۱۳۹۳-۰۵-۲۷

جلسه مربیان قسمت 4

جلسه مربیان قسمت 4
خُب بنابراین ما در معرض الان دو تا چیز قرار میگیریم، یک عده که هوشمندی را در جهت منفی استفاده می کنند که ما میگیم کاربران شبکه منفی، یک بخشی هم که هوشمندی را در جهت مثبت میخوان بکار بگیرند، که میگیم کاربران شبکه مثبت، درست شد؟ حالا ما با این مسئله هوشمندی مثبت داریم، سال هاست داریم کار می کنیم برای چی؟ برای اینکه، برای یه همچین روزی که در واقع کاربری مثبتش را بیایم توسعه بدیم و انسان بتونه به این وسیله اشراف هایی پیدا بکنه که البته عمدتاً هم منجر به خودشناسی بشه ها، منجر به تحوّل بشه، وگرنه حالا شما فکر کنید که ما درمان هم انجام دادیم، خیلی چیزهای دیگه هم اتفاق افتاد، همون کارهایی که تکنولوژی هم یک بخش های اش را انجام داده. آیا تکنولوژی ما را خوشبخت کرد؟ خُب نه. تازه مشکل سازی عظیمی هم برامون شده که جای بحث جداگانه ای داره. بنابراین همین ماجراها هم برای اینه که بدونیم هوشمندی هم هست. حالا ما از همین هوشمندی جهت تحولات خودمون استفاده بکنیم.
همه این آزمایش ها برای این بوده و در این عصر یکی از مسائلی که هوشمندی به ما کمک میکنه و در این عصر وارد شدیم، بحث شناخت من حقیقی است. یک من واقعی داریم، یک من حقیقی داریم. که اون محور وجودی و اینها را که صحبت کردیم متعلّق به اون من حقیقی است و ما در اون دخل و تصرفی نمیتونیم بکنیم، درش تظاهر و ریا را، در من واقعی می کنیم، میتونیم، کار ساده ای است ولی تو من حقیقی نمیتونیم در واقع دخل و تصرف بکنیم، رنگ و ریا پیاده کنیم، اون منتج وجود ماست و ما هیچ دخل و تصرف آگاهانه نمیتونیم بکنیم. خُب در این عصری که وارد شدیم، چون سال 2012 هم همین موضوع هست که زمین نابود میشه اِل میشه بِل میشه، نخیر، از نظر ما این خبرها نیست، و در واقع یک موج عظیم آگاهی در واقع زمین را، با زمین اصابت میکنه و زمین را در بر میگیره و انسان یک دفعه تحولات شگرفی را در زمینه شناخت آگاهی و کیفیّت شناسی را بهش نائل میشه. زمین هم نابود نمیشه، چون طرح هنوز نیمه کاره است، اگه قرار باشه طرح الان نیمه کاره باقی بمونه، بعد در واقع این ماجرا عبث و بیهوه در واقع تلّقی خواهد شد. خُب اتفاقاتی تو این زمینه ها خواهد افتاد، و ماحصل نهایی این هست که همون بعضی ها اون مرض های قلبی شروع می کنند به مشکل سازی، کما اینکه الان هم هست، مُنتها داره گسترده گسترده میشه. حتی اینترنت هایی هستند که درس عرفان قدرت را میدن، علوم غریبه قدرت را میدن، همین طوری بدون هیچ چیزی فقط سمبل ها و طلسم ها و نمیدونم چی ها را معرفی می کنند. خُب به هر حال خیلی ها هم هستند، جوان ها و غیره برای کنجکاوی وارد این مقوله ها میشن، انجام میدن، می بینند کارگر شد، مؤثر افتاد، دیگه ولش نمی کنند. و همین طوری این تداوم پیدا میکنه، بنابراین ما دو تا مسئله را به وضوح و آشکار در همین برحه زمانی پیدا کردیم... (41:47)
و این مقوله را ممکنه الان بعضی از دوستان ممکنه جدّی نگیرند، ولی من خدمتتون بگم موضوع موضوعی جدّی است. به زودی یعنی هر کسی که اون چیزهای لازم را، مراقبت های لازم را نداشته باشه درگیر میشه. شاید ندونه از کجا درگیر شده، شاید به هر صورت یک مسئله ای است که همین الان هم خودتون اینقدر تجربه کردید در پیرامونتون، چقدر از افراد درگیر این مسائل اند. مُنتها از این هم گسترده تر میشه به طوری که همه دیگه می دونند. الان همه نمیدونند، اگر ما یک مصاحبه ای بگیریم با خیلی ها توی خیابون و تو کوچه بازار، اگه بگیم همچین چیزهایی میگن نه ما اصلاً اعتقادی نداریم چیزی وجود داره. خُب مثلا تشعشعات منفی، فرضاً همین ماجراهای عرفان های قدرت و درگیر کردن ها و بستن ها و این ماجرا، میگن نه ما اصلاً اعتقادی نداریم. ولی به زودی همه میگن که نه ما میدونیم این مسئله هست، این مسائل هست و باهاش آشنا میشن. حالا تا بالاخره یک عده ای اینور، یک عده ای اونور، و تا موضوع من حقیقی به اصطلاح آشنایی با من حقیقی رخ بده و بعد اکثریّت افراد سمت مثبت هستند، خوشبختانه و اینکه فوج فوج به سمت دین یا مرام الهی، فوج فوج، اتفاقاً اقلّیتی تو اون بحث چیزهای منفی باقی میمونند. این هم این مسئله اشه که ما آمادگی باید پیدا بکنیم و هر چه به تعریف های زمان آخر، بحث دجّال، بحث موعود (عج) و این موارد نزدیک میشیم، هی می بینیم که ما یک آمادگی هایی لازمه، همین جوری نیست، همین طوری نیست که ما فکر بکنیم که خُب اگه یک اتفاق هایی قراره بیافته خودش میافته و اینها کارهای خیلی تخصصی می طلبه و تعاریف تخصصی داره، من اسم تخصص را مخصوصا میارم که بدونید یعنی کار ویژه، کارهای ویژه، همین جوری دیمی نیست، نیاز به این آمادگی های ویژه و تخصصی هست و داره. که حالا یواش یواش داریم وارد آن مباحث میشیم. ان شاء الله با اتمام دوره ها میدونیم که ما چه آمادگی هایی باید داشته باشیم و مقدّماتی که طی کردیم برای چی بود؟ خُب حالا مثلاً ممکنه که فرضاً در دوره های آموزشی مثلا نظام وظیفه جوان ها را نمیدونم از زیر سیم خار دار رد می کنند، سینه خیز می برنش، بهش میگن بشین پاشو، نمیدونم کلاغ پر می برنش، همه اش تو دلش میگه بابا این کارها برای چیه؟ ولی یک روزی همین کارهاست که در واقع قراره جونش را نجات بده، همین آمادگی هاست که قراره اون را از یک مهلکه هایی نجات بده. اگر اون روز بشین پاشو، بلند شو، زیر سیم خاردار رد شدن و اینها را انجام نمی داد، امروز جونش را از دست داده بود. برا اینکه توی میدان نفسش بند اومده بود و دیگه نمیتونست بره و همون یعنی مساوی است با زندگیش. بنابراین خوشبختانه ما در زمینه کار با هوشمندی، کاری که داریم می کنیم، همان مراحله و یک روزی حالا چه برای خودمون و چه برای نسل بعدی، شاهد این خواهیم بود که با بهره برداری و بهره گیری از این هوشمندی تونستیم نجات پیدا بکنیم و حالا درون و نمیدونم بیرون و همه اینها مستلزم این بوده که ما این آمادگی ها را داشته باشیم و به دست می آوردیم.
خُب نمیدونم توضیح، چون این یکی دو تا مسئله مفصل بود، من سعی کردم که توضیحم کامل تر باشه.
دیدار با اشتاد 16 بهمن 88

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر