قاعده کلي اينه که ابتدا به ساکن بحث شراب روحانيست. يه قلپ شراب رو مي خورونند ما رو نزديکمون مي کنند به ماجرا. اصلا به خود ماجرا ميبرنمون. و ما ميبينيم که ماجرا توي دستمونه. بعد از اينکه يه ذره چشيديم و اينها .... ميکشند کنار. حالا ماييم که بايد با درکمون خودمون رو به اون چيزي که چشيديم برسونيم.
اين قاعده کليه.
در همه موارد و مقاطع اينه. ابتدا به ساکن کمکه. توجه مي کنيد؟ يعني يه جورهايي ما رو به اون درک مي رسونن، بعد از اينکه به ما چشوندن ميگن اينه. حالا اگه مي خواي بدو بيا. خوب... چه کار بايد بکينم؟
بايستي ..... ببينيد اين قاعده اولا يادمون نره. اين قاعده ، قاعده کلي است که در تمام موارد داريم و مرتب با شراب شروع ميشه. با شراب روحاني شروع ميشه ولي بعد از اون، شراب روحاني قطع ميشه. مياد به ماجراي اينکه ما به درک نائل بشيم . توجه فرمودين چي شد؟
ما به درک، خودمون نائل بشيم. مثل همون ماجراي تعليم رانندگي است که هميشه مثال مي زنيم. راننده ، به اصطلاح مربي، پاش اونجا داره کار مي کنه، دستشم گاهگاهي کار مي کنه، به اصطلاح اين هدايت ماشين انجام ميشه. به محض اينکه (مربي) ميکشه کنار تازه نقايض کار معلوم ميشه. اينجا هم همينطوريه. ما يه دفعه ميبينيم که عاشق هستي در واقع هستيم و در واقع ما رو ميبرنمون نزديکمون مي کنند. منظوره تمام صحبت هايي که مي کنيم اينجا مشخص ميشه. مسلم ميشه که داريم راجع به چه چيزي صحبت مي کنيم. وقتي که يه ذره چشوندن حالا ميان عقب. ما بايد حالا دنبال بکينم. بريم . برسيم. دوباره تفکر کنيم. دوباره بيايم پله عقل، بريم پله عشق اين مسير رو طي بکنيم تا اون درکي که پيش مياد ديگه درک واقعي خودمان باشه، متعلق به خودمان باشه .
اين قاعده کلي است.
دي وي دي ترم 6 ، جلسه 4 ، استاد طاهري
اين قاعده کليه.
در همه موارد و مقاطع اينه. ابتدا به ساکن کمکه. توجه مي کنيد؟ يعني يه جورهايي ما رو به اون درک مي رسونن، بعد از اينکه به ما چشوندن ميگن اينه. حالا اگه مي خواي بدو بيا. خوب... چه کار بايد بکينم؟
بايستي ..... ببينيد اين قاعده اولا يادمون نره. اين قاعده ، قاعده کلي است که در تمام موارد داريم و مرتب با شراب شروع ميشه. با شراب روحاني شروع ميشه ولي بعد از اون، شراب روحاني قطع ميشه. مياد به ماجراي اينکه ما به درک نائل بشيم . توجه فرمودين چي شد؟
ما به درک، خودمون نائل بشيم. مثل همون ماجراي تعليم رانندگي است که هميشه مثال مي زنيم. راننده ، به اصطلاح مربي، پاش اونجا داره کار مي کنه، دستشم گاهگاهي کار مي کنه، به اصطلاح اين هدايت ماشين انجام ميشه. به محض اينکه (مربي) ميکشه کنار تازه نقايض کار معلوم ميشه. اينجا هم همينطوريه. ما يه دفعه ميبينيم که عاشق هستي در واقع هستيم و در واقع ما رو ميبرنمون نزديکمون مي کنند. منظوره تمام صحبت هايي که مي کنيم اينجا مشخص ميشه. مسلم ميشه که داريم راجع به چه چيزي صحبت مي کنيم. وقتي که يه ذره چشوندن حالا ميان عقب. ما بايد حالا دنبال بکينم. بريم . برسيم. دوباره تفکر کنيم. دوباره بيايم پله عقل، بريم پله عشق اين مسير رو طي بکنيم تا اون درکي که پيش مياد ديگه درک واقعي خودمان باشه، متعلق به خودمان باشه .
اين قاعده کلي است.
دي وي دي ترم 6 ، جلسه 4 ، استاد طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر