دعا
كنيم ولي چگونه؟!
چگونه؟
زبان ما فرق ميكند، يك جا زبان همان است كه «خدايا درد دردمندان دوا، قرض قرضمندان
ادا و ... آمين» لذا يك جا دعا صرفاً كلام است، پشتوانه ندارد، لغوهي زبان است، پاركينسون
دهان است، دهان و زبان پاركينسون گرفته «ورورور ...» يك چيزهايي ميگويد!! پشتش هم
ميبيند هيچ اثري گذاشته نميشود.
موضوعي
را كه ما از دوره يك آمديم گفتيم، بحث اين بايد پشتوانه داشته باشد، پشتوانه: باطن،
حركت از ظاهر به باطن و قرار بود كه همه مسايل ما از ظاهر به باطن شيفت كند. اگر ما
در ظاهر بمانيم، قفل شويم، ميشويم ظاهرپرست، شرك است يعني در همان زبان تنها بمانيم،
تا يك مدتي مهلت داريم در زبان بمانيم، اگر در زبان قفل شويم آخري مشرك هستيم. و سر
موعد مقررش لازم هست كه اين شيفت به باطن صورت بگيرد، به باطن برسيم.
لذا
حلقه يعني باطن، منتها چون ما آناً ميرويم در حلقه و انجام ميدهيم، اين يك خرده ايجاد
اشكال ذهني ميكند كه چطوري؟ چطوري ندارد. من دقيقاً اين گزارش را داشتم كه آقاي محترمي
اين جا به من ميگفتند كه «آقا، آخه مگه ما اين همه اين و آن و آن ... هيچي خودم تو
دستم نبوده، حالا چه جوري يكدفعه ... من قبول دارم كه شده اما چطوري؟ ... » اين مشكل
ذهني ماست كه چطوري.
خوب
چطوري كه ممكن است ما تا امروز رحمت الهي را نميشناختيم، اين عيب نيست، اين مشكل نيست.
نميشناختيم، به ما نگفتند، ما را آشنا نكردند.
دوره
2 - استاد طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر