از یک زاویه نگاه میکنیم میبینیم من به ایشان ظلم کردم،.... ایشان به او ظلم کرده،.... او به او ظلم کرده،.... زنجیروار انسان ظالم است..... حالا کم و زیادش است که اختلاف بعدی را میآورد وگرنه از نظر نفس ماجرا کسی هست که ظالم نباشد؟.... کسی هست که ظلم نکرده باشد؟.... حالا مفهوم ظلم را نمیدانیم، این ارتباط من معنوی برقرار شود مفهوم ظلم را به ما نشان ميدهند، يا شايد هم تا الان نشان دادند، سر جاي خودش اشاره كرديم ممكن است يك عده يادشان بيفتد كه در اين ارتباطاتشان مفهوم ظلم را به آنها نشان دادند.
من در مورد خودم میگويم تا ببينيد با چنين مواردي برخورد كرديد يانه. چیزی را كه به من نشان دادند- البته اين مال سالها قبل است- این بود که من کلاس دوم دبستان بودم، یک دوستی داشتم خيلي به من میچسبید و مثل کنه از من جدا نمیشد! خیلی من را دوست داشت، فامیلش هم بابایی بود. یک روزی من یک تنقلاتی برده بودم مدرسه و میخواستم این تنقلات را بخورم و طبق معمول که این هم از من جدا نمیشد. من او را فرستادم دنبال نخود سیاه، بعد تا رفت ما این خوراکی را خوردیم و او هم برگشت و چیزی هم نشد..... طبیعتاً این یک ماجرایی است که شايد يك عده بگويند این تنقلات مربوط به خودت بوده، دوست نداشتی به او بدهی یا از این مسائلی که در تزکیه تشعشعاتی باهاش برخورد میکردیم.
اولین صحنهای که به عنوان مفهوم ظلم به من نشان دادند.... این صحنه بود و شما دیگر تا آخرش را ببینید. ......اگر کسی فکر کند که ظالم نیست به خاطر این است که هنوز مفهوم ظلم را نمیدانيم،...... ممکن است یک نگاه تحقیرآمیز یا یک نگاه سطح پایین به یکی بيندازیم...... او هم اصلاً متوجه نشود ولی این در هستی ثبت و ضبط است....... هستی با ما طرف است در این خصوص نمیپرسد که شما چند سالتان است، او کور عمل میکند، کلاس دو و یک ندارد...... به محض این که انسان به عقل میرسد يعني همان مغزی که طراحی کرد که او را دنبال نخود سیاه بفرستد- يعني میتوانسته از این طرف استفاده کند یا از آن طرف- همان ثبت است. از زمانی که یک بچه دست چپ و راستش را میشناسد این قضایا ثبت و ضبط است و هستی در قبال اختیار او این ثبت و ضبط را انجام میدهد، دوستان با این جور مسائل برخورد کردند؟
ترم پنجم، جلسۀ دوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی
من در مورد خودم میگويم تا ببينيد با چنين مواردي برخورد كرديد يانه. چیزی را كه به من نشان دادند- البته اين مال سالها قبل است- این بود که من کلاس دوم دبستان بودم، یک دوستی داشتم خيلي به من میچسبید و مثل کنه از من جدا نمیشد! خیلی من را دوست داشت، فامیلش هم بابایی بود. یک روزی من یک تنقلاتی برده بودم مدرسه و میخواستم این تنقلات را بخورم و طبق معمول که این هم از من جدا نمیشد. من او را فرستادم دنبال نخود سیاه، بعد تا رفت ما این خوراکی را خوردیم و او هم برگشت و چیزی هم نشد..... طبیعتاً این یک ماجرایی است که شايد يك عده بگويند این تنقلات مربوط به خودت بوده، دوست نداشتی به او بدهی یا از این مسائلی که در تزکیه تشعشعاتی باهاش برخورد میکردیم.
اولین صحنهای که به عنوان مفهوم ظلم به من نشان دادند.... این صحنه بود و شما دیگر تا آخرش را ببینید. ......اگر کسی فکر کند که ظالم نیست به خاطر این است که هنوز مفهوم ظلم را نمیدانيم،...... ممکن است یک نگاه تحقیرآمیز یا یک نگاه سطح پایین به یکی بيندازیم...... او هم اصلاً متوجه نشود ولی این در هستی ثبت و ضبط است....... هستی با ما طرف است در این خصوص نمیپرسد که شما چند سالتان است، او کور عمل میکند، کلاس دو و یک ندارد...... به محض این که انسان به عقل میرسد يعني همان مغزی که طراحی کرد که او را دنبال نخود سیاه بفرستد- يعني میتوانسته از این طرف استفاده کند یا از آن طرف- همان ثبت است. از زمانی که یک بچه دست چپ و راستش را میشناسد این قضایا ثبت و ضبط است و هستی در قبال اختیار او این ثبت و ضبط را انجام میدهد، دوستان با این جور مسائل برخورد کردند؟
ترم پنجم، جلسۀ دوم، تصویری
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر