تلفیق واقعیت و حقیقت میشود بهشت نقد !
بهشت نقد شیرینی دارد
که اگر روی واقعیت ریخته شود تلخی واقعیت را ازش می گیرد
و هر جایی حقیقت به داد ما برسد
دیگر ما تلخی واقعیت را متوجه نمی شویم !
اگر حقیقت به دادمان نرسد
زندگی چیزی جز تلخی، رنج و تالم نیست !
می گوئید نه؟
یک سر بروید به خانه سالمندان با 10 تا سالمند صحبت کنید
یک مصاحبه بکنید زندگی چی بود؟
ببینید جز رنج و تالم چیزی می گویند
و این قضیه فردای خودمان است !
اما اگر حقیقت روی واقعیت ریخته شود
ازش شیرینی به دست می آید
و بهشت نقدی حاصل میشود !
در غیر این صورت جهنم نقد حاصل می شود !
یعنی واقعیت خودش جهنم نقد است !
به دو دلیل بهشت نقد:
1- اگرحقیقت روی واقعیت ریخته شود
از آن شیرینی به دست می آید و هر لحظه بهشت نقد است !
اين چه حرفيست كه در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوشی افتاد همانجاست بهشت
یا
اینجا ز می لعل بهشتی میساز ( می لعل=آگاهی)
کانجا که بهشت است رسی یا نرسی
یعنی اینجا اگر از آگاهیها استفاده نکنیم
معلوم نیست آنجا به بهشت برسیم یا نرسیم !
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کاواز دهل شنیدن از دور خوش است
خیلیها الان را نمی دانند چگونه استفاده کنند
دایما منتظرند آنجا برسند
بعد بگویند بفرمایید بروید بهشت !
حالا چه طوری می خواهد برود بهشت
با چه آگاهی می خواهد برود ؟
چون بهشت رفتنی نیست بهشت را باید بسازد !
« جنات تجری من تحتها الانهار »
جنات را گفتیم بهشت در کثرت !
بهشت آماده نیست که هر کسی باید بهشتش را خودش بسازد !
به تعداد بهشت داریم !
بهشتهایی که براساس آگاهی های ما (نهر=کانالهای آگاهی)
در نهر آب جاری میشود و آب همان آگاهی بود !
شما تصور کنید بهشت است که زیر بهشت نهرهای آب است !
خوب من را چه حاصل؟
همین الان که ما اینجا هستیم آبهای زیرزمینی زیاد است ما را چه حاصل ؟!
ما این بالا از تشنگی داریم میمیریم !
حالا آن آبها زیر زمین برود !
پس اینها همه یک کشف رمزهایی می خواهد !
بر اساس این کانالهای آگاهی
چیزهایی که ما داریم میبریم این بهشتها ساخته میشود !
وگرنه بهشت آماده ای نیست اگر اینجا چیزی بلد نباشیم آنجا هم نمیتوانیم چیزی بسازیم !
مثل این می ماند که کسی از ساختمان سازی اطلاعی نداشته باشد
به او بگویند این آجر،
این تیرآهن و این سیمان برای خودت یک خانه درست کن چی می سازد؟
ولی کسی که آشنایی دارد یک چیزی می سازد به درد بخور !
اگر این فرمول سحر آمیز را به کار بگیریم هر روز و هر دقیقه (در خواستگاری ها ،..)
که همیشه معمولا واقعیت دیده میشود و حقیقت دیده نمیشود بهشت نقد داریم!
2- موقعیتی که اینجا ما هستیم موقعیتی است استثنائی !
فقط یک بار تکرار می شود و ما در همچین کلاسی در زندگی یعنی در کره زمین قرار می گیریم
دیگر نمی گویند یک بار دیگر بیا این کلاس را تکرار کن و لحظه به لحظه اش برای این است که درس این دوره را بگیریم
زندگی بعدی برای خودش مسائل جدید خودش را دارد دیگر نمی گویند یک بار دیگه برگرد برو توی جسم و از نو زندگی بکن !
موقعیتی است استثنایی هر زندگی ما موقعیتی است استثنایی !
در دوره سه گفتیم قانون عدم تکرار یعنی تکراری در کار نیست !
تا هیچ نگذاری که نمی آیی باز !
بنابراین وقتی از این زاویه نگاه می کنیم
می بینیم که یک موقعیت استثنایی داریم
و مثل کلاس 1 است که چیزهایی یاد میگیریم که به درد کلاس 2 می خورد و....
حقیقت می گوید همین میدان آزمایشی که می بینید(بیمارستان و..) یک موقعیت استثنایی است !
انسان در هر شرایطی می تواند برای زندگی معنایی پیدا بکند و این از رسالتهای انسان است. (سیتم بازیافت زباله) !
هنگام فقر و تنگ دستی
در عشق کوش و مستی
کین کیمیای هستی
قارون کند گدا را
دوره 4 - استاد طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر