۱۳۹۲-۱۱-۰۵

کنترل دشارژ - تسهیلات ویژه رحمانیت الهی !

ما متوجه شدیم که اگر دشارژ بشویم در معرض بیماری قرار می گیریم
اگر دشارژ بشویم از تعالی باز می مانیـــم این می شود یک بینش !
می شــود جزو جهان بینی ما !

حال این بینــش را می دهیم دست اختیار.
اینجا ما اختیار می کنیم که این را دنبال کنیم !

اگر هم که بینش نداشته باشیم که خارج می شویم.
حال اختیار کردیم که بشود دو تا راه داریم
یا توان فردی است
مثل این که سعی کنیم دیگر دشارژ نشویم
پس باید برویم سعی کنیم ممکن است موفق بشویم ممکن است موفق نشویم
یک جاهایی رشته کار از دستمان در می رود !

و یا این که ما از یک تسهیلات ویژه ای استفاده بکنیم
که در اینجا همان تسهیلات رحمانیت الهی مد نظر ماست.
که به ما کمک بکنند !

به جایی نرسد کس به توانایی خویش - الا تو چراغ رحمتش داری پیش

اگر قرار بود با تواناییهای خودمان کاری را می کردیم تا به حال کرده بودیم
در واقع اینجا متوجه شدیم که با توانایی خودمان نمی توانیم زیاد اتکا بکنیم تصمیم گرفتیم که این دفعه چیز دیگری را بیازمائیم پس توان فردی منتفی می شود !

پس ما الان یک راه بیشتر پیش رو نداریم
و این راه هم متکی به تسلیم است !

مسلمان کسی است که در این چرخه رحمانیت تسلیم است !
بعضیها ممکن است بگویند تسلیم به قضا و قدر و یا تسلیم به خواست خدا !

ما قرار است زندگی بکنیم
ما قرار است مسائل را دنبال بکنیم
می گویند تسلیم در برابر مشیت الهی،
مشیت الهی می پرسیم یعنی چی؟
می گویند یعنی او هر چی ازت می خواهد بگو چشم !

آیا خداوند برای ما همه چیز را خواسته؟!

موضوع اینجاست که ما به این اعتراف برسیم که
به جایی نرسد کس به توانایی خویش الا تو چراغ رحمتش داری پیش !

یعنی میگوئیم من تواناییم در مسائل زمینی 100% لازم است
اما در مسائل بالا خیر !

در مسائل بالا تسلیم، شاهد بودن و من خود را به تو سپردم !

می خواهیم خودمان را بسپاریم
این مفهوم اسلام و مسلمانی و تسلیم است !

می گوید ان الدین عند الله اسلام !
تنها مرام نزد خدا مرام تسلیم شدن است
یعنی غیر از این مرام انتخاب کنیم پاسخی ندارد !

حالا می خواهد یهودی باشد می خواهد کلیمی ،مسیحی باشد !
هر مرامی باشد اگر تسلیم شد پاسخ دارد !
اگر تسلیم نشد پاسخی ندارد !

این آیه اگر شکل دیگری معنا شود تضادی پیش می آید
چون در قرآن میخوانیم:
« لا اکراه فی الدین »
(در انتخاب مرام زوری نیست اجباری نیست )

اینجا که خدا می گوید تنها دین نزد من اسلام است
یعنی این که بقیه هیچی !

اینجا تضاد پیش می آید
یعنی یک جا می گوید اجباری نیست
و یک جا می گوید تنها دینی که من قبول می کنم اسلام است !

این چه طوری میشود؟!
پس این مطلب را هم در اینجا بد نبود که بشکافیم
و بدانیم که آنجا تضاد نیست
خیلی هم درست است و خیلی هم به جا صحبت شده است !

دوره 4 - استاد طاهری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر