مکانیزم تاثیر دارو !
کاری که دارو می کند، مثلاً در بیماری صرع داروهائی مثل فنوباربیتال و... میدهند، نرونها که کنتاکتور برق هستند و سیستم اتوماسیون بدن را کنترل می کنند، این داروها می آیند واکنش نرونها را در هادی و عایق شدن کند می کنند، یعنی اجازه نمی دهند از یک سرعتی بیشتر انجام بشود و لذا بسیار بسیار کند می شود و فرد که این دارو را مصرف می کند اصطلاحاً کند ذهن است، لذا در واقع ما واکنش مغز را تحت تسلط خودمان در می آوریم، آن پالسی میدهد ولی این نمی تواند پیاده کند و ما فلجش کردیم، مثلاً می آیند شوک می دهند، شوک الکتریکی می آید در اتصالهای نرونها و هر بار یک کنتاکتی را می سوزاند و با هر بار شوکی که می دهیم یک بخشی از نرونها می سوزند و از دور خارج می شوند، یعنی ما مکرر بصورت کوربا شوک یک بخشهائی را تحت حمله قرار می دهیم و هر بار یک بخشی از دور خارج میشود و فرد در آخر یک موجود سنگ می شود، که نمی تواند چیزهائی را که می گیرد به زبان فیزیک ترجمه کند، لذا ظاهراً فرد تحت کنترل در آمده ولی آن فرد دیگر به درد نمی خورد و از او یک آدم سنگ و بی خاصیت درست شده است.
وجود انسان به تعبیری مانند پیاز لایه لایه است که من متحرّک وجود ما در لایه های مختلف به سمت مرکزیّت در حرکت است، با هر مرگی در پایان هر مقطع از زندگی، یک لایه از بین رفته و با تولد و ورود به لایه دیگر، یک مرحله به مرکزیّت که همان من ثابت (روح الله) است نزدیکتر می شویم.
دوره تشعشع دفاعی - جلسه پنجم - استاد طاهری
کاری که دارو می کند، مثلاً در بیماری صرع داروهائی مثل فنوباربیتال و... میدهند، نرونها که کنتاکتور برق هستند و سیستم اتوماسیون بدن را کنترل می کنند، این داروها می آیند واکنش نرونها را در هادی و عایق شدن کند می کنند، یعنی اجازه نمی دهند از یک سرعتی بیشتر انجام بشود و لذا بسیار بسیار کند می شود و فرد که این دارو را مصرف می کند اصطلاحاً کند ذهن است، لذا در واقع ما واکنش مغز را تحت تسلط خودمان در می آوریم، آن پالسی میدهد ولی این نمی تواند پیاده کند و ما فلجش کردیم، مثلاً می آیند شوک می دهند، شوک الکتریکی می آید در اتصالهای نرونها و هر بار یک کنتاکتی را می سوزاند و با هر بار شوکی که می دهیم یک بخشی از نرونها می سوزند و از دور خارج می شوند، یعنی ما مکرر بصورت کوربا شوک یک بخشهائی را تحت حمله قرار می دهیم و هر بار یک بخشی از دور خارج میشود و فرد در آخر یک موجود سنگ می شود، که نمی تواند چیزهائی را که می گیرد به زبان فیزیک ترجمه کند، لذا ظاهراً فرد تحت کنترل در آمده ولی آن فرد دیگر به درد نمی خورد و از او یک آدم سنگ و بی خاصیت درست شده است.
وجود انسان به تعبیری مانند پیاز لایه لایه است که من متحرّک وجود ما در لایه های مختلف به سمت مرکزیّت در حرکت است، با هر مرگی در پایان هر مقطع از زندگی، یک لایه از بین رفته و با تولد و ورود به لایه دیگر، یک مرحله به مرکزیّت که همان من ثابت (روح الله) است نزدیکتر می شویم.
دوره تشعشع دفاعی - جلسه پنجم - استاد طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر