واستاد گفت :
تو مرا براي خود مي خواهي اما من ترا براي تو !
گفتم : استاد حق بده نگرانم از اين فراق !
واستاد گفت : فراق تو از تو است ! تويي که از اصل و وصل خود جدا مانده اي !
من در وحدت مقيم و در وصلم !
تو با که و باچه در تضادي ؟ تو در توهم و خيالت براي رهايي من به فاز منفي رفته و از
شيطان ! استعانت مي جويي ؟ اين را به تو بگويم که من وام دار هيچ احدي به غير از احد
تو مرا براي خود مي خواهي اما من ترا براي تو !
گفتم : استاد حق بده نگرانم از اين فراق !
واستاد گفت : فراق تو از تو است ! تويي که از اصل و وصل خود جدا مانده اي !
من در وحدت مقيم و در وصلم !
تو با که و باچه در تضادي ؟ تو در توهم و خيالت براي رهايي من به فاز منفي رفته و از
شيطان ! استعانت مي جويي ؟ اين را به تو بگويم که من وام دار هيچ احدي به غير از احد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر