به نام خدا
تعریف افسردگی از دیدگاه فرادرمانی
طرز تلقی فرد از محیط و جهان هستی مادی و حوادث بیرونی، توسط حواس انسان به مغز گزارش شده و پس از آن از فیلتر و چار چوبی عبور میكند كه آن را بینش مینامیم. این فیلتر بر اساس طرز فكر، تجربه، برداشتهای فردی و تأثیرات محیطی از قبل برنامهریزی شده است كه راجع بهشدت و ضعف، ارزش وجودی یك حادثه و معیارهای دیگر آن، ارزیابیهای لازم را صورت میدهد. «بینش» بهطور كلی عبارت است از طرز تلقی انسان از خود و جهان هستی. ذهن، واكنش ادراكی لازم را در مقابل هرحادثه پس از عبور از این چارچوب و طبق برنامهریزیهای موجود در آن، از خود نشان داده و ذهنیت ما در مقابل آن حادثه شكل میگیرد. بهدنبال شكلگیری ذهن، نوبت به واكنش روان میرسد كه تعیینكنندهی نوع احساس ما در مقابل هر حادثه است. بعد از این مراحل، نتیجهگیری ذهن و روان به مغز مخابره شده و این پیامهای مخابراتی توسط مغز به زبان فیزیك و جسم ترجمه میشود كه بهصورت پیامهای شیمیایی و عصبی به بدن منتقل میشود و پس از آن جسم نیز واكنشهای لازم را نسبت به آن پیامها از خود نشان میدهد. در ضمن ادراكات و احساسات نیز پس از مخابره، توسط بخشهای مختلف مغز به همین صورت پس از ترجمه به وسیله پیامهای شیمیایی برای ما آشكار میشود.
در نمای شماتیك سادهای، نحوهی شكلگیری مراحل مختلف افسردگی را از نظر فرادرمانی نشان میدهیم:
مطابق نمای شماتیك فوق، افسردگی تشعشعاتی اولین مرحلهای است كه بهوجود میآید و در آن تشعشع فرد تغییر میكند. در این مرحله هیچگونه علایم دیگری مبنی بر افسردگی ظاهری مشاهده نمیشود و خود فرد نیز هیچاظهاری مبنی بر افسردگی ندارد. اما مدتی بعد، افسردگی به ذهن نیز سرایت كرده و افسردگی ذهنی آغاز میشود و در ادراكات فرد، بهتدریج آثار افسردگی انعكاس پیدا میكند. اما در این مرحله هنوز احساسات، تحتتأثیر افسردگی قرار ندارد و شخص قادر به نشان دادن احساسات مثبت هست. با گذشت زمان و ادامهی روند افسردگی، روان نیز درگیر میشود و احساسات تحتتأثیر قرارگرفته و به سمت منفی گرایش پیدا میكند. این مرحله را افسردگی روانی مینامیم. در این مرحله، تشعشع فرد كاملاً منفی و ادراكات او مخدوش و احساسات نیز منفی است. با ادامه این روند، سرانجام آثار مخرب افسردگی به جسم نیز سرایت میكند و حركات، راه رفتن، حالات چهره و بدن، همگی دچار اُفت و خمودی میشود.
با ادامهی روند افسردگی، تشعشعات افسردگی نیز روبه گسترش گذاشته و بهطور كامل با بدن منطبق میشود. (شكل-25)
با گذشت زمان و درگیر شدن جسم، افسردگی تشعشعاتی نیز بهراحتی همهی بدن را در مدارات بیضی شكل تسخیر كرده و زمانی كه همهی بدن را فرا گرفت، از ورود جریانات مثبت مانند نیروی كیهانی و انرژیهای مختلف كیهانی كه برای فعالیت چاكراها و رآكتورهای انرژی لازم است، جلوگیری بهعمل میآورد. در نتیجه بهدنبال اختلال در آنها، بخش روان قدرت خود را در تفكیك احساسات و بخش ذهن توانایی خود را در تشخیص ادراكات از دست داده و بهدنبال آن ضمن اینكه فرد معنای همهچیز را به خوبی میفهمد اما قادر به درك روح و معرفت پدیدهها نیست و همهچیز برای او مرده و بهتدریج درك و احساس خود را نسبت به همهچیز از دست میدهد. برای مثال، فرزند خود را به خوبی میشناسد ولی دیدن او احساسی را در او برنمی انگیزد. درك رابطهها از بین میرود و بهطور كلی ارتباط معرفتی فرد با بیرون از خود بهطور كامل قطع شده و دیگر ارزش و اهمیت پدیدهها برای او از بین میرود و حالتی برای شخص بهوجود میآید كه آن را «مرگ نامحسوس» مینامیم.
افسردگی تشعشعاتی
زمانی كه این نرمافزاربینش با نگرش منفی، حوادث بیرونی را تعبیر و تفسیر كند، كالبد روانی تشعشعات منفی ایجاد میكند؛ این تشعشعات میتواند باعث آلودگی و درگیری دیگران شده و آنها را تحت شعاع خود قرار بدهد، یعنی افرادی كه در ارتباط با اشخاص افسرده قراربگیرند پس ازمدتی احساس افسردگی نیز به آنها دست میدهد. بهعبارتی «افسرده دل، افسرده كند انجمنی را.»
از گروههایی كه بهشدت درمعرض آلودگیهای تشعشعاتی قرار دارند، روانپزشكان هستند كه در معرض اینگونه انتقالات قرار میگیرند.
بهطور خلاصه میتوان گفت:
تفكرات انسان یا جنبهی مثبت دارد یا منفی. درصورتی كه مثبت باشد، ایجاد تشعشعات مثبت كرده و بهدنبال آن روحیهی مثبت و شكوفایی ایجاد میشود.
درصورتی كه تشعشعات انسان منفی باشد، تشعشعات ایجاد شده كالبد روانی را آلوده كرده و در مدارهای بیضی شكلی كه بهنظر میرسد منطبق با مركز مغز باشد، شروع به رشد كرده و بهتدریج همهی وجود را فرامیگیرد (شكل-25).
افسردگی ذهنی
دومین مرحله از افسردگی است كه پس از آلودگی تشعشعاتی، درگیری به ذهن فرد كشیده میشود و بهتدریج آثار تفكرات ذهنی منفی در شخص پدیدار میشود. اما در این مرحله هنوز قابلیت ابراز احساسات مثبت مانند خنده و شوخی در فرد مشاهده میشود.
افسردگی روانی
سومین مرحلهی افسردگی «افسردگی روانی» است كه درگیری از ذهن به روان شخص گسترش پیدا كرده و از این پس، روان نیز تحتتأثیر قرار گرفته و احساسات فرد به سمت منفی سوق پیدا میكند. در این مقطع، علایم پژمردگی در روحیهی شخص ظاهر میشود.
افسردگی جسمی
سرانجام ادامهی این وضعیت به جسم انتقال پیدا میكند و نشانههای افسردگی در جسم آشكار میشود. چهرهی فرد تغییر پیدا كرده، نحوهی گفتار و حركت او شكل خاصی به خود میگیرد و بهدنبال آن، راه بر تشعشعات مثبت و از جمله برشعور كیهانی بسته شده و در نهایت پس از اینكه همه وجود فرد از تشعشعات افسردگی اشباع شد، او را به وضعیتی میرساند كه میتوان آن را مرحلهی مرگ نامحسوسنامید. در آن صورت ارتباط معنایی و معرفتی فرد با دنیای بیرون از خود، قطع میشود و آنچه را كه میبیند و یا میشنود ضمن اینكه مفهوم آنها را میفهمد ولی در او ایجاد هیچگونه انگیزشی نمیكند. بنابراین یك دسته افرادی كه ارتباط با شعور كیهانی را در ابتدا خوب متوجه نمیشوند؛ افراد افسردهای هستند كه یا اصلاً جریان اِسكن را متوجه نشده و یا آن را تا ناحیههایی از بدن خود حس میكنند.در چنین حالتی میتوانیم بفهمیم كه تا چه ناحیهای از كالبد روانی فرد، در اشغال انرژی منفی افسردگی قرار دارد.
برگرفته از کتاب انسان از منظری دیگر
استاد محمد علی طاهری
تعریف افسردگی از دیدگاه فرادرمانی
طرز تلقی فرد از محیط و جهان هستی مادی و حوادث بیرونی، توسط حواس انسان به مغز گزارش شده و پس از آن از فیلتر و چار چوبی عبور میكند كه آن را بینش مینامیم. این فیلتر بر اساس طرز فكر، تجربه، برداشتهای فردی و تأثیرات محیطی از قبل برنامهریزی شده است كه راجع بهشدت و ضعف، ارزش وجودی یك حادثه و معیارهای دیگر آن، ارزیابیهای لازم را صورت میدهد. «بینش» بهطور كلی عبارت است از طرز تلقی انسان از خود و جهان هستی. ذهن، واكنش ادراكی لازم را در مقابل هرحادثه پس از عبور از این چارچوب و طبق برنامهریزیهای موجود در آن، از خود نشان داده و ذهنیت ما در مقابل آن حادثه شكل میگیرد. بهدنبال شكلگیری ذهن، نوبت به واكنش روان میرسد كه تعیینكنندهی نوع احساس ما در مقابل هر حادثه است. بعد از این مراحل، نتیجهگیری ذهن و روان به مغز مخابره شده و این پیامهای مخابراتی توسط مغز به زبان فیزیك و جسم ترجمه میشود كه بهصورت پیامهای شیمیایی و عصبی به بدن منتقل میشود و پس از آن جسم نیز واكنشهای لازم را نسبت به آن پیامها از خود نشان میدهد. در ضمن ادراكات و احساسات نیز پس از مخابره، توسط بخشهای مختلف مغز به همین صورت پس از ترجمه به وسیله پیامهای شیمیایی برای ما آشكار میشود.
در نمای شماتیك سادهای، نحوهی شكلگیری مراحل مختلف افسردگی را از نظر فرادرمانی نشان میدهیم:
مطابق نمای شماتیك فوق، افسردگی تشعشعاتی اولین مرحلهای است كه بهوجود میآید و در آن تشعشع فرد تغییر میكند. در این مرحله هیچگونه علایم دیگری مبنی بر افسردگی ظاهری مشاهده نمیشود و خود فرد نیز هیچاظهاری مبنی بر افسردگی ندارد. اما مدتی بعد، افسردگی به ذهن نیز سرایت كرده و افسردگی ذهنی آغاز میشود و در ادراكات فرد، بهتدریج آثار افسردگی انعكاس پیدا میكند. اما در این مرحله هنوز احساسات، تحتتأثیر افسردگی قرار ندارد و شخص قادر به نشان دادن احساسات مثبت هست. با گذشت زمان و ادامهی روند افسردگی، روان نیز درگیر میشود و احساسات تحتتأثیر قرارگرفته و به سمت منفی گرایش پیدا میكند. این مرحله را افسردگی روانی مینامیم. در این مرحله، تشعشع فرد كاملاً منفی و ادراكات او مخدوش و احساسات نیز منفی است. با ادامه این روند، سرانجام آثار مخرب افسردگی به جسم نیز سرایت میكند و حركات، راه رفتن، حالات چهره و بدن، همگی دچار اُفت و خمودی میشود.
با ادامهی روند افسردگی، تشعشعات افسردگی نیز روبه گسترش گذاشته و بهطور كامل با بدن منطبق میشود. (شكل-25)
با گذشت زمان و درگیر شدن جسم، افسردگی تشعشعاتی نیز بهراحتی همهی بدن را در مدارات بیضی شكل تسخیر كرده و زمانی كه همهی بدن را فرا گرفت، از ورود جریانات مثبت مانند نیروی كیهانی و انرژیهای مختلف كیهانی كه برای فعالیت چاكراها و رآكتورهای انرژی لازم است، جلوگیری بهعمل میآورد. در نتیجه بهدنبال اختلال در آنها، بخش روان قدرت خود را در تفكیك احساسات و بخش ذهن توانایی خود را در تشخیص ادراكات از دست داده و بهدنبال آن ضمن اینكه فرد معنای همهچیز را به خوبی میفهمد اما قادر به درك روح و معرفت پدیدهها نیست و همهچیز برای او مرده و بهتدریج درك و احساس خود را نسبت به همهچیز از دست میدهد. برای مثال، فرزند خود را به خوبی میشناسد ولی دیدن او احساسی را در او برنمی انگیزد. درك رابطهها از بین میرود و بهطور كلی ارتباط معرفتی فرد با بیرون از خود بهطور كامل قطع شده و دیگر ارزش و اهمیت پدیدهها برای او از بین میرود و حالتی برای شخص بهوجود میآید كه آن را «مرگ نامحسوس» مینامیم.
افسردگی تشعشعاتی
زمانی كه این نرمافزاربینش با نگرش منفی، حوادث بیرونی را تعبیر و تفسیر كند، كالبد روانی تشعشعات منفی ایجاد میكند؛ این تشعشعات میتواند باعث آلودگی و درگیری دیگران شده و آنها را تحت شعاع خود قرار بدهد، یعنی افرادی كه در ارتباط با اشخاص افسرده قراربگیرند پس ازمدتی احساس افسردگی نیز به آنها دست میدهد. بهعبارتی «افسرده دل، افسرده كند انجمنی را.»
از گروههایی كه بهشدت درمعرض آلودگیهای تشعشعاتی قرار دارند، روانپزشكان هستند كه در معرض اینگونه انتقالات قرار میگیرند.
بهطور خلاصه میتوان گفت:
تفكرات انسان یا جنبهی مثبت دارد یا منفی. درصورتی كه مثبت باشد، ایجاد تشعشعات مثبت كرده و بهدنبال آن روحیهی مثبت و شكوفایی ایجاد میشود.
درصورتی كه تشعشعات انسان منفی باشد، تشعشعات ایجاد شده كالبد روانی را آلوده كرده و در مدارهای بیضی شكلی كه بهنظر میرسد منطبق با مركز مغز باشد، شروع به رشد كرده و بهتدریج همهی وجود را فرامیگیرد (شكل-25).
افسردگی ذهنی
دومین مرحله از افسردگی است كه پس از آلودگی تشعشعاتی، درگیری به ذهن فرد كشیده میشود و بهتدریج آثار تفكرات ذهنی منفی در شخص پدیدار میشود. اما در این مرحله هنوز قابلیت ابراز احساسات مثبت مانند خنده و شوخی در فرد مشاهده میشود.
افسردگی روانی
سومین مرحلهی افسردگی «افسردگی روانی» است كه درگیری از ذهن به روان شخص گسترش پیدا كرده و از این پس، روان نیز تحتتأثیر قرار گرفته و احساسات فرد به سمت منفی سوق پیدا میكند. در این مقطع، علایم پژمردگی در روحیهی شخص ظاهر میشود.
افسردگی جسمی
سرانجام ادامهی این وضعیت به جسم انتقال پیدا میكند و نشانههای افسردگی در جسم آشكار میشود. چهرهی فرد تغییر پیدا كرده، نحوهی گفتار و حركت او شكل خاصی به خود میگیرد و بهدنبال آن، راه بر تشعشعات مثبت و از جمله برشعور كیهانی بسته شده و در نهایت پس از اینكه همه وجود فرد از تشعشعات افسردگی اشباع شد، او را به وضعیتی میرساند كه میتوان آن را مرحلهی مرگ نامحسوسنامید. در آن صورت ارتباط معنایی و معرفتی فرد با دنیای بیرون از خود، قطع میشود و آنچه را كه میبیند و یا میشنود ضمن اینكه مفهوم آنها را میفهمد ولی در او ایجاد هیچگونه انگیزشی نمیكند. بنابراین یك دسته افرادی كه ارتباط با شعور كیهانی را در ابتدا خوب متوجه نمیشوند؛ افراد افسردهای هستند كه یا اصلاً جریان اِسكن را متوجه نشده و یا آن را تا ناحیههایی از بدن خود حس میكنند.در چنین حالتی میتوانیم بفهمیم كه تا چه ناحیهای از كالبد روانی فرد، در اشغال انرژی منفی افسردگی قرار دارد.
برگرفته از کتاب انسان از منظری دیگر
استاد محمد علی طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر