۱۳۹۲-۰۹-۲۷

تشبیه و تنزیه


اعوذو بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
تشبیه و تنزیه :
گفتم صنم پرست مشو با صمد نشین
گفتا به کوی عشق هم این و همان کنند
متن ذیل فقط روایتی است از نقطه ناظری بنده نه حکمی است نه بسته شدن صنم پرستی و صمد نشینی باشد که او خودش، خودش را به ما بشناساند که غیر از این هر اعتباری به منزله دور شدن از اوست
التماس دعا از همه عزیزان...
...................................

انسان از روزی که پا به این کره خاکی گذاشته به دنبال معبودی برای پرستش بوده تا در مواقع تنهایی به او پناه ببرد و او را بپرستد یا به خاطر ترس از او بر پایش قربانی کند گاهی چون شبان داستان مولانا دستک ببوسد و جایکش جاروب کند و پایکش بمالد نسبت دادن صفات و اوصاف و اسماء بشری و جسمیت بخشیدن به حق تعالی به معنای تشبیه است و این تشبیه بر روی پله عشق است به مرور با گذر انسان از مرحله کودکی به دوره نوجوانی و جوانی و بزرگسالی نیازها و سطح ادراک و آگاهیهای او نیز بالطبع تغییر و ارتقاء یافت به دنبال خدایی گشت که نادیدنی و غیرقابل توصیف و وصف باشد خدایی خارج از تجسم و محدود و در قالب اوصاف و اسماء و هر گونه برچسبهای بشری و مادی، به خدای نادیدنی ایمان آورد وارد فاز تنزیه گشت یعنی مبری کردن او از هرگونه صفات خاکی و زمینی و این تنزیه بر روی پله عقل است عقل می گوید او ورای هرگونه وصف و و قیاس و توصیفی است "لیس کمثله شی" (سوره شوری آیه 11 ) در داستان موسی و شبان، موسی به شبان تلنگر میزند یعنی موسی در پی تنزیه است و شبان به دنبال تشبیه است یعنی با جسمیت بخشیدن به خدای خود با آن عشق بازی میکند "و هو السمیع البصیر - سوره شوری آیه 11 "، اما موسی نیز طالب دیدار خداوند است و از خداوند طلب دیدار میکند این داستان پارادوکس و تضاد معرفت و شناخت خداوند را بیان میکند از یکطرف می گوید موسی نماینده تنزیه است و شبان نماینده تشبیه از طرفی موسی نیز خواهان رؤیت حق تعالی است پس رؤیت حق تعالی یک طلبی است که همه طالبان به دنبال آن هستند معرفت حق بر اساس تنزیه مطلق تصویر کاملی از وجود و بودن مطلق حق تعالی به ما نمیدهد عقل فقط می فهمد که خدا چه نیست چه صفتی را ندارد پس به تنهایی نمی تواند به معرفت در باب حق برآید از طرفی معرفت حق بر اساس تشبیه مطلق نیز تصویر کاملی از معرفت حق به ما نمی دهد چون بر پله عشق و ادراک و شهود است با عقل می بینیم و نمی دانیم اما با عشق و شهود می بینیم اما نمی دانیم هر یک به تنهایی خدا را مقید و محصور می سازد یکی با تنزیه یکی با تشبیه ولی خدا نه منزه است نه مشبه هم این است هم آن در نقطه ناظری کثرت یا این است یا آن اما در نقطه ناظری وحدت هم این است هم آن نه این است نه آن در نقطه وحدت جمع ضدین داریم پس نوسان بین این دو دیدگاه کاملترین معرفت به حقیقت خداوند است. تأکید بر تنزیه نشانی از بعد و کثرت و فرق و تفرقه و فراق و انفصال و دسترس ناپذیری و بیگانگی است اما تأکید بر تشبیه نشانی از قرب و وحدت و وصال و توازن و بقاء و حقیقت است پس تشبیه مقدم بر تنزیه است این یکی فرق می گذارد و جدا می کند و خدا را از عالم و انسان، انسان را از تجلیات او جدا میکند اما آن یکی سبب اتصال و دیدن او در ذره ذره هستی و نزدیکی به تجلیاتش می شود یک نوسانی بین صنم پرستی و صمد نشینی یک شناوری در این محدوده اما در مقوله معرفت شناسی تشبیه زیر بنایی تر از تنزیه است گویی تنزیه و تشبیه دو چشمی است که با هر دو چشم او را دید در هر دو ما با خدا نه از حیث خدا بودنش بلکه از جهات انعکاس تجلیاتش سر و کار داریم انعکاسی از حقیقتی که به صورت های مختلف مصور و متجلی گشته است از طرفی ما به تشبیه حضرت نمی پردازیم مگر در مثالی که خدا درمورد خودش زده باشد و هر کجا که هستیم او با ماست و این به معنای او هر کجا باشد ما با اوییم نیست این کجا و آن کجا .........

آذر 1392

شوریده دلان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر