برای مدت 10 تا 15 دقیقه در روز چشم های خود را بسته(اختیاری) و تحت اسکن و درمان شبکه شعور کیهانی قرار بگیرد. معیار بهبودی گزارشات خود بیماران است. نتایج: 8 نوع اختلال خواب (کابوس، بی خوابی، خواب بیش از حد، بد خوابی و فلج خواب) از طریق فرادرمانی و سایمنتولوژی درمان شدند. نتیجه گیری: فرادرمانی و سایمنتولوژی می تواند به عنوان طب مکمل و جایگزین برای اختلالات خواب استفاده شود.

28- عدم فهم، شناخت و درک عشق زمینی در مشی عرفان حلقه

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2014 ، جلد 114 ، صفحات 181-185

چهارمین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

29- قانون نسبیت در مشی عرفان حلقه

مجله : procedia social and behavioral sciences

سال 2014 ، جلد 114 ، صفحات 186-190

چهارمین کنفرانس جهانی روانشناسی، مشاوره و راهنمایی (WCPCG-2012)

  ۲/۲/۹۳

انا مدينه العلم و علی بابها

انا مدينه العلم و علی بابها

من شهر علمم و علی بابش است. که اوّل او شهر علم است و بعد علی هم درب آن است. اوّل ما قبول کردیم که آن شهر علم وجود دارد، بعد آمدیم وارد مقطع بعدی شدیم، باید قبلش تعریف من دون الله شده باشد، و بعد بر می خوریم به اینکه ایّاک نستعین. فاستقیموا الیه.

یعنی به چیزهائی بر می خوریم که ما را در تعریف من دون الله راهنمائی می کند. بعد می بینیم که این در مورد چه کسانی صدق می کند. چه کسانی گفتند قولو لااله الا الله تفلحوا ؟ بعدها ما به افراد می رسیم، وقتی ما با دروس قرآن برخورد کردیم، پیامبر را قبول می کنیم و بعد امیر المومنین (ع) را قبول می کنیم. قبلش که قبول نکردیم که.

ما یک اصل داریم: ایّاک نستعین، قانون است. پس ما مجاز نیستیم که از غیر از او تبعیّتی داشته باشیم. این درس است. اگر داشته باشیم می شود غیر از خدا، بدون هیچ تعارفی. مگر کسی می تواند بیاید و این تعریف را نقض کند. بنابراین شوخی و تعارف و رو در بایستی و این حرفها را ندارد.

بعداّ یک سنگ محک پیدا می کنیم، این سنگ محک را می زنیم، هر جا جواب گرفتیم، دیدیم که اجتناب از من دون الله بوده، می گوئیم درست است، هر جا دیدیم اجتناب از من دون الله نبوده، درست نیست.

حالا شاید اطلاعات ما درست نباشه یا شاید آن روایت غلط باشد، اینها بحثی است جدا. بنابراین با سنگ محکی که داریم می رویم جلو، و از اینجا خیلی ماجراهای دیگر تعریف می شود.

دوره ٨ - جلسه ٤ - زنگ ١ - استاد طاهري

جلال خود، جلال او !

جلال خود، جلال او !

کجا می خواهیم خودمان را جلال بدهیم؟ کجا می خواهیم او را جلال بدهیم؟ عرفان کمال، عرفان قدرت. آیا رو در بایستی باید داشته باشیم؟ یک جا که معلوم و مشخص است که این جلال خود است، خود را بزرگ کردن است، خود را عرضه کردن است، خود را به رخ کشیدن است، خود را مطرح کردن است، دیگر رو در بایستی ندارد.

پس ما یک سنگ محکی پیدا کردیم و می بینیم فلانی فلان است و ... و با این سنگ محک می بینیم فلانی کارش قدرت بوده، تعارف نداریم که. این کارش در جهت کمال بوده و اون کارش در جهت قدرت بوده، و تجربه کردیم که در یک جائی کمال و قدرت با هم هستند.

اغلب، در ابتدای مسیر کمال که هنوز فرد به آگاهی لازم نرسیده است، کمال و قدرت توام است و او گمان می کند، آنچه در زمینه قدرت نصیب او می شود، کرامت است.
هنوز افراد زبده نیستند، هنوز افراد اطلاعات ندارند، کمال و قدرت معمولاّ اوّل راه با هم هستند. یعنی این میده، اون میده، این میده، اون میده و فرد هم آگاه نیست.
و اینها را به حساب کرامات می گذارد تا یک جائی برایش آگاهی بیاید که کدام به دردش می خورد و کدام به دردش نمی خورد. کدام جلال خود است و کدام جلال الهی است و اینها را بتواند از هم تفکیک کند.

در این داستانها و روایات در مورد عرفا و ... نمی دانیم که تا کجایش نمی دانسته. تا کجا قاطی بوده و از کجا خالص شده است. تاثیر در کار ما ندارد، ما راهمان مشخص شده، و برای توجیه نمی گوئیم فلان کس فلان کرده و بهمان کرده، پس ما هم می توانیم آن کار را بکنیم. نه، چون تعریف من دون الله برایمان مشخص است، طبق اصول، سعی ما این است که آن اجتناب را داشته باشیم.

در مورد حضرت سلیمان، در مورد حضرت خضر، حضرت یوسف، یونس و ... ان شاء الله باید یک تحقیقات دامنه داری از زبان خود قرآن داشته باشیم. ببینیم که آیا در قرآن صحّه کامل گذاشته شده، آیا قبول شده، آیا عرفان قدرت مورد قبول است؟ اگر قبول شده پس ما هم لابد باید استفاده کنیم، اگر به این نتیجه رسیدیم که ما خودمان تعریف درست کردیم، و این تعریفها درست بوده و درست فهمیدیم که ... مثلا ما فهمیدیم که حضرت یوسف موجباتی فراهم کرد که کیل سلطنتی را در بار و بندیل برادرهایش مخفی کنند، بعد مامورها را فرستاد دنبالشان و آنها را به جرم دزدی گرفتند.

الان این متداول ترین تخلّفات روز دنیاست، یک چیزی را می برند یک جا قایم می کنند، بعد می آیند می گویند ببینید اینها مخدّر دارند، ... درسش را حضرت یوسف به ما داده. ما از حضرت یوسف یاد گرفتیم. اما اینها برای ما درسهائی داشته، و می گوید حضرت یوسف یا هر شخص دیگری، می توانسته از این بالاتر باشد ولی به دلایلی پائین تر قرار گرفت،

یک سوال؟
حضرت یوسف چه خدماتی به کمال کرد؟ پیش گوئی کرد، از خشکسالی نجات پیدا کردند و ... او یک قابلیّت درونی داشته که به او می گوئیم حضرت یوسف، اما آنچنان که می بایستی استفاده کند، استفاده نکرد، یعنی حضرت یوسف خیلی بالاتر می بایستی بود و اینها برای ما درسهای بسیار بزرگی است.

در مورد حضرت سلیمان و حضرت یونس و ... همه اینها برای ما درس دارد. یعنی بله این هست، این تائید رویشان بوده و مایه درونی را داشتند، طبق قانون بازتاب، منتخب بودند و منتخب شدند، اما از این بالاتر می توانستند باشند.

دوره ٨ - جلسه ٤ - زنگ ١- استاد طاهري