۱۳۹۲-۱۱-۰۲

یک دوستی به عرفان اسلامی اشاره کردند.

سؤال:
یک دوستی به عرفان اسلامی اشاره کردند.
من می خواستم یاد آوری کنم عرفان به هیچ دینی تعلق ندارد
و نمی توانیم بگوییم عرفان اسلامی یا غیر اسلامی.
مثل ریاضیات که من نمی توانم بگویم این دایره اسلامی است یا نیست.
عرفان جهانی است...

پاسخ:
ببینید یک مطلب هست که انسان با دو پله سر و کار دارد.
پله عقل و عشق، پله عشق عرفان است.
عرفان از انسان جدا نیست.

گفتیم تعریف ما از عرفان بررسی بخش کیفی وجود انسان است
و بخش کیفی وجود انسان از انسان جدا نیست...

بیان عرفان هست که ملیت ها را تفکیک میکند.
فرهنگ هر ملتی با زبان و واژه های خاصی در دنیای عرفان خو کرده
و در روح جمعی آن ملت رسوخ کرده....

الان هر کدام از ما میشنویم می و ساقی و ساغر و مطرب؛
روحمان شاد می شود حتی آنهایی که سواد ندارند
و اصلا معنای اینها را نمی دانند روحشان شاد میشود.
چون این در ناخود اگاه جمعی ما وجود دارد
ولی اگر اینها را ترجمه کنیم
و به یک انگلیسی بگوییم آیا برداشت ما را میکند؟ مسلما نه...

بنابر این ملیت های مختلف با زبان های مختلفی با عرفان پیوند خوردند.
اگر ما میگوییم عرفان ایران،
یعنی در ایران که یک سرزمین است از ابتدا تا کنون عرفان چه ماجرایی طی کرده و ما

چه پیش زمینه ای داریم؟ خوب می بینیم این سابقه طولانی است و الان می توانیم راجع

به عرفان این سرزمین صحبت کنیم...

همه این مسیر قبل از اسلام و بعد از اسلام دارایی ماهست و الان در دنیا دارند به

فرهنگ و عرفان خود می نازند و عرفان شده ابزر تبلیغاتی ملل. الان ملتهایی ادعای

عرفان می کنند که اصلا نشنیده بودیم و تعجب می کنیم...

الان در این دهکده جهانی خیلی ها دارند میگویند
ما عرفان داریم و اشراق داریم و داشتیم و این حیثیتی شده
تا جایی که آمریکایی ها از 40-30 سال قبل رفتند هند و چین و تبت و مسائل انها را به

زبان خودشون دارند بیان میکنند ...

غرب داره برای ما از عشق و عرفان می گوید!
چرا این کار را میکند؟
چون امروز حیثیتی شده.
می خواهد بگوید من فقط از نظر تکنیک جلوتر نیستم عرفان هم دارم.

ما الان تحت تاثیر القای عرفان غرب هستیم.
القا یعنی با پنبه سر بریدین، یعنی یک جوری تلقین کردن... !

الان دارند می گویند شما چیزی ندارید
و ما داریم و شما کتاب عرفانی ندارید
که نسل امروزتان بفهمد اما کتاب غربی تا دلتان بخواهد در همین کشور خودمان هست

که نسل امروز را مشغول کرده...

عرفان زبان مشترک انسان است
و چیزی که انسان ها را به هم نزدیک خواهد کرد در آینده عرفان است.
اما هر ملتی به هر حال زبان عرفانی خودش را دارد.

ما گنجینه بسیار ارزشمندی داریم
و دارد خاک می خورد و باید زنده بشود و ...

باید دین خود را به آنها ادا کنیم
و حداقل بگوییم فهمیدیم شما چه گفته اید !
وگرنه سنگشون را به سینه زدن فایده ندارد.

باید ارزش عملی کارهای آنها را زنده کنیم.
مثلا انجمن مولانا شناسان داریم و جشن میگیرم و ...
همه اینها را بگویند به پای این نمی رسد که یک بیت شعرش کشف رمز بشود...

مولانا خودش ادعایی روی خودش ندارد
و میگوید (من اگر خراب و مستم سخن صواب گویم) کی گفته از من تعریف کنید؟

ما اگر این اشعار را کشف رمز کردیم
اگر آیات قرآن را کشف رمز کردیم
و اگاهی ها زنده شد
امانت دار خوبی هستیم و احترام به پیامبر گذاشتیم ... !

همه عرفا در زمان خودشان از مردم خون به جگر بودند
از امام علی گرفته تا شمس و مولانا و حافظ و... !

ابن ملجم ها خداپرستان نادان اسم یک کتاب ماست.
ابن ملجم آدم معمولی نبوده.
کسی بوده که میداند زنده برنمی گردد
خودش را فدایی کرده و میخواهد خودش را فدای نجات جامعه اسلامی کند !

کسانی که به نام حق جلوی حق می ایستند
و یک عده هم بعدا به نام حق، حق را منحرف میکنند!
خود ابن ملجم فکر میکرده دارد به شهادت میرسد !

همه بزرگان خون به دل شدند تا دو کلمه را به مردم بفهمانند !

اما بعد از مرگشان همه افتادند
دنبال این که اینها چه کسانی بودند و چه ها می گفتند !

حتی این اواخر مثلا سهراب سپهری که وقتی زنده بود
همه تمسخر می کردند وقتی مرد تازه در موردش حرف زدند !

این سنت مرده پرستی را ما شرقی ها به خصوص بیشتر داریم
و این مرده پرستی هم خودش از مصادیق شرک است !

یکی از تحولاتی که باید روی ما پیش بیاید
این است که دنبال معنا و معرفت باشیم
و وقتی به معنا برسیم بزرگداشت عملی آن آدم هاست !

امیر المومنین چرا به شهادت رسیدند؟
چرا نهج البلاغه را نوشتند؟
اگر الان امیر المومنین زنده بشوند و در میان ما باشند
به نظرشما میگویند دور و بر من باشید
یا بروید یک صفحه از نهج البلاغه را کشف معنا و باطن کنید؟!

ما در مقدمه کتاب عاشورا داریم
که اگر امام حسین در میان ما بود و ازش سوال میکردیم که
شما مایلید ما به معرفت حرکت شما برسیم یا برای شما گریه کنیم؟!
آن حضرت پاسخ می دادند من شهید شدم که شما به معرفت برسید !
من شهادت را انتخاب کردم تا شما به معرفت برسید !

خصوصا برای شیعه که مسئولیت سنگینی را قبول کرده !
مثلا مهر نماز یعنی ما بیعت با امام حسین را پذیرفتیم
و در ابتدا مهر نماز تربت کربلا بود
به این معنا که ما بیعت می بندیم
که ای حسین ما مثل تو حق طلب باشیم
و این مهر هم سمبل این بیعت است !

پس یک مسئولیت سنگین را هم پذیرفتیم
و حالا کاری نداریم که کسی نمی داند که دارد بیعت می بندد !

هیچ کدام از آن بزرگان نخواستند که
ما عکس شان را بکشیم و بگردونیم
و با این کارها ما حرکت آنها را لوث کردیم !

دوره 3 - استاد طاهری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر