۱۳۹۳-۰۷-۰۲

محور وجودي و مدیریت انرژی ذهنی!

محور وجودي و مدیریت انرژی ذهنی!


محور وجودي ما در مسير كل قرار مي گيرد، كُل با چه كسي ارتباط برقرار مي كند؟ شرايط اين كه ما با كل ارتباط برقرار كنيم چيست؟ در اينجا يك مسئله اش را داريم با هم مورد بررسي قرار مي دهيم كه تحت عنوان مديريت انرژي ذهني مي توانيم مقدمه اش را با هم صحبت كنيم.

اين مديريت انرژي ذهني، مديريت انرژي ذهني مي خواهد به ما بگويد انرژي ذهني ات را چه جوري صرف مي كني، چه مديريتي روي آن داري و حساب كتابش چيه؟ بيلانش را بياور ببينيم. حالا وقتي كه ما انرژي ذهني اي را كه صرف كل مي كنيم اينقدر است، اينقدر از اينها پايين تر است، آيا كل با ما ارتباط برقرار مي كند؟

نه، آن عده اي كه مي گويند «آي ما چرا اين كار را كرديم، آي...» درست است اين كار را كردند اما در مديريت انرژي ذهني وقتي بيلانشان را مي آوريم و مسايلشان را و ترازشان را مي آوريم، مي بينيم، وقت را گذاشته اما غيراصولي وقت گذاشته است، ما اينجا غير اصولي نمي توانيم وقت بگذاريم. اصلا وقتي زيادي نداريم، فرصت ما كم است، محدود است.

لذا يك مديريت اينجا لازم مي شود، الزامي مي شود كه ما روي انرژي ذهني مان كنترل داشته باشيم بدانيم با آن داريم چكار مي كنيم و خلاصه به اين مسئله تحقق بدهيم و ما در طي دوره هاي مختلف هي مي آييم اينها را با استفاده از حلقه ها و چيزهايي كه داريم اينها را حذف مي كنيم مي فرستيم اينجا ... و اين مسئله رشد پيدا كند. ما الان دوستان دوره هاي بالاتري داريم كه محور وجودي شان، محور فكري شان، از صبح كه چشم شان از خواب باز مي شود، محور وجودي شان در مسئله ارتباط و كمال و اينها مي گردد تا شب كه دوباره بروند بخوابند. تازه در خواب هم مي گويند ادامه پيدا كرده است اين مي شود محور وجودي و ماجرا در واقع اين طوري است.

وقتي كه ما توانستيم اين تعريف را بكنيم، براساس عدالت، حكمت و مسايلي كه داريم بايد اين به سمت خودش چيزهايي را بكشد، اين قانون است. اما با يك سرمايه گذاري ضعيف، اصلا اينجا چيزي خودش را نشان نمي دهد، چيزي پيدا نيست و فرد فكر مي كند در روز فقط يكي دو بار بگويد خدا و اينها فورا بايد بيايند بگويند « بله چي مي خواستی؟ » بعد مي بيند كه خبري نيست، سرخورده مي شود وقتي سرخورده شد، دوباره همين جوري تضاد تضاد تضاد، و خلاصه ي كلام آخرش دست از پا درازتر!

موضوع اينجا اين است كه كلا اينها همه شان دافعه بودند، اينها همه شان انرژي ذهني ما را صرف كردند، اين ها همه دافعه بودند، اين يك جاذبه يا بالعكس اينها همه جاذبه اند اين دافعه است، فرق نمي كند هر كدام را بگيريم. اما ما آمديم در قبال اين جاذبه بخشي اش را پذيرفتيم، بخشي اش را ديديم كه نه مي توانيم اين را save (ذخيره) كنيم. آن چيزهايي كه save شدني بودند، ذخيره اش كرديم، آن چيزهايي كه ذخيره شدني نبودند پذيرفتيمش، نجنگيديم. لذا به دنبال اين قضيه، اين بخش يعني انديشه كل را محور وجودي مان قرار داديم، انديشه كل انديشه ي كمال ... . چطوري؟ اينجا كه چيزي نداشت، اينجا هم كه ذخيره شود مطلبي نداريم، حالا الان شما نسبت به يك ماه قبل ذهن تان بيشتر درگير كمال شده يا امروز؟ دانش پژوهان: امروز


(دوره دو - استاد طاهری )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر