میزان ادراکی که یک شخص می برد،
پرسش:
میزان ادراکی که یک شخص می برد، و بار شعوری که روی آن مسئله می آید چقدر تاثیر گذار است، و اگر کسی یک درک کمی را کرده باشد در مقایسه با کسی که ادراکش خیلی نسبت به یک موضوع کامل بوده، آیا آن شخص اوّل بار منفی داشته یا اگر بار مثبت داشته، نسبت به آن شخص بعدی که ادراک بیشتری را داشته چه تفاوتهائی با هم دارند؟
پاسخ:
من خیلی متوجه سوال نشدم، ولی چیزی را می گویم شاید کمک کند، اصولاٌ دو دریچه است صفر و یک. یا می شود صفر یا می شود یک. فی مابینی ندارد. در واقع آن مفهومی را که برای خودمان جا می اندازیم، یا بار منفی دارد یا بار مثبت.
علت اینکه شاید انسان یک مقداری ناکام است به خاطر این است که در بعد معرفت شناسی نتوانسته است حرکت کند و خیلی موفق نبوده است.
در مورد عکسبرداری از مولکول آب، آن کلمه ای که مد نظر است را می نویسند و روی لیوان آب می چسبانند و عکسبرداری نشان داده است که ملکول آب تشخیص داده است که این کلام مثبت است یا منفی است. اگر که فردی که این را می چسباند مفهومش را بداند، این بحث تبادل شعوری است، اگر نداند و این کلمه را بچسباند، این یک ماجرای عجیب غریب تری را پیش می آورد.
بحث جالبی که وجود دارد، ما تشعشعات مثبت و منفی داریم و یک تشعشع شعوری داریم.
یک تشعشع نیّات داریم، همان فاز مثبت و منفی و تفکّر مثبت و منفی است، تفکّر مثبت و منفی تشعشع دارد و آنچه که پشتش خوابیده است یک مسئله است، همان بحث رطب خورده است.
امّا یک تشعشع شعوری داریم که ما چه بدانیم و چه ندانیم آن تشعشع کار خودش را می کند و از ما نمی پذیرد که ما نمی دانستیم.
تشعشعات مربوط به افکار و نیّات ارادی است.
تشعشعات شعوری، غیر ارادی (خودکار) است.
تشعشع صرف، یعنی می توانیم بگوئیم تشعشع نیّات است، فاز مثبت باشیم یا فاز منفی باشیم، تشعشعات مثبت و منفی دارد. امّا تشعشع شعوری ربطی ندارد که ما اطلاع داریم یا نداریم و غیر عادلانه نیست، انسان آمده معمّا کشف کند یعنی در واقع کار آدم در این چرخه کشف معمّا بوده است.
در این ماجرا چیزی که وجود دارد « یومنون بالغیب » است، بحث غیب، بحث آن آگاهی که همچین آشکار هم نیست، پنهان است، نیاز هست که کشف رمز شود و نیاز هست که بیرون بیاید، و اینطور نیست که همه چیز روشن باشد، اگر همه چیز روشن بود چه نیازی به ما بود. دیگر نیازی نبود ما در این چرخه یک کارهائی انجام دهیم. برای همین هم هست که یک بخشی خیلی پنهان است.
جذّابیت موضوع به همین پیچیدگیهائی است که وجود دارد، اگر این پیچیدگی ها نبود افتخاری برای آدم نبود، افتخار آدم این است که، خونها می ریزد، فسادها می کند، همه کار می کند ولی اینها را هم می تواند کشف کند. این مطلب عام است. چه کسی خواسته و پیدا نکرده؟
درد نیست و گرنه طبیب هست
دوره 8 - جلسه 2 - زنگ 1 - استاد طاهری
پرسش:
میزان ادراکی که یک شخص می برد، و بار شعوری که روی آن مسئله می آید چقدر تاثیر گذار است، و اگر کسی یک درک کمی را کرده باشد در مقایسه با کسی که ادراکش خیلی نسبت به یک موضوع کامل بوده، آیا آن شخص اوّل بار منفی داشته یا اگر بار مثبت داشته، نسبت به آن شخص بعدی که ادراک بیشتری را داشته چه تفاوتهائی با هم دارند؟
پاسخ:
من خیلی متوجه سوال نشدم، ولی چیزی را می گویم شاید کمک کند، اصولاٌ دو دریچه است صفر و یک. یا می شود صفر یا می شود یک. فی مابینی ندارد. در واقع آن مفهومی را که برای خودمان جا می اندازیم، یا بار منفی دارد یا بار مثبت.
علت اینکه شاید انسان یک مقداری ناکام است به خاطر این است که در بعد معرفت شناسی نتوانسته است حرکت کند و خیلی موفق نبوده است.
در مورد عکسبرداری از مولکول آب، آن کلمه ای که مد نظر است را می نویسند و روی لیوان آب می چسبانند و عکسبرداری نشان داده است که ملکول آب تشخیص داده است که این کلام مثبت است یا منفی است. اگر که فردی که این را می چسباند مفهومش را بداند، این بحث تبادل شعوری است، اگر نداند و این کلمه را بچسباند، این یک ماجرای عجیب غریب تری را پیش می آورد.
بحث جالبی که وجود دارد، ما تشعشعات مثبت و منفی داریم و یک تشعشع شعوری داریم.
یک تشعشع نیّات داریم، همان فاز مثبت و منفی و تفکّر مثبت و منفی است، تفکّر مثبت و منفی تشعشع دارد و آنچه که پشتش خوابیده است یک مسئله است، همان بحث رطب خورده است.
امّا یک تشعشع شعوری داریم که ما چه بدانیم و چه ندانیم آن تشعشع کار خودش را می کند و از ما نمی پذیرد که ما نمی دانستیم.
تشعشعات مربوط به افکار و نیّات ارادی است.
تشعشعات شعوری، غیر ارادی (خودکار) است.
تشعشع صرف، یعنی می توانیم بگوئیم تشعشع نیّات است، فاز مثبت باشیم یا فاز منفی باشیم، تشعشعات مثبت و منفی دارد. امّا تشعشع شعوری ربطی ندارد که ما اطلاع داریم یا نداریم و غیر عادلانه نیست، انسان آمده معمّا کشف کند یعنی در واقع کار آدم در این چرخه کشف معمّا بوده است.
در این ماجرا چیزی که وجود دارد « یومنون بالغیب » است، بحث غیب، بحث آن آگاهی که همچین آشکار هم نیست، پنهان است، نیاز هست که کشف رمز شود و نیاز هست که بیرون بیاید، و اینطور نیست که همه چیز روشن باشد، اگر همه چیز روشن بود چه نیازی به ما بود. دیگر نیازی نبود ما در این چرخه یک کارهائی انجام دهیم. برای همین هم هست که یک بخشی خیلی پنهان است.
جذّابیت موضوع به همین پیچیدگیهائی است که وجود دارد، اگر این پیچیدگی ها نبود افتخاری برای آدم نبود، افتخار آدم این است که، خونها می ریزد، فسادها می کند، همه کار می کند ولی اینها را هم می تواند کشف کند. این مطلب عام است. چه کسی خواسته و پیدا نکرده؟
درد نیست و گرنه طبیب هست
دوره 8 - جلسه 2 - زنگ 1 - استاد طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر