خوب است که مردگان بعد از مرگ به جهان بر نمی گردند، زیرا حتی اگر بر می گشتند هم، نه جهان دیگر آنها را می خواست و نه آنها جهان را.
حتی اگر یک روز هم مرده باشی، زندگی از یادت خواهد رفت.
از مرگ که برگردی با عالم و آدم غریبه ای. نه تو دیگران را می شناسی و نه دیگران، دیگر تو را.
هر سفر نوعی مرگ است، گسستن و کندن.
و آن هنگام که بر می گردی، آن هنگام که ناگزیری دوباره گره بزنی، دوباره متصل کنی، دوباره بهم بچسپانی، دوباره برقرار کنی، هزار اتفاق پاره و هزار ماجرای گسسته را، گویی که درد زادنی هزار باره را می آزمایی.
زیرا که سفر، طعم بی تعلقی مرگ و یله گی نبودن را به تو چشانیده است.
و حضَر، بندِ بودن است و حصرِ زیستن.
از سفر بازگشته ام اما بر لبه دیواری نشسته ام از برزخ.
میان سفر و حضَر نیز جایی ست، جایی میانه بودن و نبودن، جایی که نه مرگ است و نه زندگی ...
عرفان نظرآهاری
حتی اگر یک روز هم مرده باشی، زندگی از یادت خواهد رفت.
از مرگ که برگردی با عالم و آدم غریبه ای. نه تو دیگران را می شناسی و نه دیگران، دیگر تو را.
هر سفر نوعی مرگ است، گسستن و کندن.
و آن هنگام که بر می گردی، آن هنگام که ناگزیری دوباره گره بزنی، دوباره متصل کنی، دوباره بهم بچسپانی، دوباره برقرار کنی، هزار اتفاق پاره و هزار ماجرای گسسته را، گویی که درد زادنی هزار باره را می آزمایی.
زیرا که سفر، طعم بی تعلقی مرگ و یله گی نبودن را به تو چشانیده است.
و حضَر، بندِ بودن است و حصرِ زیستن.
از سفر بازگشته ام اما بر لبه دیواری نشسته ام از برزخ.
میان سفر و حضَر نیز جایی ست، جایی میانه بودن و نبودن، جایی که نه مرگ است و نه زندگی ...
عرفان نظرآهاری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر