سخنرانی منتشر نشده از استاد طاهری در تاریخ ۲۰ بهمن ماه ۱۳۸۷ پیرامون تفکیک راه کمال از قدرت و پدیده دجالیسم و عدم تکفیر هیچ راهی
استاد طاهری: تکفیر هیچ راهی درست نیست. بی نهایت راه وجود دارد اما، خیلی از راهها صرفاً راه است و در پشت آن جهان بینی نخوابیده است. بسیاری از راه ها متکی به فرد است؛ اگر فلانی بمیرد، دیگر تمام می شود و نمی توان فهمید که او چه کرده است. مثلاً در مورد آقای […] صحبت شد و ما گفتیم «درست است اما ما نمی دانیم ایشان چه کار کرده است؛ هیچ سندی نیز از خود به جا نگذاشته است!». حالا یک نفر شجاعت دارد و می گوید «این منم، این دست من است، این قدرت من! و …»، اما حداقل در مورد خود توضیح می دهد. در حالیکه عده ای، مردم را میان زمین و آسمان رها می کنند.
بنابراین، راه های متکی به فرد داریم و راه های عام؛ خدا محوری داریم و فرد محوری. خیلی ها میخواهند خود را محور قرار دهند.
داشتن این تقسیم بندی ها بد نیست، اما ما هیچ گاه این روش را نداشته ایم که بیاییم و راهی را بکوبیم. هرچند که اگر لازم باشد، در مورد همه این راه ها نظراتی داریم. برای مثال در دانشگاه در مورد هومیوپاتی این مسئله را مطرح کردیم که وقتی بیماری قرار است برای مثال 6 ماه از داروهای این طب مصرف کند، در طول این مدت چگونه این دارو را از تداخل شعوری در امان نگه دارد؟ موضوع این است که نمی تواند چنین کند.
بنابراین، در مورد همه راه ها نظراتی داریم ولی می گوییم: آب را گل نکنیم شاید این آب روان می رود پای سپیداری ...
فقط وقتی بحث تحقیق به میان می آید، باید پاسخی گرفته شود و نتیجه تحقیقات اعلام شود. برای بررسی، مثلا در کل باید دید که یک راه فرد محور است یا خدا محور.
بحث ما تکفیر راه ها و کوبیدن آنها نیست. اخیراً با ما درباره مبارزه با گروه های شیطان پرستی صحبت شد، در حالیکه در حوزه اندیشه اصلا «مبارزه» نداریم. ما حرف خودمان را میزنیم و نتیجه تحقیق مان را به عنوان درس از شعور و ضد شعور مطرح می کنیم، اگر کسی می خواهد دنبال آن برود، برود.
ما عقیده داریم که هرکس باید بتواند حرفش را بزند و ادعای خود را مطرح کند؛ حتی ادعای خدایی! مثلا فردی بیاید بگوید من خدا هستم! اگر این فرد بیمار نباشد و اختلال توهم نداشته باشد، می گوییم خوب بگو، حرفت را بزن. اگر 5 دقیقه صحبت کند می فهمیم پوچ است. اگر 10 نفر اینگونه باشند، دیگر هیچ کس ادعا نمی کند. اما اگر جلوی دهانش را بگیریم فکر می کند می توانسته دنیا را متحول کند! ولی نگذاشته اند.
دنیا در مرحله ورود به عصر جدیدی است؛ عصر اندیشه و تقابل اندیشه. هرکس هر ادعایی دارد بگذاریم بگوید، شاید یک در میلیون به درد خورد. ما شاهد هستیم و همه چیز را می بینیم و بعد از آن با معیارهای خودمان می سنجیم و مطابقت می دهیم.
مثلا در مورد آقای [...] ، اینکه بیمار را برای درمان و شفا پرتاب میکند، با اصول کلی همخوانی ندارد.اصول کلی می گوید نظر؛ اگر من بخواهم شفا بگیرم لازم نیست کسی مرا پرتاب کند و فقط باید نظر کند. اگر بحث خدا محوری است ابتدا به ساکن می توانست با یک نظر کار صورت گیرد و لزومی به این کارها نبود. در حالیکه او میتوانسته با نظر کار کند، چرا ما باید به سمت قدرت برویم و کارهای قدرتی کنیم و این قدرت ابزاری برای شومن شدن شود. در حالیکه اگر می خواهی شفا بدهی، شفا بده! چرا هل می دهی؟؟؟
کسانی که این آقا را می بینند، قبل از درمان، بحث قدرت پرتاب کردن در ذهنشان می آید. ما هم می توانستیم نیروهای شی و چی و ... را در کلاسها کار کنیم همانطور که ابتدا بحث روشن بینی را مطرح کردیم. اما همین روشن بینی چه آفت هایی را برایمان به همراه آورد. آقای [...] و [...] و ... همه سر یک اشتباه ما جدا و منحرف شدند. اگر این قضایا را نیز باز کنیم 80 درصد می روند به سمت قدرت و این که چگونه یک نفر را هُل دهند یا … بنابراین این مسائل قضایای مفصلی است و ما هنوز ضربه ای که داریم می خوریم از آنجاست.
ما هشدار می دهیم که در زمان آخر بحث شومن شیپ (Showmanship) بسیار شایع می شود و مردم بیشتر از آن که جذب خود ماجرا شوند، جذب قدرت نمایی میشوند که چشم ها را خیره می کند.
مسأله دیگر، وارد کردن نام عیسی مسیح (ع) به این مسائل است؛ یعنی عیسی مسیح (ع) را پوششی برای قدرت نمایی می کنند؛ همانگونه که در عصر آخر دجال می آید و ادعا میکند که امام زمان است و بسیاری فریب می خورند. در زمان آخر دجال میآید و قدرت نمایی می کند؛ با یک اشاره[اجسام را] پرتاب میکند و … . اما مگر خود عیسی مسیح (ع) برای شفا بیمار را را هل میداده است؟!
بحث ما این است که این قضایا را با اصولی انطباق دهیم. دست اینگونه افراد الان برای من و شما رو شده است. تلاش ما این است که افراد از این دام خلاص شوند و به بینش ها و مسائلی برسند. ما باید بتوانیم این قضایا را تجزیه و تحلیل کنیم. با یک قدرت نمایی همه چشم هایشان خیره می شود و لذا هوس یک کار همراه با قدرت برایش ایجاد می شود و ناخالصی های ذهنی و فکری وارد این ماجرا می شود . در حالیکه اگر ماجرا درمان و شفا باشد، نیازی به قدرت نمایی نیست. اصل ماجرا و اصل تئوری ما این است. البته اگر ما این نوع مطالب را با ادله کافی عنوان نکنیم، تصور انحصار طلبی می شود.
بنابراین، به طور کلی راه ها می تواند صرفاً یک روش یا یک مکتب باشد؛ می تواند متکی به فرد یا عام باشد؛ خدا محور باشد یا فرد محور؛ کمال محور باشد یا قدرت محور.
ما باید کل سیستم را طوری آموزش دهیم که هر فرد در لحظه بتواند کمال و قدرت را از یکدیگر تفکیک کند. اگر نتوانیم این کار را انجام دهیم یعنی آماده زمان آخر نیستیم. تا یکی دو سال دیگر بحث جنگ های تشعشعاتی و قدرت نمایی ها از دل بی نهایت ماجرا شروع می شود و آن وقت تشیص و قیاس و ارزیابی اینها بسیار مشکل است.
ما باید بفهمیم چه کسی سمت قدرت و چه کسی سمت کمال است و باید بتوانیم به سرعت تجزیه و تحلیل کنیم و سرنخ هر دو را دریابیم. ما نمی توانیم برویم و هر روش را امتحان کنیم؛ مثلا من الان بروم ببینم نبات چه کار می کند یا وقتی فلانی دست خود را در آب فرو می برد و میپاشد چه میشود. باید بتوانیم سریعا تشخیص دهیم که این چیست و آن چیست. ما با این عمر کوتاه نمیتوانیم تمام روشها را امتحان کنیم و باید در جا تشخیص دهیم.
ما می توانیم واژه ای را به نام «دجالیسم» تعریف کنیم برای کسانی که از طریق قدرت و شو من شیپ می خواهند کار خود را پیش ببرند و هر جا کسی می خواهد با قدرت کار خود را پیش ببرد، این بحث را باز کنیم.
اگر فرد بیاید مکانیزم کار خود را تعریف کند و بگوید این روح القدس است، بحث فرق می کند. اما اگر تعریف نکند یعنی می خواهد بگوید من هستم. البته بعضی ها نمی گویند من هستم! ولی مخاطب عملا این نتیجه را می گیرد؛ مثل ماجرای نبات و ...
بشر محتاج دانستن و دانستگی است و نه محتاج قدرت نمایی.
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#استاد_محمد_علي_طاهري
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_مستر_عرفان_کيهاني_حلقه
#سايت_خبري_عرفان_حلقه
#Mediaerfanekeihani
#erfanekeihani
استاد طاهری: تکفیر هیچ راهی درست نیست. بی نهایت راه وجود دارد اما، خیلی از راهها صرفاً راه است و در پشت آن جهان بینی نخوابیده است. بسیاری از راه ها متکی به فرد است؛ اگر فلانی بمیرد، دیگر تمام می شود و نمی توان فهمید که او چه کرده است. مثلاً در مورد آقای […] صحبت شد و ما گفتیم «درست است اما ما نمی دانیم ایشان چه کار کرده است؛ هیچ سندی نیز از خود به جا نگذاشته است!». حالا یک نفر شجاعت دارد و می گوید «این منم، این دست من است، این قدرت من! و …»، اما حداقل در مورد خود توضیح می دهد. در حالیکه عده ای، مردم را میان زمین و آسمان رها می کنند.
بنابراین، راه های متکی به فرد داریم و راه های عام؛ خدا محوری داریم و فرد محوری. خیلی ها میخواهند خود را محور قرار دهند.
داشتن این تقسیم بندی ها بد نیست، اما ما هیچ گاه این روش را نداشته ایم که بیاییم و راهی را بکوبیم. هرچند که اگر لازم باشد، در مورد همه این راه ها نظراتی داریم. برای مثال در دانشگاه در مورد هومیوپاتی این مسئله را مطرح کردیم که وقتی بیماری قرار است برای مثال 6 ماه از داروهای این طب مصرف کند، در طول این مدت چگونه این دارو را از تداخل شعوری در امان نگه دارد؟ موضوع این است که نمی تواند چنین کند.
بنابراین، در مورد همه راه ها نظراتی داریم ولی می گوییم: آب را گل نکنیم شاید این آب روان می رود پای سپیداری ...
فقط وقتی بحث تحقیق به میان می آید، باید پاسخی گرفته شود و نتیجه تحقیقات اعلام شود. برای بررسی، مثلا در کل باید دید که یک راه فرد محور است یا خدا محور.
بحث ما تکفیر راه ها و کوبیدن آنها نیست. اخیراً با ما درباره مبارزه با گروه های شیطان پرستی صحبت شد، در حالیکه در حوزه اندیشه اصلا «مبارزه» نداریم. ما حرف خودمان را میزنیم و نتیجه تحقیق مان را به عنوان درس از شعور و ضد شعور مطرح می کنیم، اگر کسی می خواهد دنبال آن برود، برود.
ما عقیده داریم که هرکس باید بتواند حرفش را بزند و ادعای خود را مطرح کند؛ حتی ادعای خدایی! مثلا فردی بیاید بگوید من خدا هستم! اگر این فرد بیمار نباشد و اختلال توهم نداشته باشد، می گوییم خوب بگو، حرفت را بزن. اگر 5 دقیقه صحبت کند می فهمیم پوچ است. اگر 10 نفر اینگونه باشند، دیگر هیچ کس ادعا نمی کند. اما اگر جلوی دهانش را بگیریم فکر می کند می توانسته دنیا را متحول کند! ولی نگذاشته اند.
دنیا در مرحله ورود به عصر جدیدی است؛ عصر اندیشه و تقابل اندیشه. هرکس هر ادعایی دارد بگذاریم بگوید، شاید یک در میلیون به درد خورد. ما شاهد هستیم و همه چیز را می بینیم و بعد از آن با معیارهای خودمان می سنجیم و مطابقت می دهیم.
مثلا در مورد آقای [...] ، اینکه بیمار را برای درمان و شفا پرتاب میکند، با اصول کلی همخوانی ندارد.اصول کلی می گوید نظر؛ اگر من بخواهم شفا بگیرم لازم نیست کسی مرا پرتاب کند و فقط باید نظر کند. اگر بحث خدا محوری است ابتدا به ساکن می توانست با یک نظر کار صورت گیرد و لزومی به این کارها نبود. در حالیکه او میتوانسته با نظر کار کند، چرا ما باید به سمت قدرت برویم و کارهای قدرتی کنیم و این قدرت ابزاری برای شومن شدن شود. در حالیکه اگر می خواهی شفا بدهی، شفا بده! چرا هل می دهی؟؟؟
کسانی که این آقا را می بینند، قبل از درمان، بحث قدرت پرتاب کردن در ذهنشان می آید. ما هم می توانستیم نیروهای شی و چی و ... را در کلاسها کار کنیم همانطور که ابتدا بحث روشن بینی را مطرح کردیم. اما همین روشن بینی چه آفت هایی را برایمان به همراه آورد. آقای [...] و [...] و ... همه سر یک اشتباه ما جدا و منحرف شدند. اگر این قضایا را نیز باز کنیم 80 درصد می روند به سمت قدرت و این که چگونه یک نفر را هُل دهند یا … بنابراین این مسائل قضایای مفصلی است و ما هنوز ضربه ای که داریم می خوریم از آنجاست.
ما هشدار می دهیم که در زمان آخر بحث شومن شیپ (Showmanship) بسیار شایع می شود و مردم بیشتر از آن که جذب خود ماجرا شوند، جذب قدرت نمایی میشوند که چشم ها را خیره می کند.
مسأله دیگر، وارد کردن نام عیسی مسیح (ع) به این مسائل است؛ یعنی عیسی مسیح (ع) را پوششی برای قدرت نمایی می کنند؛ همانگونه که در عصر آخر دجال می آید و ادعا میکند که امام زمان است و بسیاری فریب می خورند. در زمان آخر دجال میآید و قدرت نمایی می کند؛ با یک اشاره[اجسام را] پرتاب میکند و … . اما مگر خود عیسی مسیح (ع) برای شفا بیمار را را هل میداده است؟!
بحث ما این است که این قضایا را با اصولی انطباق دهیم. دست اینگونه افراد الان برای من و شما رو شده است. تلاش ما این است که افراد از این دام خلاص شوند و به بینش ها و مسائلی برسند. ما باید بتوانیم این قضایا را تجزیه و تحلیل کنیم. با یک قدرت نمایی همه چشم هایشان خیره می شود و لذا هوس یک کار همراه با قدرت برایش ایجاد می شود و ناخالصی های ذهنی و فکری وارد این ماجرا می شود . در حالیکه اگر ماجرا درمان و شفا باشد، نیازی به قدرت نمایی نیست. اصل ماجرا و اصل تئوری ما این است. البته اگر ما این نوع مطالب را با ادله کافی عنوان نکنیم، تصور انحصار طلبی می شود.
بنابراین، به طور کلی راه ها می تواند صرفاً یک روش یا یک مکتب باشد؛ می تواند متکی به فرد یا عام باشد؛ خدا محور باشد یا فرد محور؛ کمال محور باشد یا قدرت محور.
ما باید کل سیستم را طوری آموزش دهیم که هر فرد در لحظه بتواند کمال و قدرت را از یکدیگر تفکیک کند. اگر نتوانیم این کار را انجام دهیم یعنی آماده زمان آخر نیستیم. تا یکی دو سال دیگر بحث جنگ های تشعشعاتی و قدرت نمایی ها از دل بی نهایت ماجرا شروع می شود و آن وقت تشیص و قیاس و ارزیابی اینها بسیار مشکل است.
ما باید بفهمیم چه کسی سمت قدرت و چه کسی سمت کمال است و باید بتوانیم به سرعت تجزیه و تحلیل کنیم و سرنخ هر دو را دریابیم. ما نمی توانیم برویم و هر روش را امتحان کنیم؛ مثلا من الان بروم ببینم نبات چه کار می کند یا وقتی فلانی دست خود را در آب فرو می برد و میپاشد چه میشود. باید بتوانیم سریعا تشخیص دهیم که این چیست و آن چیست. ما با این عمر کوتاه نمیتوانیم تمام روشها را امتحان کنیم و باید در جا تشخیص دهیم.
ما می توانیم واژه ای را به نام «دجالیسم» تعریف کنیم برای کسانی که از طریق قدرت و شو من شیپ می خواهند کار خود را پیش ببرند و هر جا کسی می خواهد با قدرت کار خود را پیش ببرد، این بحث را باز کنیم.
اگر فرد بیاید مکانیزم کار خود را تعریف کند و بگوید این روح القدس است، بحث فرق می کند. اما اگر تعریف نکند یعنی می خواهد بگوید من هستم. البته بعضی ها نمی گویند من هستم! ولی مخاطب عملا این نتیجه را می گیرد؛ مثل ماجرای نبات و ...
بشر محتاج دانستن و دانستگی است و نه محتاج قدرت نمایی.
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#استاد_محمد_علي_طاهري
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_مستر_عرفان_کيهاني_حلقه
#سايت_خبري_عرفان_حلقه
#Mediaerfanekeihani
#erfanekeihani
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر