۱۳۹۳-۰۷-۰۲

دلايل كار نكردن برخي از حلقه‌ها

دلايل كار نكردن برخي از حلقه‌ها
ممکن است كه بعضی مواقع متوجه شویم کنترلی را که داشتیم نمی‌توانیم الان از آن استفاده کنیم. دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد، یکی از آن دلايل اين است که اصولاً آنچه را که ما دریافت می‌کنیم، حالا ما اسمش را مي‌گذاریم از هستی دریافت می‌کنیم، شامل هرچی که هست از رحمانیت،..... نیاز هست که ما هم متقابلاًً چیزی را به هستی پس بدهیم ولو در قالب یک شکر پنهان،..... یک شکري که حتی به زبان هم نیامده، البته لازم نیست حتی به زبان هم بیايد چون شكر در اصل همان وجودی است. در نهایت لازم است ما آنچه را دریافت می‌کنیم چیزی را به هستی برگردانیم، در قبال تسهیلاتی هم که رحمانیت الهی دراختیار ما قرار مي‌دهد به همچنین. به خصوص دراین مورد، ما لازم است آن چیزی را که در اختیارمان قراردادند، آن احساس شکر را داشته باشیم.
خصوصاً در یک موردی مثل" کنترل ذهن" که یک مقوله ساده‌ای نیست، مقوله ای است که همه مبارزات انسان را در طول تاریخ به خودش اختصاص داده و وقتی ما آمدیم در آن یک توفیقی بدست آوردیم و آن رحمانیت الهی اين تسهیل را ایجاد کرده لازم مي‌شود که ما متقابلاً نسبت به آن چیزی که به ما دادند آن قدردانی لازم را داشته باشیم فرق نمي‌کند هر چی را که داریم دریافت مي‌کنیم، لازم هست این احساس قدردانی را داشته باشیم، البته نمي‌گوييم دليل اين است ما كلي صحبت مي‌كنيم.
یک دلیل دیگر این است که ممکن است ما در یک موقعی دچار غرور شویم...... از این که کنترل ذهن داریم کنترل دشارژ داريم........، شبکه منفی مي‌آيد و مي‌گويد «عجب مسلط عمل کردی!» و احساس غروری به ما دست بدهد...... در این‌گونه موارد ممکن است موقتاً یک چیزی رويش انجام شود که همان معادل «اَلَم نَشْرَح لَکَ صَدرَک» (شرح 1) است، معادل این است که یک یادآوری است، یادت نرود ما بودیم که این کارها را کردیم فکر نکنی که خودت بودی، یادآوری است معادل آن است.
اصولاً مسئله بلوغ عرفانی را که بعداً تعریف مي‌کنیم، در بلوغ عرفانی ما همین طوری که مي‌آیم بالا مستقل، مستقل و مستقل‌تر مي‌شویم هر چند گه‌گاه مربی در تعلیم رانندگی به عنوان مثال در ماشین نشسته ولی پايش را برمي‌دارد و مي‌نشيند کنار، مستقل، ببیند این هنرآموزی که دارد رانندگی را یاد مي‌گیرد؟ الان اگر او در ماشین نبود این چکار مي‌کرد؟ چقدر مسلط شده؟ آخرین وضعیتش چیه؟ دوباره مي‌بیند این‌جوری شد آن‌جوری شد و مداخله مي‌کند، اينقدر این کار را تکرار مي‌کند، هر چند گه‌گاهی مي‌آيد داخل قضیه و مي‌رود کنار، تا یک‌جایی كه دیگر مطمئن مي‌شود دیگر بدون وجود او فرد مي‌تواند این ماشین را تنهایی سوار شود، ببرد و برگرداند، صحیح و سالم بیايد، مي‌تواند دیگر اطمینان خاطر داشته باشد.
تسهیلاتی را که در این قبیل مسائل از آن‌‌‌ها برخوردار شدیم هرچند گه‌گاهی، این هوشمندی ممکن است خودش را کنار بکشد ببیند که حالا ما در این مدت چقدر رشد کردیم، ......رشد فردی داشتیم؛ مثلاً از کنترل ذهن بکشد کنار، ما در این فاصله توانستیم خودمان را از این‌جا به این‌جا برسانیم يا نه؟ .......مثلاً در کنترل دشارژ خودش را بکشد ببیند الان بدون این که آن تسهیلات در اختیار ما باشد ما توانستیم از آن‌جایی که قبلاً بودیم، یک پله خودمان را بالا بکشیم یعنی حالا مستقل عمل کنیم و آن تسلط را داشته باشیم یا نه؟
ترم پنجم، جلسۀ چهارم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر