۱۳۹۲-۱۱-۰۸

گم کرده راه مقصود ...

بارها شده است در پی چیزی گشته ایم . در حالیکه آن چیز در فاصله ای اندک از ما بوده است .
مثلا احساس کرده ایم به یک کتاب احتیاج داریم . از جایمان بلند شده ایم . رفته ایم سراغ کتابخانه و کمد ها . وسایل را گشته ایم . پیدا نکرده ایم . بعد برگشته ایم دیده ایم روی میز است .
اگر دقایقی ذهنمان را مرور کنیم ، هر کداممان از این دست قصه ها بسیار داریم .
در هر وقوعی پیامیست برای دل عاشق .
می گردم . در پی عشق . در پی دوست . در پی محبوب . در پی جواب . در پی حل شدن مشکلاتم . در پی لذت . در پی رهایی . در پی هزاران هزار چیز دارم میگردم و ...
مدام در حال گشتنم و غافل از آنم که جواب همینجاست .
سرگردانی می کشم . چرا که نزدیک ترین ها را نمی بینم .
صدای یار می آید که میگوید : از رگ گردن به شما نزدیک ترم ."نحن اقرب الیه من حبل الورید" *(1)

آنچه به ما نزدیک تر است از مشاهده ی ما بیشتر غافل میماند ...
و او نزدیک ترین به ماست .
و ما در حجابیم . و او را گم کرده ایم .
و در به در میگردیم .
داستان اسماعیل و هاجر هم از همین سخن میگوید .
سعی هاجر . هفت بار رفت . هفت بار برگشت . و بی تابی و عجز . و صدایی گفت آی هاجر . چه میکنی ؟
کجا را میگردی ؟
مگر جواب جایی غیر از آغوش عشق می تواند باشد؟ مگر جواب را باید جای دیگری جست ؟
پس به کدام جست و جویم ای دل ؟
کدام جست و جوی باطل . که من هرجا را که میگردم به اعتبار های خود میگردم . و با شناسه های خودم .
و او نه شناسه دارد و نه جا و مکان . تنها باید به عشق او دل داد و رها کرد خود را و به نظاره نشست که او خود میگوید گفتنی ها را . و خود به جان جاری میکند . که هرچه او بخواهد از خویش خواهد شناساند و بدانچه خود بخواهد شیدا خواهد کرد و در این دیار به مدعیان راه عشق احتیاجی نیست . و برای سرکشان مدعی مجال سخن باقی نخواهد بود ...

التماس دعااا ..

*(1) آیه 16 سوره ی قاف


__ حسن . ش - بهمن ماه 92 __

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر