حکمت زکات، خمس!
بنابراين در همه اديان دنيا پيشبينيهايي شده براي عام، نه اختصاصاً نفر به نفر بلكه عام؛ گفتند فرض كنيد روزه، نماز، انفاق، زكات و در پشت هر كدام از اينها معرفتي خوابيده بوده، فرض كنيد در زكات آنچه را كه از هستي ميگيري بتواني به هستي در قبالش يك جبراني داشته باشي. علم گرفتي زكات علم را بدهي، استعداد داري زكات استعدادت را بدهي، ثروت داري زكات ثروتت را بدهي، زيبايي داري زكات زيباييات را و... آنچه كه احساس ميكني كه طبيعت، هستي در اختيار تو، به صورت ويژهاي رسيده است، سلامت هستي زكات سلامتي.
بنابراين ما از طريق فرضاً زكات، يك مراودهاي را با هستي برقرار ميكنيم اين چرخه متوقف نميشود، دريافت شده، ميآيد. لذا اينجا كمك ميكند به جاري شدن، جاري شدن موجي از آگاهيها و چيزهايي كه هستي با ما در مراوده است. همه اين مسائل در واقع همين ماجراهاست و قرار بوده كه ما به نحوي از انحاء به همين قضايا برسيم.
اما يك تفكري ميآيد اينها را به عنوان رفع تكليف عنوان ميكند، لذا من با كراهت تمام دست ميكنم در جيبم يك پولي در ميآورم، اين دستم اين را ميگيرد، ميخواهم يك زكاتي را بدهم، ميخواهم فرض كنيد خمسي را بدهم. فرضاً در مورد خمس اين هست كه براي اين كه ما فقيري نداشته باشيم. يتيم، مسكين «اَنَّما غَنِمتُم مِّن شَيْءٍ فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُربي واليَتامي و المَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» (انفال 41) يعني براي اينكه ما مسكين و در راه مانده و بيسرپرستي نداشته باشيم اين قضايا تعريف شده است. اما ممكن است ما به صورت رفع تكليف يعني براي جلوگيري از غضب الهي و ترس از مرگ و ترس از جهنم و ... به اين مسايل نگاه كنيم، اين طبيعتاً ارزش معنوي كار از دست ميرود. من براي اينکه نيندازنم در جهنّم ميخواهم اين پول را بدهم، اگر ميدانستم نميروم جهنم اين پول را نميدادم. اگر ميدانستم خدا غضبم نميكند، نميدادم ولي اين ماجرا فراتر از اين است و در واقع قرار است كه بدون اينكه من احساس ترس كنم با ميل و رغبت و با همه وجودم در همچين ماجرايي شركت كنم. پولي را هم كه من ميدهم تشعشع منفي رويش سوار است و هر كسي هم بگيرد يعني از آن پول خيري نميبيند، چون تشعشع نارضايتي و تشعشع منفي من پشت سر آن پول هست. ولي وقتي كه آن پول را من با ميل و رغبت براي ارتقاء خودم دارم پرداخت ميكنم، همه چيز مثبت است و همه چيز در يك فضاي مثبتي جريان پيدا ميكند.
دوره 2
استاد محمد علی طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر