۱۳۹۴-۰۵-۰۴

همفازي با زمان و دريافت آگاهي

همفازي با زمان و دريافت آگاهي
وقتی به زمان هم رسیدیم دیدیم که ممکن است نتوانیم از نظر عملی ثابت بکنیم اما از نظر تجربی این تجربه مون هست، می بینیم که اونجایی که می خواهیم زمان بگذرد نمی گذرد، وقتی می خواهیم نگذرد می گذرد. این تجربه ای است که واقعیتش نمی توانیم انکارش کنیم ... یعنی هر روز باهاش سروکار داشتیم، همه باهاش سروکار دارن و کم و بیش می بینیم به صورت تجربی این درست است ولی نمی دونیم علتش و مسایل دیگر را سر در بیاوریم که چرا ؟
دوباره وقتی با چرخ و فلک روبرو میشیم به یک نوعی می بینیم که در مقابل ما یک سیستم هوشمندی وجود دارد که هر جایی می خواهیم دیکتاتوری بکنیم و خواسته ها و آرزوها و مسایلمان را به هستی القا بکنیم و با دیکتاتوری بهش بقبولانیم، قبول نمی کند، بنابراین ما در برخورد با آرزوها و ... به گونه خاصی عمل می کنیم ...
در مورد بحث زمان یکی از شرایط لازم برای اینکه فردی در ارتباط با آگاهی قرار بگیرد هم فازی با زمان، همراه شدن با زمان است، خب چرا اینها را داریم میگیم و اینکارها را داریم می کنیم؟ برای اینکه ما آماده بشیم بعد چند دوره دیگه، مستقلا تونسته باشیم اشکالات فردی مان را برطرف بکنیم. امکانات ایجاد ارتباط را آماده کرده باشیم، موانع را برداشته باشیم، سولو، مستقل بتوانیم حرکت بکنیم، بدون اینکه متکی بجایی باشیم، بدون اینکه اتکایی لازم داشته باشیم، هر کسی مستقلا" و راسا" بتونه در ارتباط قرار بگیره برای اینکه اونچیزهایی که صحبت می کنیم تمام اونچیزهایی هست که مورد نیازمان هست. و لازمه برای اینکه یک فنداسیون و بستری آماده بشه ما لازم بوده که این مسایل را دنبال بکنیم و بهش برسیم ...
وقتی ما میگیم نگذر میگذره، حالا ما زمان را نگه داشتیم اینجوری و خودمون عقب، حالا این آگاهی میاد میخوره درست جلوی پایمان، حالا وقتی هم که میگیم بگذر اینم می کشیم دنبال خودمان، آگاهی میاد میخوره پشت سرمان، درست در ملاج ما نمی خورد. یکی وقتی بیاد بگه من آگاهی نمی گیرم از نظر ما ... کدام یک از شرایط اشکال دارد؟ مشکل همه مون هست نه اینکه فرض کنین ما می گیریم. این مشکل عمومی هست، می خواهیم که حل و فصل کنیم.
من اگر ببینم که در ماه گذشته چیزی دریافت نکردم، باید ببینم کجای کارم اشکال داره؟ بعد میام بررسی می کنم می بینم من اینجا با زمان همراه نبودم رفیق نبودم."والعصر ان الانسان لفی خسر ..." بالاخره دربیارم ببینم کجای قضیه اشکال داشته که ما نتونیم چیزی درو کنیم، نتونستیم چیزی بدست بیاریم. این در واقع قرار هست یک دیدی بما بدهد که ما بدونیم که می خواهند بما بگویند، تنها اینجا نگذاشتند ما را بی کس و منزوی روی زمین ولمون نکردند، ماییم که باید این شرایط را ایجاد کنیم تا بتونیم در ارتباط قرار بگیریم.
بحث زمان در این چهارچوب یکی از مباحث مهم این قضیه است منتها نامحسوس است، تشخیصش مشکل است چون ما عادت کردیم، به نحوه زندگی خاصی عادت کردیم. ممکنه خودمون ندونیم کجا یاریم همراهیم کجا همراه نیستیم؟ کجا هم فازیم کجا هم فاز نیستیم؟ این یک خرده مشکل هست ولی مدتی که خودمون را زیر نظر داشته باشیم، می دونیم که کجا داریم دیکتاتوری می کنیم. وقتی دست از دیکتاتوری برمی داریم به نحو عجیبی همه چیز میخواد با ما حرف بزنه، کوه و دشت و آسمان و دریا و همه می خواهند ارتباط برقرار کنند. همه یک پیامهایی را دارند که می خواهند این پیامهایشان را برسانند.
وقتی هم زمان میشیم، هم فاز میشیم با زمان، به طرز عجیبی با شعور هستی ممکن است آن یکتاییش را درک بکنیم و پیامهاشان را دریافت بکنیم. این آگاهی ها از همه تجلیات الهی جاریست در تمام ذرات جاریست در تمام هستی جاریست، به کلام نمیاد، به صحبت نمیاد و بایستی در واقع ...به ادراکش رسید، به اشراق رسید.
اون پیامشو می خواهد بدهد، ما هم فاز نیستیم، هم فاز بشیم پیامشو می گیریم در یک شرایطی است که متوجه میشیم. الان می دونیم این پیام هست این ارتباط هست، اما آنتن امون میزان نیست. اون چیزی که هست فقط ما داریم شرایطی را فراهم می کنیم که بتونیم اون گیرندگی را داشته باشیم. این تسهیلات، این امکانات کمک کنن ما را به اون مرحله برسانند. حاضرند در ما این شرایط را ایجاد بکنند، تسهیلات رحمانیت عام الهی، اینها را به خدمت بگیریم، بکار بگیریم و تیزهوشانه ازش استفاده بکنیم، ازش غافل نشیم و بعد می بینیم که راحت هم میشیم، تاثیرش هم در بهبود وضعیت و حالمان خوشبختانه قابل توجه است. روی نحوه زندگی، راحتی، آرامش روی همه اینها تاثیر دارد، یعنی منهای بحث کمال این خاصیت را هم به اصطلاح دارد.
دوره شش - جلسه شش -استاد محمد علي طاهري

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر