۱۳۹۲-۱۱-۰۶

واقعیت و حقیقت

واقعیت: گفتیم آن چیزی است که واقع شده و حادث شده

در دنیای وارونه می گوئیم زندگی شیرین است زندگی همان واقعیت است اما در دنیای غیر وارونه دیدیم که زندگی کجاش شیرین بود؟
زندگی وقتی آخر و عاقبتش به مرگ خاتمه پیدا میکند از دید واقعیت نگاه بکنیم می بینیم مرگ هست
چون مرگ هست واقعیت تلخ است هر کاری بکنیم مرگ مثل سیلابی است که همه چیز را برمیدارد و می برد
کجاش شیرین است؟
هر چه لذت برده باشی هر چه گشته باشی همه این است آخرش هیچ است !

دنیا دیده ای و هر آنچه دیدی هیچ است وان نیز که گفتی و شنیدی هیچ است
سرتاسر آفاق دویدی هیچ است وان نیز که در خانه رمیدی هیچ است
و یا :
دنیا هیچ و اصل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر خود تو مپیچ

ویا :
پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ
عمر چون به سر آید چه بغداد و چه بلخ

در بیت آخر خیام از دید واقعیت نگاه می کند
و می گوید چه شیرین و چه تلخ وقتی عمر به سر می آید
چه فرقی می کند در کاخ زندگی کرده ای یا در کوخ !

پس واقعیت ما را به تلخی رهنمون می کند !

حقیقت چه؟ حقیقت است که می گوید:

غمگین نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وا بینی خیر تو در این باشد

شاید اگر یک جور دیگر نگاه بکنی خیر تو در همین باشد
نمیتوانی ظاهر قضیه را نگاه بکنی !

این که می گوییم مرگ اصلا مرگی نداریم !

این مرگ نه مرگ، نقل جای است
از خورد گهی به خوابگاهی
وز خوابگاهی به بزم شاهی

اگر از بعد حقیقت نگاه کنیم
این مرگ نیست درسته؟
و مرگ شیرین است !

دوره 4 - استاد طاهری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر