مقاله ای از خانم مهرانگیز کار، روزنامه نگار ، وکیل و کنشگر اجتماعی در زمینه حقوق بشر درباره وضعیت حقوقی استاد محمدعلی طاهری
«دریافت معنوی جرم نیست»
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا یک شهروند را که مدعی است "دریافت معنوی" دارد، به دار مجازات بیاویزند. محمد علی طاهری از سال 1390 بلاتکلیف در بندالف سپاه پاسداران اوین در انفرادی به سر می برد. سرانجام اراده سیاسی متظاهر به قضائی بر آن شده تا با انباشت اتهامات بتوانند قوانین وحشت را که زیر عنوان "قانون مجازات اسلامی" به ایرانیان هدیه کرده اند، در باره اش اجرا کنند. اتهام "مفسد فی الارض" تیر خلاصی است که در پرونده های این چنینی، جاسازی می شود.
آن چه مسلم است این زندانی آدم نکشته، مال مردم را در مقیاس هائی که از سوی خود دزدان انتشار می یابد، بالا نکشیده است. می گویند در دهه 1380 موسسه فرهنگی هنری به نام "عرفان حلقه" در تهران تاسیس کرده و از طریق "فرادرمانی" به درمان بیماران روحی و پزشکی مردم پرداخته است.
ایرانیان مثل دیگر ملت های جهان در پی جاذبه های ماوراء الطبیعه راه می افتند. این که جرم نیست. عجز انسان از درک بی عدالتی ها بستری می شود تا برود سراغ کسانی که مستقیم و غیرمستقیم مدعی دریافت پیام های معنوی هستند. این که جرم نیست. ناتوانی انسان از رویاروئی با آن چه به نام افسردگی و بیماری بر او تحمیل می شود ، او را بر می انگیزد تا راهی درمانگاه کسانی بشود که "دریافت معنوی" را با محبت و نوازش توضیح می دهند، نه با شلاق و تبر و چوبه دار. این که جرم نیست. حتی در آن مجموعه از قوانین وحشت که زیر عنوان "قانون مجازات اسلامی" بر ما تحمیل کرده اند، این فقره جرم نیست. ولی در بازار سیاست ایران امروز، مدعیان دریافت معنوی به نیت چپاول مردم، معنویت را با مفهوم آئین غارت و کشتار، در انحصار خود دارند . از این که جمعیتی پیرو کرامات راست یا دروغ دیگری بشوند و دور او حلقه بزنند، بیش از هر نوع حمله نظامی می ترسند.
شاخه های خاصی از دراویش مثل دراویش گنابادی در ورطه این ترس حاکمان فرو رفته اند. حمله به آنها با توجه به سازمان و تشکیلاتی که داشته اند، دشوار تر از حمله به یک تن است که حاضر نیست از ادعای دریافت معنوی، منصرف بشود. به اندازه ای از پیروان این پدیده های اجتماعی که همه جا هستند می ترسند، که طاهری را سه سال و نیم است در سلول انفرادی نگاه داشته اند تا بتوانند اتهاماتی بر او وارد کنند که قتل اش را بتوانند توجیه کنند و پیروانش را با اتهامات جنسی و مانند آن چنان مرعوب کرده اند تا در صحنه اعتراض ، حامی و مدافعی نداشته باشد.
پرونده این شخص را ندیده ایم. اما این را می دانیم که در سیاهچال های ایران، اگر به قول خودشان جرمی در حد و اندازه "مفسد فی الارض" اتفاق افتاده باشد، به ضرب انواع فشار و شکنجه و بدون حضور شهود، یک شبه احراز و اثبات می شود و سه سال و نیم به یک متهم نان و آب نمی دهند تا به مقصود برسند.
طاهری و حلقه عرفانش در اقلیمی به دام افتاده که برای پیدا کردن ولی فقیه آینده، دو نظر در جمع حاکمان ایران، هم وزن یکدیگر با هم در چالش است. یک نظر یر آن است که "آقا" ی آینده ما را که کرامات خود را پنهان از نظرها دارد و از بس متواضع است ادعای ولایت نمی کند و مخفی شده، با قدرت معنویت چند تا آقای دیگر که اصلا نمی دانند معنویت چیست و فقط می دانند چه اندازه ارز در صندوق ها دارند، کشف کنند. یک نظر مثلا مترقی بر آن است که همین آقاهای مجلس خبرگان که مردم در تعیین و انتخاب شان نقشی ندارند، آستین ها را بزنند بالا و یکی را که بهتر منافع صنفی و باندی شان را تامین می کند، بنشانند بر کرسی ولایت فقیه.
خب در این زمینه سیاسی که قرار است آینده ما در شرایط آن رقم بخورد، آیا اگر دریافت معنوی از سوی دیگران مطرح بشود، قابل تحمل است؟ البته که نیست. سفره های نفت ایران گسترده است. همه را با ادعای جانبداری از معنویت چاپیده اند. هم از این رو بنا به گفته یکی از شاگردان طاهری به نام "شهناز نیرو منش" نفوذی هائی که در کلاس هایش شرکت کرده بودند، به او گفته اند" دیگر به مردم نگویید که در یافت معنوی دارید. ولی درمان ها را به اسم الهام از ائمه اطهار ادامه بدهید. وی این پیشنهاد را نپذیرفته است." بنابراین مجادله علمی برای حفظ جسم و روح مردم در کار نبوده. دعوا ماهیت دیگری دارد. او را می پذیرفتند، اگر شرکت با آنها را می پذیرفت.
با فرض صحت این شهادت ها، طاهری را می خواهند قربانی کنند تا کسی جرات نکند از دریافت معنوی خود به دیگران خبر بدهد. اساسا گسترش سانسور در ایران، زیر بنایش همین ترس از معنویت است که شاعر و نویسنده اگر فرصت داشته باشند و اثر بیافرینند، آن گونه که از حس شان لبریز بشود، پیروان شان جائی برای پیروان دکان های راهزنی در پوشش معنویت و دین، باقی نمی گذارند. آیا اگر این حاکمان را از مشروطه ببعد داشتیم، یک نیما، یک پروین اعتصامی، یک فروغ فرخزاد، یک سهراب سپهری، یک احمد شاملو، یک سیمین بهبهانی، یک اخوان ثالث و...، در آن ملک سر بر کشیده بودند؟ بیش از آن اگر حافظ و سعدی و فردوسی هم عصر اینان بودند، آنها را داشتیم؟
با کشتن طاهری، دریافت معنوی تعطیل نمی شود. همه کسانی که می خواهند بیافرینند و سانسور دارد خفه شان می کند، سالهاست حلق آویز شده اند و هنوز اصرار برای خلاقیت بدون تیغ سانسور را ادامه می دهند.
اعدام طاهری، از حضور موریانه هائی خبر می دهد که از قرون وسطی نقب زده اند به ایران قرن بیست و یکم میلادی. کسانی که پا به حلقه عرفان او نهاده اند، به دلخواه در پی اش راه افتاده اند، نه به زور سرنیزه. در غرب قدم به قدم حلقه ها و مراکز تخلیه دردها و عقده ها برپاست. یک جام چای سبز می دهند. با موسیقی آرام بخش پذیرائی ات می کنند. انواع یوگا و مانند آن را می آموزند، با طیب خاطر مقادیر پول قابل توجهی می پردازی و می روی تا شاید هفته ای را با آرامش بگذرانی.
می شود به موجب قانون مجازات اسلامی و تفاسیر جانیان از آن، صاحبان همه این مراکز را به جرم آن که مردم دورشان حلقه می زنند کشت و انواع فسق و فجور و روابط جنسی را به آنها نسبت داد.
راستی از چه می گوئیم؟ با که می گوئیم؟ با کسانی که با امام زمان خودشان کاسبی می کنند؟
منبع خبر :
http://iranwire.com/blogs/9381/6619/
https://www.facebook.com/Khabarnegar/posts/1041570932538456:0
«دریافت معنوی جرم نیست»
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا یک شهروند را که مدعی است "دریافت معنوی" دارد، به دار مجازات بیاویزند. محمد علی طاهری از سال 1390 بلاتکلیف در بندالف سپاه پاسداران اوین در انفرادی به سر می برد. سرانجام اراده سیاسی متظاهر به قضائی بر آن شده تا با انباشت اتهامات بتوانند قوانین وحشت را که زیر عنوان "قانون مجازات اسلامی" به ایرانیان هدیه کرده اند، در باره اش اجرا کنند. اتهام "مفسد فی الارض" تیر خلاصی است که در پرونده های این چنینی، جاسازی می شود.
آن چه مسلم است این زندانی آدم نکشته، مال مردم را در مقیاس هائی که از سوی خود دزدان انتشار می یابد، بالا نکشیده است. می گویند در دهه 1380 موسسه فرهنگی هنری به نام "عرفان حلقه" در تهران تاسیس کرده و از طریق "فرادرمانی" به درمان بیماران روحی و پزشکی مردم پرداخته است.
ایرانیان مثل دیگر ملت های جهان در پی جاذبه های ماوراء الطبیعه راه می افتند. این که جرم نیست. عجز انسان از درک بی عدالتی ها بستری می شود تا برود سراغ کسانی که مستقیم و غیرمستقیم مدعی دریافت پیام های معنوی هستند. این که جرم نیست. ناتوانی انسان از رویاروئی با آن چه به نام افسردگی و بیماری بر او تحمیل می شود ، او را بر می انگیزد تا راهی درمانگاه کسانی بشود که "دریافت معنوی" را با محبت و نوازش توضیح می دهند، نه با شلاق و تبر و چوبه دار. این که جرم نیست. حتی در آن مجموعه از قوانین وحشت که زیر عنوان "قانون مجازات اسلامی" بر ما تحمیل کرده اند، این فقره جرم نیست. ولی در بازار سیاست ایران امروز، مدعیان دریافت معنوی به نیت چپاول مردم، معنویت را با مفهوم آئین غارت و کشتار، در انحصار خود دارند . از این که جمعیتی پیرو کرامات راست یا دروغ دیگری بشوند و دور او حلقه بزنند، بیش از هر نوع حمله نظامی می ترسند.
شاخه های خاصی از دراویش مثل دراویش گنابادی در ورطه این ترس حاکمان فرو رفته اند. حمله به آنها با توجه به سازمان و تشکیلاتی که داشته اند، دشوار تر از حمله به یک تن است که حاضر نیست از ادعای دریافت معنوی، منصرف بشود. به اندازه ای از پیروان این پدیده های اجتماعی که همه جا هستند می ترسند، که طاهری را سه سال و نیم است در سلول انفرادی نگاه داشته اند تا بتوانند اتهاماتی بر او وارد کنند که قتل اش را بتوانند توجیه کنند و پیروانش را با اتهامات جنسی و مانند آن چنان مرعوب کرده اند تا در صحنه اعتراض ، حامی و مدافعی نداشته باشد.
پرونده این شخص را ندیده ایم. اما این را می دانیم که در سیاهچال های ایران، اگر به قول خودشان جرمی در حد و اندازه "مفسد فی الارض" اتفاق افتاده باشد، به ضرب انواع فشار و شکنجه و بدون حضور شهود، یک شبه احراز و اثبات می شود و سه سال و نیم به یک متهم نان و آب نمی دهند تا به مقصود برسند.
طاهری و حلقه عرفانش در اقلیمی به دام افتاده که برای پیدا کردن ولی فقیه آینده، دو نظر در جمع حاکمان ایران، هم وزن یکدیگر با هم در چالش است. یک نظر یر آن است که "آقا" ی آینده ما را که کرامات خود را پنهان از نظرها دارد و از بس متواضع است ادعای ولایت نمی کند و مخفی شده، با قدرت معنویت چند تا آقای دیگر که اصلا نمی دانند معنویت چیست و فقط می دانند چه اندازه ارز در صندوق ها دارند، کشف کنند. یک نظر مثلا مترقی بر آن است که همین آقاهای مجلس خبرگان که مردم در تعیین و انتخاب شان نقشی ندارند، آستین ها را بزنند بالا و یکی را که بهتر منافع صنفی و باندی شان را تامین می کند، بنشانند بر کرسی ولایت فقیه.
خب در این زمینه سیاسی که قرار است آینده ما در شرایط آن رقم بخورد، آیا اگر دریافت معنوی از سوی دیگران مطرح بشود، قابل تحمل است؟ البته که نیست. سفره های نفت ایران گسترده است. همه را با ادعای جانبداری از معنویت چاپیده اند. هم از این رو بنا به گفته یکی از شاگردان طاهری به نام "شهناز نیرو منش" نفوذی هائی که در کلاس هایش شرکت کرده بودند، به او گفته اند" دیگر به مردم نگویید که در یافت معنوی دارید. ولی درمان ها را به اسم الهام از ائمه اطهار ادامه بدهید. وی این پیشنهاد را نپذیرفته است." بنابراین مجادله علمی برای حفظ جسم و روح مردم در کار نبوده. دعوا ماهیت دیگری دارد. او را می پذیرفتند، اگر شرکت با آنها را می پذیرفت.
با فرض صحت این شهادت ها، طاهری را می خواهند قربانی کنند تا کسی جرات نکند از دریافت معنوی خود به دیگران خبر بدهد. اساسا گسترش سانسور در ایران، زیر بنایش همین ترس از معنویت است که شاعر و نویسنده اگر فرصت داشته باشند و اثر بیافرینند، آن گونه که از حس شان لبریز بشود، پیروان شان جائی برای پیروان دکان های راهزنی در پوشش معنویت و دین، باقی نمی گذارند. آیا اگر این حاکمان را از مشروطه ببعد داشتیم، یک نیما، یک پروین اعتصامی، یک فروغ فرخزاد، یک سهراب سپهری، یک احمد شاملو، یک سیمین بهبهانی، یک اخوان ثالث و...، در آن ملک سر بر کشیده بودند؟ بیش از آن اگر حافظ و سعدی و فردوسی هم عصر اینان بودند، آنها را داشتیم؟
با کشتن طاهری، دریافت معنوی تعطیل نمی شود. همه کسانی که می خواهند بیافرینند و سانسور دارد خفه شان می کند، سالهاست حلق آویز شده اند و هنوز اصرار برای خلاقیت بدون تیغ سانسور را ادامه می دهند.
اعدام طاهری، از حضور موریانه هائی خبر می دهد که از قرون وسطی نقب زده اند به ایران قرن بیست و یکم میلادی. کسانی که پا به حلقه عرفان او نهاده اند، به دلخواه در پی اش راه افتاده اند، نه به زور سرنیزه. در غرب قدم به قدم حلقه ها و مراکز تخلیه دردها و عقده ها برپاست. یک جام چای سبز می دهند. با موسیقی آرام بخش پذیرائی ات می کنند. انواع یوگا و مانند آن را می آموزند، با طیب خاطر مقادیر پول قابل توجهی می پردازی و می روی تا شاید هفته ای را با آرامش بگذرانی.
می شود به موجب قانون مجازات اسلامی و تفاسیر جانیان از آن، صاحبان همه این مراکز را به جرم آن که مردم دورشان حلقه می زنند کشت و انواع فسق و فجور و روابط جنسی را به آنها نسبت داد.
راستی از چه می گوئیم؟ با که می گوئیم؟ با کسانی که با امام زمان خودشان کاسبی می کنند؟
منبع خبر :
http://iranwire.com/blogs/9381/6619/
https://www.facebook.com/Khabarnegar/posts/1041570932538456:0
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر