۱۳۹۳-۰۲-۱۹

چشانيدن و کنار زدن

چشانيدن و کنار زدن

يک اصلي است استناداتش را از درون اشعارم برايتان مي آورم، همان

بي وفا نگار من، مي کند به کار من، خنده هاي زير لب، عشوه هاي پنهاني

گاهي انسان در اثر رحمت الهي، معنويتي را مي چشد و درک مي کند که او را مشتاق مي کند، اما پس از مدتي برطرف مي شود تا او با طلب، آن را بدست آورد.

يک اصلي است که مي آيند خودشان را به ما نشان مي دهند، مشتاقمان مي کنند، مي کشند کنار، مي گويند حالا بيا. مرحله اوّل آن لطف بوده است، به ما مي چشانند، اين چشانيدن، طعم حضور خودشان را به ما مي چشانند و ما را به آن طعم حضور مي رسانند، حالا مي نشينند کنار و مي گويند اگر مي خواهي، حالا بيا. معمولا به اين صورت نيست که حالا مرتب بچشانند و بچشانند و ... تا يک جائي پروسه چشانيدن هست، ما را به درک مطلب مي رسانند و وقتي به درک مطلب رساندند، آنوقت مي گويند حالا بيا.

وگرنه بار اول و دوم و سوم هماني هستيم که دو هفته بعد هم هستيم. و بايد آن تغييرات را در من ايجاد کند و در مورد تحول دارد صحبت مي کند. اما اگر قرار بود به ما نچشانند، بار اول هم نمي چشاندند، ...

البته من با گفته شما هيچ مخالفتي نمي کنم، بعد از بار سوم چشاندن، بيائيم يک کمي خودمان را نگاه کنيم، ببينيم اين ارتباط تحولي هم در ما ايجاد کرده باشد و آن را هم پذيرا باشيم.

اصلي که داريم اين است:
بعد از اينکه چشاندند، بايد گيوه را بکشيم و بگوئيم من مي خواهم. به اشتياق برسيم. به جامه دران برسيم. بگوئيم من مي خواهم. و ما دنبال اين تحول هستيم. آن طلب و آن خواستن را دنبالش هستيم وگرنه هي دروغ نگويم و فلان نکنم و ... همه اينها خيلي خوبه، اما اگر من آن طلب را ايجاد کنم، آن طلب مثل موتور يک موشک مي ماند، مثل موتور يک راکد مي ماند، يک دفعه مي تواند يک شبه من را ره صد ساله ببرد.

ما آن تحول را مي خواهيم که تغييرات مثبتي پيش آمده باشد.

دروه 8 - جلسه 5 - زنگ 1 - استاد طاهري

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر