هفت شهرعشق!
هفت شهرعشق مراتب و مراحلي است که تازه بابي گشوده شود، يعني درب کمالي گشوده شود، بعد خود کمال ديگر تا بي نهايت ادامه دارد، اين مراحل مثلاً از وادي طلب و ... را طي مي کند که تازه دنياي کمال به روي فرد باز بشود. کمال که نهايت ندارد و انسان تازه متوجه مي شود موضوع از چه قرار است.
مثلاً کارهائي که ما داريم مي کنيم تازه در فونداسيون هستيم، هنوز داريم حفاظ مي گيريم که کليتي به دست آوريم!
کلاس بي کلاسي آنجاست که با اين قلاب ماهيگيري که به تازگي طريقه استفاده از آن را ياد گرفتيم بتوانيم ماهي بگيريم.
حالا فهميديم چه مي خواهد بشود، تازه اصول کار را ياد گرفتيم.
هنوز که ماهي نگرفتيم، تازه اشکال خودمان را با زمان فهميديم و فهميديم که بايد هم فازي با زمان داشته باشيم، هم فازي با فلک داشته باشيم، انرژي ذهني خودمان را ذخيره کنيم و تازه فهميديم بايد چه بکنيم.
حالا وقتي با يک ترم 7 برخورد مي کنند فکر مي کنند با يک عارف مواجه هستند، ولي شما هنوز داريد فونداسيون را درست مي کنيد.
بنابراين بدون فونداسيون هيچ ساختماني را نمي شود ساخت، اگر بسازيم يک دفعه ديوارش ترک مي خورد، اگر يک لرزه کوچک بيايد ساختمان پائين مي آيد، بنابراين فونداسيون خيلي مهم است.
آنجا، آن هفت شهر مي خواهد اين فونداسيون را بسازد و تعريف کند، منتها در مراتب ساخت آن هفت شهرهر کسي فردي حرکت مي کند.
و تمام قضايا فردي انجام مي شود و آنجا صحبت از حلقه جمعي نيست.
فرد متصل مي شود و مي گويد من از 7 وادي گذشتم يکي ديگر مي گويد 10 تا وادي و يکي مي گويد 10 تا مرحله.
بنابراين وقتي با خدا به صلح مي رسيم مي گوئيم فناي في لله شديم، خدا مي گويد احسنت.
ولي چون تنها آمدي و فقط به فکر خودت بودي برو در مردم حل شو تا فناي في الخلق اتفاق بيفتد و با مردم به صلح برس و صلح با ديگران را تجربه کن تا به مقام صالح برسي!
دوره 7
استاد محمد علي طاهري
هفت شهرعشق مراتب و مراحلي است که تازه بابي گشوده شود، يعني درب کمالي گشوده شود، بعد خود کمال ديگر تا بي نهايت ادامه دارد، اين مراحل مثلاً از وادي طلب و ... را طي مي کند که تازه دنياي کمال به روي فرد باز بشود. کمال که نهايت ندارد و انسان تازه متوجه مي شود موضوع از چه قرار است.
مثلاً کارهائي که ما داريم مي کنيم تازه در فونداسيون هستيم، هنوز داريم حفاظ مي گيريم که کليتي به دست آوريم!
کلاس بي کلاسي آنجاست که با اين قلاب ماهيگيري که به تازگي طريقه استفاده از آن را ياد گرفتيم بتوانيم ماهي بگيريم.
حالا فهميديم چه مي خواهد بشود، تازه اصول کار را ياد گرفتيم.
هنوز که ماهي نگرفتيم، تازه اشکال خودمان را با زمان فهميديم و فهميديم که بايد هم فازي با زمان داشته باشيم، هم فازي با فلک داشته باشيم، انرژي ذهني خودمان را ذخيره کنيم و تازه فهميديم بايد چه بکنيم.
حالا وقتي با يک ترم 7 برخورد مي کنند فکر مي کنند با يک عارف مواجه هستند، ولي شما هنوز داريد فونداسيون را درست مي کنيد.
بنابراين بدون فونداسيون هيچ ساختماني را نمي شود ساخت، اگر بسازيم يک دفعه ديوارش ترک مي خورد، اگر يک لرزه کوچک بيايد ساختمان پائين مي آيد، بنابراين فونداسيون خيلي مهم است.
آنجا، آن هفت شهر مي خواهد اين فونداسيون را بسازد و تعريف کند، منتها در مراتب ساخت آن هفت شهرهر کسي فردي حرکت مي کند.
و تمام قضايا فردي انجام مي شود و آنجا صحبت از حلقه جمعي نيست.
فرد متصل مي شود و مي گويد من از 7 وادي گذشتم يکي ديگر مي گويد 10 تا وادي و يکي مي گويد 10 تا مرحله.
بنابراين وقتي با خدا به صلح مي رسيم مي گوئيم فناي في لله شديم، خدا مي گويد احسنت.
ولي چون تنها آمدي و فقط به فکر خودت بودي برو در مردم حل شو تا فناي في الخلق اتفاق بيفتد و با مردم به صلح برس و صلح با ديگران را تجربه کن تا به مقام صالح برسي!
دوره 7
استاد محمد علي طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر