۱۳۹۲-۱۱-۰۱

خوب چرا از شیوه انها استفاده نکنیم؟

سؤال:
خوب چرا از شیوه انها استفاده نکنیم؟ چرا از شیوه حضرت علی پیروی نکنیم؟
وقتی آنها الگو هستند. آنها به عنوان انسان اولی و برتر مطمئنا آگاهی هایی بهتر و کامل تر از ما داشتند...

پاسخ:
خوب مگر کسی جلوی شما را گرفته؟ چرا استفاده نکردید؟!

سؤال:
من درباره شیوه ای که شما در پیش گرفتید حرف میزنم...

پاسخ:
بله شیوه و متد ما اتصال فوری است !
یک موقع منظور شما از آگاهی کتاب است
و در اختیارتان بوده و باید استفاده می کردید و می کردیم !
خوب چه استفاده ای از آن کردیم؟

سؤال:
مگر نه این که باید بخوانیم و شناخت پیدا کنیم...؟

پاسخ:
خوب هر وقت خواندیم و
به خطبه 31 یعنی پیام امیر المومنین به امام حسن رسیدیم که
بعد از جنگ صفین گفته
(بدان که بین تو و خدا هیچ حائلی نیست و خدا بین تو و خودش هیچ حائلی قرار نداده) !

هر وقت رسیدیم و مفهوم ایاک نستعین را دریافت کردیم !
می توانیم بگوییم ما از این راه رسیدیم و ما شیعه هستیم... !

فعلا که این کار را نکردیم.
پس بیایید یک راه کوتاهتر را تجربه کنید.
الان به نوعی شما مجبور شدید چون شهریه دادید
و آمدید نشستید اینجا و دارید یک دوره را طی میکنید
و خوب با خودتان میگویید باید یک دریافتی داشته باشید !
مجبور شدید ولی کسی برای خواندن نهج البلاغه مجبور نیست !

من همه اینها را خطاب به خودم میگویم،
همه دوستان صاحب کمال هستند
و من اگر می آیم اینجا واسه این است که درس پس بدهم... !

پس اگر قرار بود با خواندن دریافت می داشتیم
که دریافت کرده بودیم و اگر قرار بود اتصال برقرار کنیم که کرده بودیم !

اگر تو یار نداری چرا طلب نکنی - اگر به یار رسیدی چرا طلب بکنی !

خوب اگر رسیده بودیم که
الان در حال بشکن زدن بودیم و افسرده و درمانده نبودیم !

آمار بدی داریم در این رابطه که آنهایی که
میگویند ما پیدا کردیم افسرده هستند !

اونی که میگه من مومنم و با خدا هستم افسرده است !

ما در قانون صلیب داریم که امکان ندارد
زیر علم او باشی و افسرده باشی !

بحث ادعا آسان است.
همه میگوییم ما شیعه هستیم
پس چرا افسرده هستیم؟ این یک واقعیت تلخ است... !

البته: ما برای وصل کردن آمدیم !

ما خیلی راحت می توانیم همدیگر را تایید کنیم و برویم.

دوست آن است که بگریاند و نه آن که بخنداند !

دوست کسی است که واقعیت تلخ را بیان کند !
و گرنه اگر من بگویم ما شیعه امیرالمومنین هستیم
و شما هم تایید کنید و به به بگوییم همین میشود که الان شده است
و هیچی توی دستمان نیست... !

ما اینجا افتخار این را داشتیم که حبل الله را نشان بدهیم
و بحث ظاهر و باطن را بگوییم
و جمع بندی کنیم و الگوها را هم بگوییم !

بحث الگو با اتصال و با خواندن کتاب فرق میکند !
در خواندن کتاب هم باید از ظاهر به باطن برسیم و خواندن کتاب دلیل اتصال نیست... !

ما نمی دانیم در این مدت ها چه اتفاقی افتاده.
آیا شما مطمئنید که صلات در صدر اسلام همین بوده که الان هست؟!
مطالعه کنید و بیایید بگویید.

الان ما میدانیم اقیموا صلات،
اقیموا صلات واقعی نیست و ما اقرا اصلات داریم
و آیا این همان چیزی است که در صدر اسلام بوده یا نبوده؟!

آیا نماز جماعت همین بوده که الان داریم؟

ما در دوره 5 وقتی به بحث روح جمعی میرسیم
می بینیم مسائلی وجود دارد که باید در نماز جماعت به آن می رسیدیم
و آنجا جاری می شد... !

ما این تجربه ها را داریم
و شما در حاشیه می توانید که به مرجع های مختلف مراجعه کنید !

کاری که از دست ما بر میاد این روشن گری است که داریم پیش می بریم !

ما 3 دهه این ماجرا را داشتیم ...
و در طول این 3 دهه هر کسی گفته
به فراخور وقتی که گذاشته به دریافتهایی رسیده
و این مسائل باعث شده ما ادامه بدهیم
و تمام وقت و انرژی خودمان را برای این مسئله بگذاریم !

اگر من بدانم نیازی به کار ما نیست
مطمئن باشید یک ثانیه هم اینجا نخواهیم بود !

اما تا به حال این استنباط بوده که
این روشن گریها و اتصالات باعث شده
یک بخشهایی در قرآن یا گفته های ائمه یا گفته های عارفان خودمان روشن بشود !

دوره 3 - استاد طاهری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر