۱۳۹۲-۱۱-۱۰

تشعشع مثبت يک

موضوعي که تا اينجا براي ما جا افتاده
و ثابت شده اين است که زبان انسان زبان تشعشعات است !

در زمينه عکس برداري از مولکولهاي آب که انجام شد
آن مطلب به ما اثبات شد در اين جريان ديديم که
همه چيز مي تواند تحت تاثير شعوري قرار بگيرد !

هر کسي مي تواند ديگري را ببندد !
اين بستن، بستني است ناديدني !

کافي است که کسي بخواهد بيايد اينجا،
بدون کلام با قيافه خوب بگويم که نکند بيايد اينجا و يا نکند برود !

يک نفر مي تواند روي ديگري يک موجي پياده کند که ستاد ديگري را مختل کند !

کافي است که من به طوري از درون يک نيروي ارادي را پياده کنم
که نکنه يا نره يا نياد يا.... !

قديم مي گفتند که سر راه همديگر نفوس بد نزنيد و نه نگوئيد، نه نياوريد !

سر راه مسافرت نه نياوريد !

بنابراين آنها با يک بصيـرتي با روشني بيشتري
نسبت به قضايا مي توانستند نگاه بکنند
چون وقتي بر مي گرديم و نگاه مي کنيم مي بينيم که مثل اين که قديميها چيزهايي را متوجه بودند و مي دانستند !

بنابراين ما در معرض نوعي تشعشع منفي قرار مي گيريم
که اين تشعشع منفي ارادي است
و روي اراده هم تاثير مي گذارد
و روي عملکرد ستادي ما اثر گذار است !

کارهايي را مي بينيم که از چند جانب بسته شده از چند جانب بستند !

يک کار خيري است مي گوئيم نه
و ديگري هم مي گويد نه و.. اصطلاحا مي گويند " کار به خنسي خورده"
يعني اصلا نمي دانيم چرا بسته شده؟
100 تا دانا مي آيند مي بينند که اين کار هيچ موردي ندارد
و بايد راه بيفتد ولي راه نمي افتد
و ما اختلالات شعوري ايجاد کرديم !

و اين اختلالات شعوري بستني است که به طرف مي گويند شما را بستند !

اين يک تشعشع ارادي است
که مي تواند پياده بشود و هر کسي مي تواند ديگري را ببندد !

در قديم اگر کسي مي خواسته مسافرت بکند
حتما مراسمي را ترتيب مي دادند
مثل اسفند دود کردن.
حتما تشريفاتي را علم مي کردند
اين تشريفات کاري به خودي خود انجام نمي داده است !

مثلا ميگويند آش پشت پا بپزند !
مسافر که عازم است
براي اين که به محض اين که مي رود افراد پشت سرش ننشينند
و نگويند نکنه اين جور نکنه اون جور ...
و او را شروع کنند به بمباران تشعشعات منفي
آمدند گفتند سرشان را گرم کنيد
آش پشت پا بپزيد
آش پشت پا يعني ديگ ببر ديگ بيار نخود بيار و پاک کنيد و...
و اين کار زمان را مي گرفته و فرصت را از افراد مي گرفته
که بنشينند و ارادي تشعشع منفي بفرستند
و اختلال شعوري را ايجاد بکنند
بنابراين سرشان را گرم مي کردند تا اين آش درست بشود
و بعد آش تقسيم کردن مي خواسته و...
و يک روزي از مسافرت گذشته
و در اين يک روز جلوي اضطراب و نگراني و... که تشعشع منفي ايجاد مي کرده
و گريبان مسافر را مي گرفته کنترل مي کردند !

در سر تا سر دنيا شايد قومي نباشند که از اين چيزها نداشته باشند
و همه اينها بحث کنترل تشعشعات مخربي است که در اين مورد به کار مي رود
و باعث بستـه شدن مي شود !

دوره 4 - استاد طاهري

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر