آنچه را که در این دوره می خواهیم به آن برسیم
به عنوان عاملی که ما را در مقابل دشارژ ضد ضربه بکند
ممکن است برای ما ایجاد سوالاتی بکند
که اگر قرار باشد ما کنترل دشارژ داشته باشیم
یک سری روابط به چه صورتی در می آیند؟
ما خیلی از مسايلمان را با دشارژ شدن نشان می دهیم !
مثلا به مجلس ترحیمی می رویم
به تشییع جنازه می رویم
وقتی که وارد می شویم
باید قیافه ما دشارژ باشد
تا وارد شدیم باید به سر و کله خودمان هم بزنیم
تا معلوم بشود که ما همدردیم
و اگر تو سر و کله خودمان نزنیم
معلوم نشده که ما دشارژیم و همدردیم
و این خودش مسئـله ساز است
و اصولا ممکن است این سوالات پیش بیاید که
چطوری می شود که بدون بهره گرفتن از مسئله دشارژ ما اموراتمان بگذرد !
بحث مدیریت دشارژ یا مدیریت بحران به ما نشان میدهد که
رفع بحران ها ارتباطی به دشارژشدن ما ندارد
و ما در یک بد آموزی قرار گرفتیم
و تعلیم و تربیت ما در یک فضایی صورت گرفته که بد آموزی ایجاد شده است !
در جو بد آموزی پدران ما مجبور بودند تظاهر کنند
ما هم مجبوریم و بچه های ما هم مجبورند تظاهر کنند !
مثالی می زنیم که مدیریت بحران را مشخص کنیم
و بتوانیم روی آن بحث بکنیم.
اگر در جایی قرار بگیریم و ببینیم
جلوی چشم ما یک نفر آتش گرفت
و دارد در آتش میسوزد ماچه حالی پیدا می کنیم؟!
چه کمکی میتوانیم بکنیم؟!
اول از همه ممکن است خودمان غش کنیم
اگر غش نکنیم ممکن است تو سر و کله خودمان بزنیم
و دست و پای خودمان را گم کنیم
و بگوئیم وای دارد می سوزد و آی سوخت وای سوخت
این قدر بگوئیم آی سوخت و وای سوخت تا بسوزد !
چند درصد احتمال دارد که ما بتوانیم به او کمک کنیم؟ خیلی کم.
می دانیم چرا؟
چون عامل دشارژ باعث شده که ما دست و پایمان را گم کنیم
و یک تلفن دو رقمی را در آن لحظه یادمان نمی آید
و هیچ کاری از ما بر نیاید
یعنی خلاقیت ما اینجا نمی توانسته فعال باشد
و تحت تاثیر فضای دشارژ قرار گرفته !
امااگر همینجا یک مامور آتش نشانی حاضر باشد
او بدون اینکه دشارژ شده باشد
میتواند در کوتاهترین زمان از شرایط و امکانات موجود استفاده کند
و او را نجات بدهد !
خوب ما دشارژ شدیم و گریه کردیم و تو سر و کله خودمان زدیم و مامور آتش نشان بدون اینکه دشارژ بشود مصدوم را نجات داد !
حالا نتیجه بگیریم ببینیم که آیا دشارژ شدن می تواند عملا به درد بخورد؟!
دوره 4 - استاد طاهری
به عنوان عاملی که ما را در مقابل دشارژ ضد ضربه بکند
ممکن است برای ما ایجاد سوالاتی بکند
که اگر قرار باشد ما کنترل دشارژ داشته باشیم
یک سری روابط به چه صورتی در می آیند؟
ما خیلی از مسايلمان را با دشارژ شدن نشان می دهیم !
مثلا به مجلس ترحیمی می رویم
به تشییع جنازه می رویم
وقتی که وارد می شویم
باید قیافه ما دشارژ باشد
تا وارد شدیم باید به سر و کله خودمان هم بزنیم
تا معلوم بشود که ما همدردیم
و اگر تو سر و کله خودمان نزنیم
معلوم نشده که ما دشارژیم و همدردیم
و این خودش مسئـله ساز است
و اصولا ممکن است این سوالات پیش بیاید که
چطوری می شود که بدون بهره گرفتن از مسئله دشارژ ما اموراتمان بگذرد !
بحث مدیریت دشارژ یا مدیریت بحران به ما نشان میدهد که
رفع بحران ها ارتباطی به دشارژشدن ما ندارد
و ما در یک بد آموزی قرار گرفتیم
و تعلیم و تربیت ما در یک فضایی صورت گرفته که بد آموزی ایجاد شده است !
در جو بد آموزی پدران ما مجبور بودند تظاهر کنند
ما هم مجبوریم و بچه های ما هم مجبورند تظاهر کنند !
مثالی می زنیم که مدیریت بحران را مشخص کنیم
و بتوانیم روی آن بحث بکنیم.
اگر در جایی قرار بگیریم و ببینیم
جلوی چشم ما یک نفر آتش گرفت
و دارد در آتش میسوزد ماچه حالی پیدا می کنیم؟!
چه کمکی میتوانیم بکنیم؟!
اول از همه ممکن است خودمان غش کنیم
اگر غش نکنیم ممکن است تو سر و کله خودمان بزنیم
و دست و پای خودمان را گم کنیم
و بگوئیم وای دارد می سوزد و آی سوخت وای سوخت
این قدر بگوئیم آی سوخت و وای سوخت تا بسوزد !
چند درصد احتمال دارد که ما بتوانیم به او کمک کنیم؟ خیلی کم.
می دانیم چرا؟
چون عامل دشارژ باعث شده که ما دست و پایمان را گم کنیم
و یک تلفن دو رقمی را در آن لحظه یادمان نمی آید
و هیچ کاری از ما بر نیاید
یعنی خلاقیت ما اینجا نمی توانسته فعال باشد
و تحت تاثیر فضای دشارژ قرار گرفته !
امااگر همینجا یک مامور آتش نشانی حاضر باشد
او بدون اینکه دشارژ شده باشد
میتواند در کوتاهترین زمان از شرایط و امکانات موجود استفاده کند
و او را نجات بدهد !
خوب ما دشارژ شدیم و گریه کردیم و تو سر و کله خودمان زدیم و مامور آتش نشان بدون اینکه دشارژ بشود مصدوم را نجات داد !
حالا نتیجه بگیریم ببینیم که آیا دشارژ شدن می تواند عملا به درد بخورد؟!
دوره 4 - استاد طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر