جلسه مربیان قسمت 3
سؤال حاضرین جلسه: مربّی ها نباید از فیلتری رد بشن؟
استاد: نه، دلیلش هم اینه که در چارچوب رحمت عام الهی، کی میخواد گزینش کنه؟ بعد رحمت عام الهی مگه مال همه نیست؟ مگه مال گناهکار و بی گناه نیست؟ مال خطا کار و ما باید اصلاح روش کنیم، ما نمیتونیم کسی را محروم کنیم. الان یکی بیاد بگیم نخیر شما تشریف ببرید، حالا شما کار دارید. حالا میگه کجا باید برم من. ما داریم همش میگیم، در واقع کاری می کنیم که او بیاد، او مقدّمه، بیاد تا ما باهاش راجع به تسلیم صحبت بکنیم، هر لحظه ممکنه تسلیم بشه، از من و شما هم جلوتر بیفته، ما حق گزینش نداریم که. اتفاقاً یکی از مشکلات ما الان در خارج از این مجموعه که داریم صحبت می کنیم و حالا عزیزانی از جاهای مختلف با کارشناسی های مذهبی، میگن آقا شما یک مسیحی را مسیحی تر می کنید، قبول کردند که ارتقا ایجاد میشه، میگن که یک مسلمان را مسلمان تر می کنید، یک مسیحی هم مسیحی تر می کنید و یک یهودی هم یهودی تر می کنید. این چه طوری میشه؟ چه طوری میشه؟ میگیم که بابا جون ما کارمون معرفی شعور الهی، معرفی رحمت الهی است. او هم حق دارد که بیاد ببینه که شعور الهی چه کار میکنه؟ رحمت الهی چه کار میکنه؟ فرصتی باید براش ایجاد بشه، تا بیاد با یک سری مفاهیم آشنا بشه. من که نمیتونم بگم که نخیر بفرمائید رحمت عام الهی فقط مال مسلمان هاست و فقط هم مال ما شیعیانه. نمیتونیم اینو ما بهش بگیم. و شما در تمام طول این سالها، دوستانی که در طول این سالها بودند، در باز بوده، این در بازه، هر کس بیاد تو اومده تو. اما بعدش این میدان آزمایشیه، اومدن تو ممکنه ساده باشه ولی بعد ادای دِین، اون به اصطلاح پاسخگویی به اون مسئولیّتی که پذیرفته که معرّف شعور الهی باشه، اونه که سخته و این میدان آزمایشی است برای او و از حالا به بعد او باید بتونه امانت دار خوبی باشه، معرّف خوبی باشه. بتونه انجام وظیفه بکنه و دخل و تصرّف نکنه در این شعور الهی، به طوری که یک عده بگن آقا اینه شعور الهی؟ چون دوباره همین مشکلات پیش میاد دیگه، اینه مسلمانی؟ همین مسائلی که همه راجع به هم، اینه مسلمانی؟ اینه مسیحیّت؟ اینه؟ نخیر در واقع خود دین، در ادیان که اشکالی نیست، اشکال از اونهایی هستند که سنگ اون ماجرا را به سینه می زنند. خُب الان همه مسائل ما در 4 کلمه خلاصه شد: لا حول و لا قوّة الا با الله/ لا اله الا الله/ ایّاک نستعین/ فستقیموا الیه و الی آخر. توی 4 - 5 کلمه همه اساس و اصول مذهب را بیان میکنه، خُب انا لله و انا الیه راجعون، اینها اصوله.54321 اینها اصول مذهبه. حالا بنابراین اگر که ما عین این مطالب را در واقع انتقال بدیم هیچ مشکلی پیش نمیاد ولی بعضاً ممکنه کسانی یک هنر نمایی هایی بکنند، یک خود نمایی هایی بکنن، خودی نشون بدن، "من" ی نشون بدن، و یک ذرّه، به اندازه یک اپسیلون از این چارچوب خارج بشید، تمام چیزها به هم میخوره. تمام مسائل به هم میخوره و به طوری که از بیرون از این مجموعه، یک دفعه یک برداشت هایی می کنند که این برداشت ها خطرناکه. خُب و وقتی با خود من روبرو میشن، هر جا با خود من روبرو شدن، من براشون صحبت کردم گفتند اینه راستی؟ واقعاً شما همین را میگین؟ میگیم بابا واقعاً ما همین را میگیم؟ این همه براش مدارک داریم، این همه براش حالا صداهامون هست، صحبت هامون هست. و چندین ساله ما چیزی جز پیام تسلیم ندادیم. مُنتها کسی که اومده روز اول میگیم که بهش، برای اینکه اگر بگی تسلیم و غیره و فلان و اون بحث ها، دو پا داره، دو پای دیگه قرض میکنه، فرار میکنه. بهش گفتیم که عزیز دل من، جان من، هیچ کاری نمیخواد بکنی، یک لطفی به ما بکن هیچ کاری نکن. خُب چون همه ما البته تقصیر نداریم، عادت داریم که یک کاری حتماً انجام بدیم، یعنی حتی من برای اونها میگم که خدا محور - خود محور، هدف خداست، میگیم چه جوری میخوای برسی؟ میگه من میرم این کار را میکنم، این جوری می کنم، بیسار می کنم، بهمان می کنم، خُب! این هم یکی از جریان هاست دیگه، میشه خدا محور - خود محور. میگیم آقا کار ما نیست واقعیتش یعنی خود من یکی، کار من نیست، چرا دروغ بگم؟ چرا من بگم، نمیدونم چکار می کنم و بهمان می کنم، نه این کار من نیست، ریاضت کشی کار من نیست، چرا دروغ بگیم؟ بنابراین آنچه را که میخواهیم از خودش میخوایم. خودش باید انجام بده، شرح صدری شد، اون شد، همه اینها که البته دیگه همه دوستان چون با مباحث آشنانن من زیاد وارد مباحث نمیشم. بنابراین اگر ما این چهار تا کلمه را، در واقع این چند تا تعریف را ارائه بکنیم، و همون جوری که هست بدیم هیچ مشکلی پیش نمیاد. و حالا بعضاً متوجه منظور ما نمیشن، مثلاً یک عزیزی، دوباره از همین عزیزان، گفته بودند که شما اینجا نوشتید بودید، نوشتید که اعتقادات، تفکّرات، تحصیلات، هر کدوم از اینها اصلاً تاثیر ندارد. آقا چه جوری اعتقادات تاثیر نداره؟ میگیم در بحث تسلیم کسی که الان اینجا تسلیم شده، سوادش به چه کار ما میخوره؟ معلوماتش به چه کار ما میخوره؟ درست میگم یا نمیگم؟ خُب اعتقاداتش به چه کاری میاد؟ تسلیم تسلیمه. چون اگر اون لحظه بخواد به این فکر کنه، به اون فکر کنه، از تسلیم بودن میاد بیرون. باز دوباره "من" اش مطرح میشه، چون من این اعتقاد را دارم، خُب بعد اینجوری میشه دیگه، میگه من چون این اعتقاد را دارم، دوباره این خودش میشه "من"، دوباره خلاف اون تسلیم شدنه. بنابراین در این لحظه تسلیم شدن ما هیچی نیستیم. خُب اعتقادات ما ببینید معتقد ترین امون باز اگه بریم تو کارش، ممکنه کارش بلنگه. چیزی ما نداریم که به خودمون ببالیم. درست شد؟ بنابراین اینها جواب هایی است که ما باید بدونیم و علّتش را حالا مخصوصا مربّی ها بدونند، امیدوار هستیم که اینجور بشه لااقل ما با مربّی ها رو در رو بشیم، یک بار اینها را با همدیگه مرور کنیم، یک اتمام حجّتی با هم داشته باشیم، اینها دلایلش چیست؟ خُب، پس یک کلمه امانت داری، انتقال دقیق مفاهیم، که کسی نتونه، دشمنان ما نتونند در واقع از توضیحات ما، از کلام ما سوء برداشت بکنند و هم اونها را دوباره با یک تشدید و رزونانس و با یک فیدبک بدی بیان به خودمون برگردونند و مانع کارمون بشن.
(32:10) خُب در مورد بحثی که از چند سال پیش داشتیم و این بحث وقتی به این صورت مطرح شده صرفاً به این خاطر بوده که ما بدونیم نیاز هست آمادگی داشته باشیم. بحث اومدیم موضوع جنگ تشعشعاتی را مطرح کردیم، ابتدای قضیه وقتی میگیم جنگ، خُب یک حالت چیزی پیش میاد، ممکنه یک مقدار هم وحشتناک باشه ولی خود کلمه جنگ یک هشدار را ایجاد میکنه. موضوع اینجاست که ما توی این تجارب چند ساله خودمون متوجه شدیم که یک بُعد عظیم وجود انسان چیست؟ تشعشعاتی است. حتی بحث موضوع آلودگی تشعشعاتی، خُب کاربردش در پزشکی، روان پزشکی حتی اونجا هم آلودگی تشعشعاتی هم مطرح شده و تقریبا شاید همه مون هم برامون کاملاً اثبات شده باشه. یک موضوعی که هست ما 2010 وارد عصر هوشمندی شدیم، یعنی وارد عصری شدیم که انسان میفهمه که ماده، انرژی، اطلاعات. پشت ماده و انرژی اطلاعات خوابیده. اینو دیگه الان دنیای علم کاملا بهش معترفه، ماده، انرژی اطلاعات (information). Information و اطلاعات از کجا آمده؟ خُب شعور و هوشمندی. بنابراین ما وارد عصری شدیم که در این عصر حالا قبول کردیم اطلاعات هم باید از یک جایی اومده باشه. همونه که سال هاست داریم میگیم هوشمندی، حالا یک اثبات هایی هم براش داریم. این که این هوشمندی اومده، در این عصر داریم وارد یک مقولاتی میشیم که اگر هست، چگونه مورد بهره برداری اون را قرار بدیم. و شماها به عنوان پیشاهنگ هانی در همین زمینه توی این سالها اومدید کاربرد عملی هوشمندی را حالا در یک مقوله ای نشون دادید، مثلاً در مقوله طب مکمل، یا مقوله خود شناسی. حالا در مقوله های علم و اینها هم به زودی ان شاء الله یک چیزهایی را مطرح می کنیم. بنابراین در این عصر انسان متوجه میشه که یک چیزی را غافل بوده، از یک چیزی غافل بوده. از نرم افزار و software وجود و همه اینها غافل بوده. و با بهره برداری از هوشمندی میتونه توانا تر باشه. میتونه خیلی از مشکلاتش را بهتر حل و فصل بکنه و تازه سرش کلاه رفته که این مدت نمیتونسته. یا البته نه اینکه نتونسته، موردی بوده، عام نبوده، وگرنه این هوشمندی از روز ازل که بوده و حالا به هر صورت فقط زمان بهره برداری عامش را الان ما باهاش روبرو هستیم. خُب حالا پس ما یک هوشمندی داریم، یک اینترنت کیهانی، یک اینترنت هوشمند داریم. حالا در اینترنت شما میدونید که افراد میرن دو جور استفاده می کنند، درسته؟ یک استفاده بجا و صحیح، یک استفاده نابجا. مثلا میرن تو سایت دیگه ای اون سایت را هک می کنند، نمیدونم یک کارهایی می کنند و از این کارها هم لذت می برند، چیزی هم شاید بهشون نرسه ها، از اینکه مثلا رفته توی یک سایت را هک کرده اطلاعاتش را، شاید چیزی را هم مستقیم، شاید سودی هم برایش نداشته باشه ولی لذّت می بره از اینکه تونست یک مجموعه اطلاعات را مختل کنه، حالا میشینه میخنده. بعضی ها هم که خُب هدف دارند، بماند. بنابراین password سایت ها و حالا نوع طراحی اون از اینکه هکرها نتونند هکش کنند، خیلی اهمیت پیدا میکنه، که همون موضع لایه محافظ و موضوع حفاظ ها و بحث سیستم های protection ای باشه که ما ها از اون روز اول صحبتش را کردیم. خُب بنابراین ما در معرض الان دو تا چیز قرار میگیریم، یک عده که هوشمندی را در جهت منفی استفاده می کنند که ما میگیم کاربران شبکه منفی، یک بخشی هم که هوشمندی را در جهت مثبت میخوان بکار بگیرند، که میگیم کاربران شبکه مثبت، درست شد؟ حالا ما با این مسئله هوشمندی مثبت داریم، سال هاست داریم کار می کنیم برای چی؟ برای اینکه، برای یه همچین روزی که در واقع کاربری مثبتش را بیایم توسعه بدیم و انسان بتونه به این وسیله اشراف هایی پیدا بکنه که البته عمدتاً هم منجر به خودشناسی بشه ها، منجر به تحوّل بشه، وگرنه حالا شما فکر کنید که ما درمان هم انجام دادیم، خیلی چیزهای دیگه هم اتفاق افتاد، همون کارهایی که تکنولوژی هم یک بخش های اش را انجام داده. آیا تکنولوژی ما را خوشبخت کرد؟ خُب نه. تازه مشکل سازی عظیمی هم برامون شده که جای بحث جداگانه ای داره. بنابراین همین ماجراها هم برای اینه که بدونیم هوشمندی هم هست. حالا ما از همین هوشمندی جهت تحولات خودمون استفاده بکنیم.
دیدار با استاد 16 بهمن 88
سؤال حاضرین جلسه: مربّی ها نباید از فیلتری رد بشن؟
استاد: نه، دلیلش هم اینه که در چارچوب رحمت عام الهی، کی میخواد گزینش کنه؟ بعد رحمت عام الهی مگه مال همه نیست؟ مگه مال گناهکار و بی گناه نیست؟ مال خطا کار و ما باید اصلاح روش کنیم، ما نمیتونیم کسی را محروم کنیم. الان یکی بیاد بگیم نخیر شما تشریف ببرید، حالا شما کار دارید. حالا میگه کجا باید برم من. ما داریم همش میگیم، در واقع کاری می کنیم که او بیاد، او مقدّمه، بیاد تا ما باهاش راجع به تسلیم صحبت بکنیم، هر لحظه ممکنه تسلیم بشه، از من و شما هم جلوتر بیفته، ما حق گزینش نداریم که. اتفاقاً یکی از مشکلات ما الان در خارج از این مجموعه که داریم صحبت می کنیم و حالا عزیزانی از جاهای مختلف با کارشناسی های مذهبی، میگن آقا شما یک مسیحی را مسیحی تر می کنید، قبول کردند که ارتقا ایجاد میشه، میگن که یک مسلمان را مسلمان تر می کنید، یک مسیحی هم مسیحی تر می کنید و یک یهودی هم یهودی تر می کنید. این چه طوری میشه؟ چه طوری میشه؟ میگیم که بابا جون ما کارمون معرفی شعور الهی، معرفی رحمت الهی است. او هم حق دارد که بیاد ببینه که شعور الهی چه کار میکنه؟ رحمت الهی چه کار میکنه؟ فرصتی باید براش ایجاد بشه، تا بیاد با یک سری مفاهیم آشنا بشه. من که نمیتونم بگم که نخیر بفرمائید رحمت عام الهی فقط مال مسلمان هاست و فقط هم مال ما شیعیانه. نمیتونیم اینو ما بهش بگیم. و شما در تمام طول این سالها، دوستانی که در طول این سالها بودند، در باز بوده، این در بازه، هر کس بیاد تو اومده تو. اما بعدش این میدان آزمایشیه، اومدن تو ممکنه ساده باشه ولی بعد ادای دِین، اون به اصطلاح پاسخگویی به اون مسئولیّتی که پذیرفته که معرّف شعور الهی باشه، اونه که سخته و این میدان آزمایشی است برای او و از حالا به بعد او باید بتونه امانت دار خوبی باشه، معرّف خوبی باشه. بتونه انجام وظیفه بکنه و دخل و تصرّف نکنه در این شعور الهی، به طوری که یک عده بگن آقا اینه شعور الهی؟ چون دوباره همین مشکلات پیش میاد دیگه، اینه مسلمانی؟ همین مسائلی که همه راجع به هم، اینه مسلمانی؟ اینه مسیحیّت؟ اینه؟ نخیر در واقع خود دین، در ادیان که اشکالی نیست، اشکال از اونهایی هستند که سنگ اون ماجرا را به سینه می زنند. خُب الان همه مسائل ما در 4 کلمه خلاصه شد: لا حول و لا قوّة الا با الله/ لا اله الا الله/ ایّاک نستعین/ فستقیموا الیه و الی آخر. توی 4 - 5 کلمه همه اساس و اصول مذهب را بیان میکنه، خُب انا لله و انا الیه راجعون، اینها اصوله.54321 اینها اصول مذهبه. حالا بنابراین اگر که ما عین این مطالب را در واقع انتقال بدیم هیچ مشکلی پیش نمیاد ولی بعضاً ممکنه کسانی یک هنر نمایی هایی بکنند، یک خود نمایی هایی بکنن، خودی نشون بدن، "من" ی نشون بدن، و یک ذرّه، به اندازه یک اپسیلون از این چارچوب خارج بشید، تمام چیزها به هم میخوره. تمام مسائل به هم میخوره و به طوری که از بیرون از این مجموعه، یک دفعه یک برداشت هایی می کنند که این برداشت ها خطرناکه. خُب و وقتی با خود من روبرو میشن، هر جا با خود من روبرو شدن، من براشون صحبت کردم گفتند اینه راستی؟ واقعاً شما همین را میگین؟ میگیم بابا واقعاً ما همین را میگیم؟ این همه براش مدارک داریم، این همه براش حالا صداهامون هست، صحبت هامون هست. و چندین ساله ما چیزی جز پیام تسلیم ندادیم. مُنتها کسی که اومده روز اول میگیم که بهش، برای اینکه اگر بگی تسلیم و غیره و فلان و اون بحث ها، دو پا داره، دو پای دیگه قرض میکنه، فرار میکنه. بهش گفتیم که عزیز دل من، جان من، هیچ کاری نمیخواد بکنی، یک لطفی به ما بکن هیچ کاری نکن. خُب چون همه ما البته تقصیر نداریم، عادت داریم که یک کاری حتماً انجام بدیم، یعنی حتی من برای اونها میگم که خدا محور - خود محور، هدف خداست، میگیم چه جوری میخوای برسی؟ میگه من میرم این کار را میکنم، این جوری می کنم، بیسار می کنم، بهمان می کنم، خُب! این هم یکی از جریان هاست دیگه، میشه خدا محور - خود محور. میگیم آقا کار ما نیست واقعیتش یعنی خود من یکی، کار من نیست، چرا دروغ بگم؟ چرا من بگم، نمیدونم چکار می کنم و بهمان می کنم، نه این کار من نیست، ریاضت کشی کار من نیست، چرا دروغ بگیم؟ بنابراین آنچه را که میخواهیم از خودش میخوایم. خودش باید انجام بده، شرح صدری شد، اون شد، همه اینها که البته دیگه همه دوستان چون با مباحث آشنانن من زیاد وارد مباحث نمیشم. بنابراین اگر ما این چهار تا کلمه را، در واقع این چند تا تعریف را ارائه بکنیم، و همون جوری که هست بدیم هیچ مشکلی پیش نمیاد. و حالا بعضاً متوجه منظور ما نمیشن، مثلاً یک عزیزی، دوباره از همین عزیزان، گفته بودند که شما اینجا نوشتید بودید، نوشتید که اعتقادات، تفکّرات، تحصیلات، هر کدوم از اینها اصلاً تاثیر ندارد. آقا چه جوری اعتقادات تاثیر نداره؟ میگیم در بحث تسلیم کسی که الان اینجا تسلیم شده، سوادش به چه کار ما میخوره؟ معلوماتش به چه کار ما میخوره؟ درست میگم یا نمیگم؟ خُب اعتقاداتش به چه کاری میاد؟ تسلیم تسلیمه. چون اگر اون لحظه بخواد به این فکر کنه، به اون فکر کنه، از تسلیم بودن میاد بیرون. باز دوباره "من" اش مطرح میشه، چون من این اعتقاد را دارم، خُب بعد اینجوری میشه دیگه، میگه من چون این اعتقاد را دارم، دوباره این خودش میشه "من"، دوباره خلاف اون تسلیم شدنه. بنابراین در این لحظه تسلیم شدن ما هیچی نیستیم. خُب اعتقادات ما ببینید معتقد ترین امون باز اگه بریم تو کارش، ممکنه کارش بلنگه. چیزی ما نداریم که به خودمون ببالیم. درست شد؟ بنابراین اینها جواب هایی است که ما باید بدونیم و علّتش را حالا مخصوصا مربّی ها بدونند، امیدوار هستیم که اینجور بشه لااقل ما با مربّی ها رو در رو بشیم، یک بار اینها را با همدیگه مرور کنیم، یک اتمام حجّتی با هم داشته باشیم، اینها دلایلش چیست؟ خُب، پس یک کلمه امانت داری، انتقال دقیق مفاهیم، که کسی نتونه، دشمنان ما نتونند در واقع از توضیحات ما، از کلام ما سوء برداشت بکنند و هم اونها را دوباره با یک تشدید و رزونانس و با یک فیدبک بدی بیان به خودمون برگردونند و مانع کارمون بشن.
(32:10) خُب در مورد بحثی که از چند سال پیش داشتیم و این بحث وقتی به این صورت مطرح شده صرفاً به این خاطر بوده که ما بدونیم نیاز هست آمادگی داشته باشیم. بحث اومدیم موضوع جنگ تشعشعاتی را مطرح کردیم، ابتدای قضیه وقتی میگیم جنگ، خُب یک حالت چیزی پیش میاد، ممکنه یک مقدار هم وحشتناک باشه ولی خود کلمه جنگ یک هشدار را ایجاد میکنه. موضوع اینجاست که ما توی این تجارب چند ساله خودمون متوجه شدیم که یک بُعد عظیم وجود انسان چیست؟ تشعشعاتی است. حتی بحث موضوع آلودگی تشعشعاتی، خُب کاربردش در پزشکی، روان پزشکی حتی اونجا هم آلودگی تشعشعاتی هم مطرح شده و تقریبا شاید همه مون هم برامون کاملاً اثبات شده باشه. یک موضوعی که هست ما 2010 وارد عصر هوشمندی شدیم، یعنی وارد عصری شدیم که انسان میفهمه که ماده، انرژی، اطلاعات. پشت ماده و انرژی اطلاعات خوابیده. اینو دیگه الان دنیای علم کاملا بهش معترفه، ماده، انرژی اطلاعات (information). Information و اطلاعات از کجا آمده؟ خُب شعور و هوشمندی. بنابراین ما وارد عصری شدیم که در این عصر حالا قبول کردیم اطلاعات هم باید از یک جایی اومده باشه. همونه که سال هاست داریم میگیم هوشمندی، حالا یک اثبات هایی هم براش داریم. این که این هوشمندی اومده، در این عصر داریم وارد یک مقولاتی میشیم که اگر هست، چگونه مورد بهره برداری اون را قرار بدیم. و شماها به عنوان پیشاهنگ هانی در همین زمینه توی این سالها اومدید کاربرد عملی هوشمندی را حالا در یک مقوله ای نشون دادید، مثلاً در مقوله طب مکمل، یا مقوله خود شناسی. حالا در مقوله های علم و اینها هم به زودی ان شاء الله یک چیزهایی را مطرح می کنیم. بنابراین در این عصر انسان متوجه میشه که یک چیزی را غافل بوده، از یک چیزی غافل بوده. از نرم افزار و software وجود و همه اینها غافل بوده. و با بهره برداری از هوشمندی میتونه توانا تر باشه. میتونه خیلی از مشکلاتش را بهتر حل و فصل بکنه و تازه سرش کلاه رفته که این مدت نمیتونسته. یا البته نه اینکه نتونسته، موردی بوده، عام نبوده، وگرنه این هوشمندی از روز ازل که بوده و حالا به هر صورت فقط زمان بهره برداری عامش را الان ما باهاش روبرو هستیم. خُب حالا پس ما یک هوشمندی داریم، یک اینترنت کیهانی، یک اینترنت هوشمند داریم. حالا در اینترنت شما میدونید که افراد میرن دو جور استفاده می کنند، درسته؟ یک استفاده بجا و صحیح، یک استفاده نابجا. مثلا میرن تو سایت دیگه ای اون سایت را هک می کنند، نمیدونم یک کارهایی می کنند و از این کارها هم لذت می برند، چیزی هم شاید بهشون نرسه ها، از اینکه مثلا رفته توی یک سایت را هک کرده اطلاعاتش را، شاید چیزی را هم مستقیم، شاید سودی هم برایش نداشته باشه ولی لذّت می بره از اینکه تونست یک مجموعه اطلاعات را مختل کنه، حالا میشینه میخنده. بعضی ها هم که خُب هدف دارند، بماند. بنابراین password سایت ها و حالا نوع طراحی اون از اینکه هکرها نتونند هکش کنند، خیلی اهمیت پیدا میکنه، که همون موضع لایه محافظ و موضوع حفاظ ها و بحث سیستم های protection ای باشه که ما ها از اون روز اول صحبتش را کردیم. خُب بنابراین ما در معرض الان دو تا چیز قرار میگیریم، یک عده که هوشمندی را در جهت منفی استفاده می کنند که ما میگیم کاربران شبکه منفی، یک بخشی هم که هوشمندی را در جهت مثبت میخوان بکار بگیرند، که میگیم کاربران شبکه مثبت، درست شد؟ حالا ما با این مسئله هوشمندی مثبت داریم، سال هاست داریم کار می کنیم برای چی؟ برای اینکه، برای یه همچین روزی که در واقع کاربری مثبتش را بیایم توسعه بدیم و انسان بتونه به این وسیله اشراف هایی پیدا بکنه که البته عمدتاً هم منجر به خودشناسی بشه ها، منجر به تحوّل بشه، وگرنه حالا شما فکر کنید که ما درمان هم انجام دادیم، خیلی چیزهای دیگه هم اتفاق افتاد، همون کارهایی که تکنولوژی هم یک بخش های اش را انجام داده. آیا تکنولوژی ما را خوشبخت کرد؟ خُب نه. تازه مشکل سازی عظیمی هم برامون شده که جای بحث جداگانه ای داره. بنابراین همین ماجراها هم برای اینه که بدونیم هوشمندی هم هست. حالا ما از همین هوشمندی جهت تحولات خودمون استفاده بکنیم.
دیدار با استاد 16 بهمن 88
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر