مثلاً در خانه سالمندان يا سالمندان عمدتاً در این نیاز مورد توجه و محبت قرار گرفتن باقی مانند، لذا دنیای آنها یک محور دارد، میگويیم بگو چه خبر؟ میگويد نمیآيند، به من توجه ندارند، به من محبت نمیکنند، يعني زندگیشان یک محور دارد. حالا اگر همین سالمند بالغ شده بود، اصلاً حرفش این نبود، صحبتش این بود که «بله بچههايم مشغولند، هر کدام یک جا هستند، دارند زندگی میکنند، همه موفق هستند، من هم از راه دور دارم از پرواز آنها لذت میبرم، من پرواز یادشان دادم و آنها هم دارند پرواز میکنند» پس شما از مصاحبه با یک سالمند کلیت قضیه را میتوانید دربیاورید که از ابتدا تا انتها از زندگی چی گرفته، چی نگرفته است.
این مسئلهاي است که سر راه و پیش روی خودمان قرار دارد...... و اگر سر یک فرصتی به آن بلوغ نرسیم، در یک نیازمندی چیزی جز بیچارگی در انتظار ما نیست، براي اين كه او هی نشسته میگوید نیامدند، حرص میخورد، اينجوري نش حرص ميخورد،........ من را مورد توجه قرار ندادند حرص میخورد.
یکسری از بیماریهای سالمندان، بیماریهایی است يك ساعت که خودآگاه و ناخودآگاه، خیلی از آنها هم کار مادر دوم است، ایجاد میکند که توجه را جلب کند.
مثلاً یکدفعه زنگ میزنند به این و آن که بیایید مادرتان حالش بد است، همه بچهها میروند جمع میشوند. غش کرده بود ولي همین که دورش جمع میشوند، یواش یواش چشمش را باز ميكند، وقتي ميبيند همه دورش هستند حالش خوب میشود و با بچهها صحبت ميكند، اين تجربه را كرديد؟ این یک دسته از بیماریهای سالمندان را تشکیل میدهد، لذا شما میبینید سالمندان اتوماتیکوار همواره در حال ناله کردن هستند، چرا ناله میکنند؟ نه اینکه درد نداشته باشند ولی اصولاً تمایلشان به ناله کردن است، تمایلشان به درد است، تمایلشان این است که بگويند «دارم میمیرم، دارم میمیرم!» میدانید چرا میگويند دارم میمیرم؟ به خاطر اینکه مادر دوم است در واقع هي دارد به اطرافیان هشدار میدهد، با زبان بیزبانی به اطرافیان میگويد به من توجه کنید،...... به من محبت کنید، و... منتها هي دارد ميگويد «دارم ميميرم» از آن طرف قضیه فیدبک دارد و واقعاً حالش را بدتر میکند چون کافی است بخشهای اجرایی؛ از فیلتر عقلی و ضمير ناخودآگاه عبور کند که این دارد میمیرد، متقاعد بشوند سریعتر از موعد ترتیبش را میدهند و کلکش کنده است! ماجراي بحث بلوغ عرفانی خیلی مفصلتر از این حرفهاست، اینها پیامدهای روزمرهاش است که روی سلامتی ما پیاده میکند.
ترم پنجم، جلسۀ اول، زنگ اول
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#استاد_محمد_علي_طاهري
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_مستر_عرفان_کيهاني_حلقه
#سايت_خبري_عرفان_حلقه
#Mediaerfanekeihani
#erfanekeihani
این مسئلهاي است که سر راه و پیش روی خودمان قرار دارد...... و اگر سر یک فرصتی به آن بلوغ نرسیم، در یک نیازمندی چیزی جز بیچارگی در انتظار ما نیست، براي اين كه او هی نشسته میگوید نیامدند، حرص میخورد، اينجوري نش حرص ميخورد،........ من را مورد توجه قرار ندادند حرص میخورد.
یکسری از بیماریهای سالمندان، بیماریهایی است يك ساعت که خودآگاه و ناخودآگاه، خیلی از آنها هم کار مادر دوم است، ایجاد میکند که توجه را جلب کند.
مثلاً یکدفعه زنگ میزنند به این و آن که بیایید مادرتان حالش بد است، همه بچهها میروند جمع میشوند. غش کرده بود ولي همین که دورش جمع میشوند، یواش یواش چشمش را باز ميكند، وقتي ميبيند همه دورش هستند حالش خوب میشود و با بچهها صحبت ميكند، اين تجربه را كرديد؟ این یک دسته از بیماریهای سالمندان را تشکیل میدهد، لذا شما میبینید سالمندان اتوماتیکوار همواره در حال ناله کردن هستند، چرا ناله میکنند؟ نه اینکه درد نداشته باشند ولی اصولاً تمایلشان به ناله کردن است، تمایلشان به درد است، تمایلشان این است که بگويند «دارم میمیرم، دارم میمیرم!» میدانید چرا میگويند دارم میمیرم؟ به خاطر اینکه مادر دوم است در واقع هي دارد به اطرافیان هشدار میدهد، با زبان بیزبانی به اطرافیان میگويد به من توجه کنید،...... به من محبت کنید، و... منتها هي دارد ميگويد «دارم ميميرم» از آن طرف قضیه فیدبک دارد و واقعاً حالش را بدتر میکند چون کافی است بخشهای اجرایی؛ از فیلتر عقلی و ضمير ناخودآگاه عبور کند که این دارد میمیرد، متقاعد بشوند سریعتر از موعد ترتیبش را میدهند و کلکش کنده است! ماجراي بحث بلوغ عرفانی خیلی مفصلتر از این حرفهاست، اینها پیامدهای روزمرهاش است که روی سلامتی ما پیاده میکند.
ترم پنجم، جلسۀ اول، زنگ اول
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#استاد_محمد_علي_طاهري
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_مستر_عرفان_کيهاني_حلقه
#سايت_خبري_عرفان_حلقه
#Mediaerfanekeihani
#erfanekeihani
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر