سؤال:
روشن شدگي همان ادراک است ؟
پاسخ:
درک را تعريف بکنيم مثلا يکي به ما مي رسد ومي گويد من مادرم فوت کرده است ،ما مي فهميم که چه مي گويد ولي اگر فرد مادر خودش مرده نباشد درک نمي کند که اين چه مي گويد ! يکي مي گويد من بچه ام گم شده ما مي فهميم که چه مي گويد ولي درک نمي کنيم ، اگر کسي اين تجربه را کرده باشد درک مي کند که اين چه مي گويد همه اين ها مي شود روشن شدن، درک کردن .
خوب حالا چرا ما همه اينها را يک پله کرديم ؟ ببينيد ما درمورد پله عقل کميت داريم مي گوييم زياد و کم اما وقتي مي آييم روي پله عشق، پله بي کميتي، شما محبت را مي توانيد اندازه گيري کنيد؟ بگوييد يک واحد دو واحد و ...؟ مثلا مي گوييم من اين را خيلي دوست دارم و ديگري مي گويد من يک کمي دوست دارم؛ در عمل ممکن است خيلي من با يک کمي ايشان در واقع برابر باشد شدت وضعف را درمورد مسئله غيرکميتي ما نمي توانيم بيان کنيم، بطور اصولي روي اين پله که مي آييم کميت ها کاربردي ندارند. مي گوئيم عشق، و همين مسئله " هلوگرام " است ما مي توانيم بين خودمان قرارداد بگذاريم وحي و الهام و ... اين ها قرارداد بين خود ماست، براي استثناءها بايد دليل بياوريم بايد با کد نقشه خلقت بخواند، اگر نقشه خلقت را آنطور که هست ببينيد هيچ تافته جدا بافته اي نيست، همه وارد جهنم مي شوند، چون ديدند سناريو بهم مي خورد آمده اند از قرون وسطي گفته اند صبرکن اين مال تو نيست اين فقط مال او بوده است، صبر کن تو گفتي الهام نه ! اين مال تو نيست ! براي اينکه سناريو درست دربيايد.
اگر ما قرار باشد بحث عدالت الهي را مورد شناسائي قرار بدهيم اصلا به يک بحث بسيار عجيبي برمي خوريم. ما از عدالت الهي هيچ نمي دانيم. يعني فقط همين را مي خواهم خدمتتان بگويم، بنابراين آنجا که مي آييم يک اعتبار است که مي گوييم ما يک پله داريم که کميت ندارد، هيچي ندارد، خيلي خوب حالا قبول مي کنيم براي اينکه قائله بخوابد مي گوئيم باشد ما قبول مي کنيم يک مرتبه اي داريم که اين است ! مال فقط آنها بوده و تمام شده است ! ولي اين جا هم يک مرتبه اي داريم " روشن شدگي " الان ايشان مي تواند راجع به مزه سيب روشن بشود، در مورد مزه موز روشن بشود، ما اين را مي گوئيم کيفيت و اسمش را مي گذاريم عرفان.
مصاحبه با استاد طاهري
روشن شدگي همان ادراک است ؟
پاسخ:
درک را تعريف بکنيم مثلا يکي به ما مي رسد ومي گويد من مادرم فوت کرده است ،ما مي فهميم که چه مي گويد ولي اگر فرد مادر خودش مرده نباشد درک نمي کند که اين چه مي گويد ! يکي مي گويد من بچه ام گم شده ما مي فهميم که چه مي گويد ولي درک نمي کنيم ، اگر کسي اين تجربه را کرده باشد درک مي کند که اين چه مي گويد همه اين ها مي شود روشن شدن، درک کردن .
خوب حالا چرا ما همه اينها را يک پله کرديم ؟ ببينيد ما درمورد پله عقل کميت داريم مي گوييم زياد و کم اما وقتي مي آييم روي پله عشق، پله بي کميتي، شما محبت را مي توانيد اندازه گيري کنيد؟ بگوييد يک واحد دو واحد و ...؟ مثلا مي گوييم من اين را خيلي دوست دارم و ديگري مي گويد من يک کمي دوست دارم؛ در عمل ممکن است خيلي من با يک کمي ايشان در واقع برابر باشد شدت وضعف را درمورد مسئله غيرکميتي ما نمي توانيم بيان کنيم، بطور اصولي روي اين پله که مي آييم کميت ها کاربردي ندارند. مي گوئيم عشق، و همين مسئله " هلوگرام " است ما مي توانيم بين خودمان قرارداد بگذاريم وحي و الهام و ... اين ها قرارداد بين خود ماست، براي استثناءها بايد دليل بياوريم بايد با کد نقشه خلقت بخواند، اگر نقشه خلقت را آنطور که هست ببينيد هيچ تافته جدا بافته اي نيست، همه وارد جهنم مي شوند، چون ديدند سناريو بهم مي خورد آمده اند از قرون وسطي گفته اند صبرکن اين مال تو نيست اين فقط مال او بوده است، صبر کن تو گفتي الهام نه ! اين مال تو نيست ! براي اينکه سناريو درست دربيايد.
اگر ما قرار باشد بحث عدالت الهي را مورد شناسائي قرار بدهيم اصلا به يک بحث بسيار عجيبي برمي خوريم. ما از عدالت الهي هيچ نمي دانيم. يعني فقط همين را مي خواهم خدمتتان بگويم، بنابراين آنجا که مي آييم يک اعتبار است که مي گوييم ما يک پله داريم که کميت ندارد، هيچي ندارد، خيلي خوب حالا قبول مي کنيم براي اينکه قائله بخوابد مي گوئيم باشد ما قبول مي کنيم يک مرتبه اي داريم که اين است ! مال فقط آنها بوده و تمام شده است ! ولي اين جا هم يک مرتبه اي داريم " روشن شدگي " الان ايشان مي تواند راجع به مزه سيب روشن بشود، در مورد مزه موز روشن بشود، ما اين را مي گوئيم کيفيت و اسمش را مي گذاريم عرفان.
مصاحبه با استاد طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر