۱۳۹۴-۰۱-۰۶

اشکالات بینشی

اشکالات بینشی:
دعا:
دربعضی از قضایا عدالت حاکم است، مثلا دو تا تیم فوتبال دارند مسابقه می دهند.چه چیز تعیین می کند که چه تیمی برنده بشود؟......
لیاقت آنها، .....در این لیاقت ایثار هست، ....دراین لیاقت.... کار جمعی کردن هست؛...
اینکه می گوئیم لیاقت دارد یعنی روحیه خود نمایی فردی ندارد ....و میخواهد تیم مطرح بشود. پس لیاقت تعریف پیدا می کند.......
اگر از دریچه دید خدا بتوانیم نگاه کنیم عدالت او چه حکم می کند؟....
اگر ما جای او بودیم هم همین نظر را داشتیم که لایق ترین باید برنده بشود،....
لایق ترین باید در کنکور قبول بشود،.... لایق ترین باید در مسابقه برنده بشود. ....
حالا خدا دارد از آن بالا نگاه میکندو ما می گوئیم خدایا تیم ما را برنده کن،! ....
او از آن بالا می گوید که این آدم هنوز معنای عدالت را نفهمیده ...و از من انتظار بی عدالتی دارد....
می خواهد بر لیاقت آن گروه برتری به دست بیاورد فقط به بهانه این که من را صدا کرده بدون این که لیاقت داشته باشد. .....
این را تعمیم بدهیم که .....بعضی جاها خواسته ما جنبه بی عدالتی دارد ....
بعضی جاها ما خدا را وسیله رسیدن به مقاصد خودمان کردیم که مسیرمن را هموار کند ....اگر مسیرم هموار بود که کاری با خدا نداشتم. ...
خدا می شود وسیله ای برای پوشاندن ضعف من. این خدای ساختگی ماست و خدای واقعی نیست.
خیام گفت: گر یار منید ترک طاعات کنید
پس دعا و خواستن تعریف دارد و در دنیای عرفان که دنیای کیفیت است بالاترین کیفیت رامی خواهیم:
یارب ز تو آنچه من گدا می خواهم.....افزون ز هزار پادشاه می خواهم
هر کس از در تو حاجتی میخواهد.....من آمده ام ز تو تو را می خواهـم
حافظ می گوید:
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب....که حیف باشد از او غیر از او تمنایی
در دنیای عرفان هر چی غیر از او بخواهی ضرر کردی:
خلاف طریقت بود که اولیا....تمنا کنند از خدا جز خدا
گر از دوست چشمت به احسان اوست......تو در بند خویشی نه در بند دوست
دنیای عرفان دنیای واضح و روشنی است و گرچه بر پایه عشق است هم با استدلال های روشن حرف می زند:
باباطاهر می گوید:
خدایا زاهد ز تو حور می خواهد قصورش ده....ز جنت می گریزد ز درت یا رب شعورش ده
می گه: این چقدر حواسش نیست که نمی داند باید دنبال تو باشد و دنبال بهشت و حور و اینهاست
حافظ می گوید:
خدایا از سر کوی خود به بهشتم مفرست......که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
ما زدوست غیر از دوست مقصدی نمی خواهیم.....حور و جنت ای زاهد بر تو باد ارزانی
ما یک مقصد بیشتر نداریم و فقط تو را می خواهیم:
باباطاهر می گوید:
دانی که ز تو چه ها چه ها میخواهم ؟......وصل تو من بی سر و پا میخواهم
فریاد و فغان وناله ام دانی چیست؟........یعنی که تو را تو را تو را می خواهم
وقتی هم میگوئیم لا اله الا الله یعنی هیچ چیزی جز او منظور نظرمان نیست.... و هیچ مقصدی جز او نداریم.....
حالا ببینید ما خودمان را درگیر مسائلی می کنیم که نقض لا اله الا الله است ....چون از ابتدا مسیرما روشن نبوده و چشم ما به مقاصد خود بوده است. ....
پس دعای عارف یک نیم خط بیشتر نیست: که حیف باشد از او غیر از او تمنایی
ترم سوم، جلسه دوم، زنگ اول
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی
#سايت_سايمنتولوژي_فرادرماني
#استاد_محمد_علي_طاهري
#انجمن_سايمنتولوژي_فرادرماني
#انجمن_مستر_عرفان_کيهاني_حلقه
#سايت_خبري_عرفان_حلقه
#Mediaerfanekeihani
#erfanekeihani

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر