به طور کلی «آدم » عشق را در سه مرحله تجربه می کند:
مرحله اول:
در این مرحله، پس از آن که «آدم » مورد سجده قرار گرفت و متوجه شد که همه هستی به خاطر او به وجود آمده است و حتی خود خداوند نیز به دلیل خلقت او به خود تبریک می گوید، به خود معطوف شد و به دنبال این که پی به وجود خود برد، عاشق خویش شد. به این ترتیب، او اولین مرحله عشق را تجربه کرد و به خو دشیفتگی مبتلا شد و به همین دلیل، به هیچ توصیه ای توجه نکرد و به درخت هستی نزدیک شد؛ تا خود آن را تجربه کند!
مرحله دوم:
در حال حاضر اغلب ما تحت نام بشر در حال تجربه این مرحله هستیم! ما در این مرحله، از قابلیتی دوگانه برخورداریم و قادریم هم عاشق خودمان باشیم و هم عاشق چیزی یا کسی غیر از خود؛ یعنی بین عشق به خود و دیگری در نوسان هستیم تا این که بتوانیم به طور کامل این عشق را به غیر از خود معطوف کنیم و در اثر آن، جلوه رحمانی یابیم و از خودشیفتگی رها شویم!
نوزادی که در این دنیا پا به عرصه وجود می گذارد، خود شیفته متولد می شود. در نتیجه، همه علاقه و توجه او در رابطه با رفع نیازهایش است و حتی اگر مادرش را طلب می کند، برای رفع گرسنگی است. البته اگر احساس گرسنگی نبود و او طالب مادر نمی شد، نمی توانست رشد کند و پس از بلوغ، با کمال و تعالی، خود را از خودشیفتگی برهاند.
مرحله سوم:
در مرحله سوم، انسان به طور کامل عشق خود را معطوف به غیر خود می کند. این مرحله که در آن، عشق معطوف به بیرون خواهد بود، مرحله تجربه رحمانیت است!
رحمانیت = عطف کامل به بیرون = عشق کامل = عشق پخته
خورشید در بخشندگی نور، رحمانیت کامل دارد و بدون این که برایش مهم باشد به چه کسی می تابد و آیا در قبال این تابش چیزی دریافت می کند یا نه و از او ستایش می شود یا مورد تنفر قرار می گیرد، نورافشانی می کند. درختی که میوه و ثمر خود را ایثار می کند نیز، هرگز نمی پرسد چه کسانی می خواهند ثمره آن را تناول کنند و در عوض، چه پاداشی به او خواهند داد. عشق پخته همین ویژگی را دارد و در تجربه آن، عطف کامل به بیرون است و از خود دیگر خبری نیست!
از مردمک دیده بباید آموخت
دیدن همه کس را و ندیدن خود را...
( خواجه عبدالله انصاری )
( بینش انسان - استاد طاهری
مرحله اول:
در این مرحله، پس از آن که «آدم » مورد سجده قرار گرفت و متوجه شد که همه هستی به خاطر او به وجود آمده است و حتی خود خداوند نیز به دلیل خلقت او به خود تبریک می گوید، به خود معطوف شد و به دنبال این که پی به وجود خود برد، عاشق خویش شد. به این ترتیب، او اولین مرحله عشق را تجربه کرد و به خو دشیفتگی مبتلا شد و به همین دلیل، به هیچ توصیه ای توجه نکرد و به درخت هستی نزدیک شد؛ تا خود آن را تجربه کند!
مرحله دوم:
در حال حاضر اغلب ما تحت نام بشر در حال تجربه این مرحله هستیم! ما در این مرحله، از قابلیتی دوگانه برخورداریم و قادریم هم عاشق خودمان باشیم و هم عاشق چیزی یا کسی غیر از خود؛ یعنی بین عشق به خود و دیگری در نوسان هستیم تا این که بتوانیم به طور کامل این عشق را به غیر از خود معطوف کنیم و در اثر آن، جلوه رحمانی یابیم و از خودشیفتگی رها شویم!
نوزادی که در این دنیا پا به عرصه وجود می گذارد، خود شیفته متولد می شود. در نتیجه، همه علاقه و توجه او در رابطه با رفع نیازهایش است و حتی اگر مادرش را طلب می کند، برای رفع گرسنگی است. البته اگر احساس گرسنگی نبود و او طالب مادر نمی شد، نمی توانست رشد کند و پس از بلوغ، با کمال و تعالی، خود را از خودشیفتگی برهاند.
مرحله سوم:
در مرحله سوم، انسان به طور کامل عشق خود را معطوف به غیر خود می کند. این مرحله که در آن، عشق معطوف به بیرون خواهد بود، مرحله تجربه رحمانیت است!
رحمانیت = عطف کامل به بیرون = عشق کامل = عشق پخته
خورشید در بخشندگی نور، رحمانیت کامل دارد و بدون این که برایش مهم باشد به چه کسی می تابد و آیا در قبال این تابش چیزی دریافت می کند یا نه و از او ستایش می شود یا مورد تنفر قرار می گیرد، نورافشانی می کند. درختی که میوه و ثمر خود را ایثار می کند نیز، هرگز نمی پرسد چه کسانی می خواهند ثمره آن را تناول کنند و در عوض، چه پاداشی به او خواهند داد. عشق پخته همین ویژگی را دارد و در تجربه آن، عطف کامل به بیرون است و از خود دیگر خبری نیست!
از مردمک دیده بباید آموخت
دیدن همه کس را و ندیدن خود را...
( خواجه عبدالله انصاری )
( بینش انسان - استاد طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر