۱۳۹۲-۱۰-۲۰

قانون تولد و مرگ !

نچه در هستی است در حال ارتحال است از حالی به حالی شدن.
قانون تولد و مرگ جاری است، از انسان گرفته تا ستارگان ،خورشید که تولد و مرگ دارند. در مورد مرگ خورشید که در انتها تشکیل سیاه چاله می دهد بعد از این که از بین رفت دوباره متولد می شود. ما مولود یک انفجار بزرگ هستیم.
پس نمیتوانیم از قانون هستی روی برگردانیم و این درسی است که هستی به ما می دهد. وقتی به انسان می رسیم ابعاد عظیم تری پیدا می کند. روندی که ماده و انرژی طی می کنند یک روند ساده ابدی و ازلی است. اصل بقای ماده و انرژی اولین بیگ بنگ هم نیست و آخرین هم نیست و هستی به سوی رقیق تر شدن می رود و دوباره بر میگردد و این آنتروپی دوباره و دوباره رخ می دهد.

یک اتم در اوج کمال آفریده شده است و کاملتر نمی شود.
نهایت دانش ما این است که به کمال ذره راه پیدا کنیم.
ارتقا کیفی که ما باید به آن برسیم این است که این دید را پیدا کنیم که به هر چه نگاه کنیم وجه الله. است اما این ارتقا مقطع به مقطع تا یک حدودی بالا می آید.

« انا لله و انا الیه راجعون »
پس چرا مرگ طراحی شده؟
اگر ما تا ابد در اینجا می ماندیم نهایتا ارتقایی در کار نبود .
در مــــورد ما مرگ یک ارتقای کیفی محسوب می شود و یک level ما را بالا می برد و اگر نبود سواد زندگی بعدی را بدست نمی آوردیم، مثل کلاسهای علمی از اول تا دانشگاه. بنابراین چه بعنوان قانون و چه از نقطه نظرهای دیگر مرگ رحمانیت خاص خدا محسوب میشود.

در دنیای عرفان به خوبی از این مطلب مطلع بودند و با مرگ عشق بازی کردند و متوجه شدند که مرگ رحمانیت او است که اگر نبود در مسیر حرکت چیزی کم داشت و خلقت معنا پیدا نمی کرد.

ماجرای انسان تا به « علم الآدم اسماء کلها » فاصله عظیمی است.
فاصله هوش ما به هوش الهی چقدر است؟
ما توان بالقوه داریم نمی توانیم استفاده کنیم تا بالفعل در آید. 1000 سال هم عمر کنیم چقدر از عظمت را میتوانیم بدست آوریم؟

این معما فقط با لازمان و لامکان حل می شود و از آنجا به بعد تجارب اصلی را بدست می آوریم. این همه عظمت برای این درست نشده که بگوییم چه کسی دزدی کرده یا نکرده است .اصلا در شان هوشمندی نیست. در اینجا درگیر هستیم اما همه نقشه این نیست.

اینجا مثل مهد کودک است، یکی شاکی است که اسباب بازی من را نمیده. برای آن طفل وقتی گریه می کند دنیا به آخر رسیده و ما با او همدردی می کنیم ولی می دانیم او سر کار است. اگر کسی ما را از بالا نگاه کند می بیند ما سر کار هستیم می گوییم نقشه عظیم تر از اینهاست اما مسائل دنیایی هم در آن وجود دارد.

در دنیای عرفان متوجه شده اند که مرگ راهی است به سوی او.
اگر آمار بگیریم ریشه خیلی از بیماری ها ترس از مرگ است !

« ان الله سریع الحساب »
یک مقدار پا را از گلیم خود درازتر کنیم سزایمان داده میشود. بنابراین تمام سیستم های موجود در هستی قانونمند است. اگر با مرگ بجنگیم اتوماتیک بدنمان دچار بیماری می شود و مرگ زودتر از موعد اتفاق می افتد و خودکار عمر ما کوتاه می شود که آمار بسیاری هم موجود است.

بحث طاغوت درون و بیرون را گفتیم.
تا رئیس درون معلوم نشود
و در درون به وحدت نرسیم
تصمیم گیریهای ما باد هواست !

طاغوت درون وقتی تحت کنترل ما در بیایند،
بهترین راه آشتی با مرگ است که در عرفان مسیر این آشتی باز است !

دوره 3 - استاد طاهری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر