۱۳۹۳-۰۵-۲۸

جلسه مربیان قسمت 7

جلسه مربیان قسمت 7
مغرض کم داریم خوشبختانه، البته عوامل نفوذی داریم، کم هم نبودند، تا اون جایی که تجربه نشون داده، یعنی ما که در بازه، از مکاتب مختلف اطلاعاتی که داریم، از مکاتب مختلف، از مافیا های مختلف، گروه های مختلف وارد شدند و بعد کارت امون را گرفتند و مسائلمون را گرفتند و بعد رفتند با همون کارت و اینها ضرباتی را زدند بهمون که شاید جبران ناپذیر باشه، مثلاً رفتن گفتند که ما اینها این کلاسها بودیم، اینجا بودیم، جزء اینها هستیم، اینها اصلاً نه دین دارند نه چی دارند، نه این جوریه، نه اون جوریه، خیلی باید مراقب باشیم، خیلی خیلی زیاد و ببینید باز دوباره از عوامل نفوذی، یکی از مسائلی که شاید خیلی از دوستان در جریان باشید، مثلاً فرض کنید یک آقایی، خانمی با من اومده مثلا در یک مدرسه عکس انداخته خُب، بعد همون ها از عکس های خانوادگی اون فرد را پیدا کردند که مثلا توی یه محفلی حالا حجاب نداره، دقّت میفرمائید، همین ها را بردند دادگاه، که الان این پرونده ای که من درگیرش هستم، موضوعش همینه، بردند دادگاه گفتند ببینید این کلاس ایشونه، و اون قاضی هم توجه نکرده یا نمیخواد بکنه که این عکسی اینجا از من انداخته چه ربطی به اونجا داره؟ حالا ما مدت های مدیدی حالا دوستان شاهدند درگیر پرونده ای هستیم فرضاً به این صورت که من اینجا عکسی با مثلا چند نفر فرضاً انداختم، یک نفر، دو نفر، فلان، بعد اینها در عکس های خانوادگی، چون با هم نسبت داشتند، در یک جشن تولّدی هم خُب، اونجا حالا بدون حجاب بودند البته همه با هم نسبت دارند، زن و همسره بچه کوچیک داره، چیز داره، مُنتها عکس ها select شده است. عکس بچه را ندادند، عکس پیر مرد را ندادند، عکس پیر زنه را ندادن، اون عکس select شده اون چند نفر را دادند. لذا، بنابراین دوستان خیلی دقّت بکنند در مسئله عکس هاشون، خیلی دقّت بکنید عکس های خانوادگی اتون افراد میان نفوذ می کنند، میان طرح دوستی می ریزند، عکس ها تونو می بینند، نمیدونم هزار تا کاری که فقط کارهای شیطانی است. خُب و من خودم در هیچ محفلی نبودم که حجابشون مشکلی داشته باشه. خُب، فقط اینجا به همین صورتی که خدمتتون عرض می کنم، یک موضوع را به یک موضع دیگه ای مرتبط کردند. حتی یکی از این سایت ها هم که الان هست و اینها تمام شگردش در واقع این شده که چند نفر با هم که نسبت های دوستی های خانوادگی و اینها داشتند که حالا به هر صورت با مجموعه ما هم حالا یکی یکی اومدند بعضی هاشون نبودند، بعضی هاشون بودن، و عکس یک نفر را جدا با من نسبت دادند به عکس به اصطلاح اون قضیه، و عکسی را که من انداختم اونجا لباس سیاه تَنَمه، روز عاشوراست، و هم من لباس سیاه تنمه، مشکی تنمه، هم کسی که، آقایی که با من عکس انداخته اون هم لباس سیاه تن اِشه، که پیرامونمون یکی دو نفر که دورا دور هستند یک لباس سیاه تَنِشونه، مراسم عاشورا خُب، اونجا این عکس ارتباط پبدا کرده با یک جمع مثلاَ حالا، چند نفر دور هم جمع شدند، مثلاَ را به دوربین اشاره کردند که این عکس اِشون انداخته شده و حجاب ندارند. این فاجعه است. خُب بنابراین متاسفانه ما از گروههای مختلف، شاخه های مختلف وارداتی خُب، خیلی ها چشم دیدمون را ندارند، ما اصلاً دشمن کم نداریم، هر روز بلند میشیم میگیم که حالا امروز که، یک روزی که یک سری دشمن جدید نداشته باشیم اون روز حوصله اِمون سر میره. به هر صورت خیلی ساده است، درهای ما هم که بازه، طرف میاد از اِمون کارتمون را میخوان، و با در دست داشتن اون کارت، بعد میرن اینجا، میرن اونجا، چکار که نمی کنند، از قول شما و من و همه، بله اینها گفتند که بله نمیدونم ما ائمه را قبول نداریم، ما نمیدونم لازم به نماز نیست، نمیدونم کار باید اینجوری باشه، و و و این صحبت ها الا ما شاء الله. عرض می کنم خدمتتون من یک جاهایی میرم که وقتی هم برای اونها صحبت می کنم، میگن که اِ پس اونها چیه؟ ما شنیدیم، مثلا اینها چیه که شما میگی؟ واقعاً این طوریه؟ یعنی باورشون نمیشه من فکر می کنم که من حالا در بحث و مباحثه با اونها دارم این حرف ها را میزنم، میگم بابا ما فیلم هامون هست، صداهامون هست، همه مطالب هست، و در واقع این طوری نیست، و براشون موضوع را روشن می کنیم. در نتیجه مشکل ما با امتحان و جلوی در گرفتن و جلوی راه گرفتن حل و فصل نمیشه. ما باید همدیگه را کمک بکنیم. حواسمون جمع باشه، مراقب این جور عوامل نفوذی باشیم، مراقب حرف زدن هامون باشیم، عکس هامون را خیلی مراقب باشیم، عکس های خانوادگی اِمون دست کسی، هیچکس نیفته، بعضاً از دوستی های ما بگذارید این عکس قشنگه، بگذار من این عکس را داشته باشم، این جوری شده، و حالا البته یک سری ماجراهای دیگه هم هست که این عکسها در واقع به این صورت مورد سوء استفاده قرار گرفته، ولی متاسفانه این جوری شده، و این اعتماد و چیزهایی که هست، حالا هم برای خود ما به نوعی توی این سالها مشکل ساز بوده، هم برای شما هم میتونه باشه.
(01:19:14) خواندن سؤال توسط استاد طاهری: در صورتیکه ما بخشی از خداییم، پس چرا همه چیز را از خدا میخوایم؟
توجه بفرمائید عزیزان بحث حرکت به سمت ربّ، حرکت از بالقوه گی به بالفعلی است، ما وارثِ، وارثِ روح الله هستیم، ما وارثیم و همه علم ها به ما داده شد، یعنی به آدم داده شد، که ما هم آدمیزاد هستیم، اما این توانی که به ما داده شده بالقوه است، بالفعل نیست، ما وارثیم اما هنوز صغیریم، هنوز به مرحله ای نرسیدیم که بگیم ما از به اصطلاح صغیر بودن خارج شدیم، حالا دیگه خُب خودمون میخوایم با ارثمون هر کاری دلمون خواست بکنیم، همون بحث جنّات و اون ماجرایی که میدونیم. بنابراین در اینجا ما یک قیّم داریم، این قیّمه که ما را تاتی تاتی راه می بره، معلّم اِمونه، نمیدونم به ما چیزی را آموزش میده و همه این کارها را جاری میکنه خُب، و این هوشمندی و این جبرائیل نقش قیّم را به عهده داره تا یک جایی، از یک جایی به بعد چی میشه؟ ما هم از صغیر بودن در می آییم و اونجا جا میمونه. درست شد؟ بنابراین تا یک جایی ما را تاتی تاتی راه می بره و به ما آموزش میده و اینها. معلّم پیامبر (ص) کی بود؟ جبرائیل بود، ولی جبرائیل در یک جایی خُب در همراهی با پیامبر چیه؟ جا میمونه. درست شد؟ پس امروزه، وقتی که ما چیزی می خواهیم، از کی می خواهیم؟ از خودش میخوایم، اصل ایّاک نستعین، و فالستقیمو الیه، از خودش میخوایم. اما او به کی واگذار می کند؟ خودش که نازل نمیشه بیاد بگه باشه که ببینم چی میخواد؟ خودش که نازل نمیشه، نعوذ بالله خُب، بنابراین، این ماموریت را به کارگزارش میده. و ما جز در واقع،
در دو جهان غیر خدا هیچ نیست / هیچ مگو غیر که آن هیچ نیست
این مسئله هست، ولی ما هنوز توان بالقوه داریم، بالفعل نیست، ولی در جنّات توان چیه؟ توان به بالفعل بودن نزدیک میشه، بنابراین ما در اینجا به واسطه صغیر بودنمونه که مثل بچه میمونه، آب میخواد میگه مامان، نون میخواد میگه مامان، هر چی میخواد میگه مامان، خُب تا یواش یواش یواش یاد بگیره که آب را این جوری میتونه خودش دسترسی پیدا بکنه، یواش یواش نون و غیره و اینها، یک جایی هم که دیگه اصلاً خودش اداره کننده است خودش. بنابراین ما تا یک جایی در واقع درخواست کننده هستیم، و تابع این هستیم که ادعونی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را. بخوانید مرا و نه غیر از مرا. مرا بخوانید! خُب، مرا بخوانید یعنی رمزش در مرا بخوانیده، بنابراین تا اونجا این اصل حاکمه و ما هم چاره ای نداریم، جز اینکه از او استعانت بطلبیم.
دیدار با استاد 16 بهمن 88

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر