۱۳۹۲-۱۱-۰۸

مکانيزم جهنم

در مورد مکانيزم جهنم يک توضيحي داشته باشيم:
گفته شد که « نفخت فيه من روحي»
وقتي اين مرکب را آماده کرديم از روح خودم در او دميدم.

ما يک "من ثابت" داريم و يک "من متحرک "داريم

گفته شد که « و لا تقربا هذه الشجره »:
به اين درخت نزديک نشويد. ما چه کار کرديم؟
نزديک شديم.
البته ميدانيد که همه اينها سمبليک است همه اينها مفاهيمي است که کشف رمز دارد. در مورد درخت هستي بعدا صحبت ميکنيم چرا گفت درخت و اين درخت چيست؟

اما ما وقتي گفته شد به اين درخت نزديک نشويد
اولا يعني اين که مي توانيد بشويد
يعني مي توانستيم نزديک شويم که گفت به درخت نزديک نشويد
لذا اولا به ما:
1-تفويض اختيار شد
که مختاريد، نشويد را خطاب به موجود مختار مي گويند

ثانيا در همان جا
2-تفويض کيفيت شد
يعني آدم موجودي کيفيت طلب شد. در هر مرحله از زندگي به دنبال کيفيت است مثلا همين الان که ما آدميزاديم از آدم زاده شديم.
در مرحله ديگر ميشويم کالبد ذهني

آدميزاد: از آدم زاده شديم
انسان: بخشي از آدم که جدا شديم

آدم با آدميزاد اين تفاوت را دارد که
آدميزاد در واقع بخشهاي جدا شده از آدم است.
آدم دارد مسيري را طي مي کند در هر مرحله يک نمودي دارد و يک اسمي دارد.
اما شما مي بينيد که چه تو کاخ باشيم چه در کوخ زندگي کنيم فرقي نميکند.

اما انسان دنبال کيفيت است
دنبال اين است که اين چند روز را هم به بهترين نحو زندگي بکند
اين به واسطه کيفيت طلبي ماست که از همان جا به ما داده شد !

گفت اينجا ساکن شو بخور و بياشام و ...
و به اين درخت نزديک نشو
و از آن طرف اين خبر را به گوش ما رساندند که اگر به اين درخت نزديک بشوي مثل خودش جاودانه ميشوي.

ما بين دو حالت قرار گرفتيم يکي زندگي بخور و نمير و آن طرف قضيه رشد و شکوفايي و جاودانگي !

ما را با کيفيت آشنا کردند
ما کدام را انتخاب کرديم؟ ما کيفيت بالاتر را انتخاب کرديم.

بعد ازاين که گفتند به اين درخت نزديک نشويد
و ما نزديک شديم
بين ما و او يک لايه اي به وجود آمد و ما را از او جدا کرد.

من متحرک همينطور که به جلو حرکت ميکند (طبق شکل بالا )
لايه لايه هايي دارد که هر لايه يک زندگي است.
از هر لايه ميميرد به لايه بعدي مي رود
و مرتب دارد به سمت من ثابت نزديک مي شود
و سرانجام به يک جايي مي رسد که مثلا فرض کنيد که طبق شکل يک جا انسان است و يک جا کالبد ذهني.

کل اين موجود با اين همه لايه هايي که دارد اسمش آدم است.
اما آدم اينجا به شکل ما دارد يک تجربه اي کسب مي کند
که اين شکل انسان ناميده شده است
و تجربه ديگري در زندگي بعدي دارد که کالبد ذهني مي ناميم !

در زندگي بعدي يک اسم ديگري و در زندگي قبلي اسم ديگري داشته.
همه اينها آدميزاد است
يعني چيزي که از آدم جدا شده است
مثل پياز است که ما براي هر لايه اش يک اسم بگذاريم
البته در پياز همه لايه ها مثل هم است
ولي اگر هر لايه اي يک جوري بود
و يک مزه اي داشت ديگر مجبور مي شديم
براي هر لايه اسم گذاري کنيم !

و به اضافه اين که کارماهاي منفي ما هم انتقال پيدا ميکند و اضافه مي شود !

حالا مي خواهد تلفيق (من ثابت با من متحرک) صورت بگيرد
چرا تلفيق بايد صورت بگيرد؟
چون اين طرف (من ثابت) تمام اريکه قدرت الهي است
« علم الآدم الاسماء کلها »
همه علمها و اسما را دادم به آدم حتي علم خدايي را !

و طرف ديگر (من متحرک) در حال کسب تجارب در زندگي هاي مختلف است.
اگر ما به من ثابت دسترسي پيدا بکنيم
اريکه قدرت الهي را در اختيار داريم
اگر دسترسي پيدا نکنيم فقط تجارب زندگيهاي مختلف خود را خواهيم داشت !

مرگ جزو رحيميت الهي است
که به طور خاص شامل حال همه مي شود
و ما را به او مدام نزديک و نزديکتر مي کند
اگر مرگ نبود به او نزديک نمي شديم !

حالا آمديم و رسيديم به او
براي اين که ما بتوانيم به اريکه قدرت دسترسي پيدا کنيم
جهنم طراحي شده است.
من ثابت و من متحرک وارد جهنم ميشوند
اين لايه ( و لا تقربا هذه الشجره که ما را از او جدا کرد) در جهنم از بين مي رود
و همچنين تمام کارماهاي منفي ما در جهنم از بين مي رود.

و از آن طرف تلفيق (من ثابت و من متحرک ) صورت مي گيرد.
بدون روح الله اصلا ما معني نداريم
آن چيزي که ما را ما کرده همان بخش مرکزي وجود ماست
که ما الآن از آن جدائيم !

درک انا الحق همين است
که ما هم خدائيم هم هيچي نيستيم !

« و قنا عذاب النار »:
ما را از آتش نا آگاهي دور بدار
مربوط به همين جاهست منظور آتش جهنم نيست !

« و ان منكم الا واردها »: (سوره مريم)
نيست هيچ کدام از شما مگر اين که وارد جهنم شويد !

« خالدون فيها »:
نه مکان هست و نه زمان،
کسي که در چنين موقعيتي است منتظر يك ثانيه ديگر هم نيست
و براي او ابدي به نظر مي آيد
ولي عالم بالا گفته اليه راجعون !
از نظر ناظر بالا تمام ميشود
و اليه راجعون اتفـاق مي افتد
از نظر کسي که در موقعيت لامکان و لا زمان استزمان مفهوم ندارد
فکر ميکند که ابدي است انتظار ثانيه ديگري را اصلا ندارد !

دنيا هم براي خودش جهنم و بهشت دارد
زندگي بعد هم همينطور است
و زندگي بعدش هم همينطور و...
ولي اين جهنم مکانيزم خاصي دارد !

آنچنان گرم است بازار مکافات عمل
ديده گر بينا بود هر روز، روز محشر است

از اين دست داديم از آن دست گرفتيم
اين فکر را کرديم آن ضربه به ما خورده
بنابراين ما تقريبا ميشود گفت که تسويه حسابيم
ولي ماجراي اصلي ما که کارماهاي ما،
سوء سابقه هاي ما يک ماجراي ديگري دارد
که در جهنم مورد بررسي قرار مي گيرد !

در اين مکانيزم خلاقانه اي که براي جهنم طراحي شده
اين تلفيق و اين تزويج در واقع اتفاق مي افتد
يعني در واقع جهنم تالار ازدواج است،
اگر جهنم نبود اين لايه از بين نمي رفت و اين امتزاج رخ نميداد !

دوره 4 - استاد طاهري 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر