مرگ فيزيکي، مرگ قطعي !
گفتيم که يک مرگ فيزيکي داريم و يک مرگ قطعي، زمانيکه مرگ فيزيکي اتفاق مي افتد، ايست قلبي داريم و پزشک جواز دفن صادر مي کند، اما هنوز مرگ قطعي نيست، ممکن است همين کسي که جواز دفن برايش صادر شده، حتي در سردخانه زنده بشود و برگردد،
مرگ قطعي زماني است که کالبد اختري مي ميرد، فاصله زماني بين مرگ فيزيکي و مرگ قطعي (مرگ کالبد اختري)، در افراد مختلف متفاوت است، ممکن است از يک ربع ساعت تا 24 ساعت، 48 ساعت، 72 ساعت بعد از مرگ فيزيکي اتفاق بيافتد و اين زمان متفاوت است، در اين فاصله هر شوکي که به کالبد اختري وارد بشود، ممکن است دوباره همه چيز برگردد،
در دوره يک گفتيم که اگر ما به جائي برسيم و ببينيم که جواز دفن هم براي طرف صادر کرده اند، باز هم رويش کار مي کنيم، چون امکان دارد که شوک وارد بشود و اون شوک کالبد اختري اتفاق بيافتد، به محض اينکه کالبد اختري هم مرد، ديگر مرگ قطعي است و برگشت امکان ندارد، ولي تا زمانيکه کالبد اختري زنده است، اگر زنده شدن پيش بيايد، حتي خون هم لخته نمي شود، هيچ عارضه اي ناشي از نرسيدن اکسيژن به مغز اتفاق نمي افتد.
کالبد اختري جنبه فيزيکال دارد و آناتومي خاص خودش را دارد و در اين Range اي که مي شناسيم هم نيست، Range ساختاريش کاملا متفاوت است، با اين آناتومي که مي شناسيم و چشم ما مي بيند کاملا" متفاوت است.، بعد از اينکه مرگ قطعي اتفاق افتاد، کالبد رواني هم مي ميرد، کالبد اختري هم که مرده است، تنها چيزي که باقي مي ماند، کالبد ذهني است که زنده مي ماند و ادامه خواهد داد و اين کالبد ذهني مي رود با اطلاعاتي که دارد به زندگي ادامه بدهد، اوني که ما مي گوئيم احضار روح کرديم، او کالبد ذهني است که ما احضار مي کنيم، اين که دارد احضار مي شود کالبد ذهني است،
روح چيز ديگري است. روح نقش هادي دارد، وقتيکه ما مي گوئيم روح، چندين روح داريم: روح الله داريم، روح القدس داريم و روح هادي. ولي عامه مردم کالبد ذهني را به عنوان روح مي شناسند. نقش روح هادي اين است که در هر زندگي که ما داريم، در هر مقطعي، نقش هادي، هدايت کننده را براي ما بازي مي کند، مثلا همين الان که ما اينجا و در اين مقطع از زندگيمان که زنده هستيم، نقش روح هادي اين است که يک نرم افزاري را فعال کرده، آن نرم افزار به ما يک احساسي مي دهد، احساس گم کردن يک چيزي، همه ما هر لحظه احساس مي کنيم يک گمشده اي داريم، يک موقع فکر مي کنيم پول است، درس است، ازدواج است، فرزند است، ... مي رويم دنبالشان مي بينيم نيست.و همينطور مرتب ما در تکاپو هستيم و دستمان به هر چه مي رسد پوچ مي شود، چرا پوچ؟ چون اون نيست، اگر اين نرم افزار نبود، اگر روح در اينجا اين نقش را بازي نمي کرد، مي دانيد چه مي شد؟
اين مي شد که ما دستمان به اولين چيزي که مي رسيد ارضا مي شديم و تمام مي شد، ديگه ايده ال مان بود، اما الان اينطور نيست، اين نرم افزار يا شرح وظيفه روح هادي اين است که مسائل کمال را بطور غير مستقيم براي ما آماده کند، ما اينقدر دنبال اين و آن مي گرديم تا آخرش بفهميم که اينجا چه مي خواهيم، که همان ماجراي کمال است، اگربه کمال دستمان برسد بعد متوجه مي شويم که سير شدن ندارد، اين نيست که بگوئيم که من ديگر نمي خواهم و ديگر بس است، در صورتي که هر چيز ديگري سير شدن دارد، اگر مي گوئيد نه، برويد ببينيد آيا دارد يا ندارد،
اينجا مکان و زمان داريم، در زندگي بعدي مکان نيست، جهاني است که مکان ندارد، فقط زمان در آن جاري است، اينجا مکان و زمان داريم، زندگي قبلي ما يک بعد ديگر هم داشتيم که بعد مرديم و اينجا که آمديم، آن يک بعد را از دست داديم، يعني طوري است که هر زندگي که مي رويم جلوتر، بي نيازتر مي شويم، نيازمندي ما کمتر مي شود که حالا اينها را جداگانه بايد در ترم 2 صحبت کنيم.
دوره تي دي - جلسه 2 - استاد طاهري
گفتيم که يک مرگ فيزيکي داريم و يک مرگ قطعي، زمانيکه مرگ فيزيکي اتفاق مي افتد، ايست قلبي داريم و پزشک جواز دفن صادر مي کند، اما هنوز مرگ قطعي نيست، ممکن است همين کسي که جواز دفن برايش صادر شده، حتي در سردخانه زنده بشود و برگردد،
مرگ قطعي زماني است که کالبد اختري مي ميرد، فاصله زماني بين مرگ فيزيکي و مرگ قطعي (مرگ کالبد اختري)، در افراد مختلف متفاوت است، ممکن است از يک ربع ساعت تا 24 ساعت، 48 ساعت، 72 ساعت بعد از مرگ فيزيکي اتفاق بيافتد و اين زمان متفاوت است، در اين فاصله هر شوکي که به کالبد اختري وارد بشود، ممکن است دوباره همه چيز برگردد،
در دوره يک گفتيم که اگر ما به جائي برسيم و ببينيم که جواز دفن هم براي طرف صادر کرده اند، باز هم رويش کار مي کنيم، چون امکان دارد که شوک وارد بشود و اون شوک کالبد اختري اتفاق بيافتد، به محض اينکه کالبد اختري هم مرد، ديگر مرگ قطعي است و برگشت امکان ندارد، ولي تا زمانيکه کالبد اختري زنده است، اگر زنده شدن پيش بيايد، حتي خون هم لخته نمي شود، هيچ عارضه اي ناشي از نرسيدن اکسيژن به مغز اتفاق نمي افتد.
کالبد اختري جنبه فيزيکال دارد و آناتومي خاص خودش را دارد و در اين Range اي که مي شناسيم هم نيست، Range ساختاريش کاملا متفاوت است، با اين آناتومي که مي شناسيم و چشم ما مي بيند کاملا" متفاوت است.، بعد از اينکه مرگ قطعي اتفاق افتاد، کالبد رواني هم مي ميرد، کالبد اختري هم که مرده است، تنها چيزي که باقي مي ماند، کالبد ذهني است که زنده مي ماند و ادامه خواهد داد و اين کالبد ذهني مي رود با اطلاعاتي که دارد به زندگي ادامه بدهد، اوني که ما مي گوئيم احضار روح کرديم، او کالبد ذهني است که ما احضار مي کنيم، اين که دارد احضار مي شود کالبد ذهني است،
روح چيز ديگري است. روح نقش هادي دارد، وقتيکه ما مي گوئيم روح، چندين روح داريم: روح الله داريم، روح القدس داريم و روح هادي. ولي عامه مردم کالبد ذهني را به عنوان روح مي شناسند. نقش روح هادي اين است که در هر زندگي که ما داريم، در هر مقطعي، نقش هادي، هدايت کننده را براي ما بازي مي کند، مثلا همين الان که ما اينجا و در اين مقطع از زندگيمان که زنده هستيم، نقش روح هادي اين است که يک نرم افزاري را فعال کرده، آن نرم افزار به ما يک احساسي مي دهد، احساس گم کردن يک چيزي، همه ما هر لحظه احساس مي کنيم يک گمشده اي داريم، يک موقع فکر مي کنيم پول است، درس است، ازدواج است، فرزند است، ... مي رويم دنبالشان مي بينيم نيست.و همينطور مرتب ما در تکاپو هستيم و دستمان به هر چه مي رسد پوچ مي شود، چرا پوچ؟ چون اون نيست، اگر اين نرم افزار نبود، اگر روح در اينجا اين نقش را بازي نمي کرد، مي دانيد چه مي شد؟
اين مي شد که ما دستمان به اولين چيزي که مي رسيد ارضا مي شديم و تمام مي شد، ديگه ايده ال مان بود، اما الان اينطور نيست، اين نرم افزار يا شرح وظيفه روح هادي اين است که مسائل کمال را بطور غير مستقيم براي ما آماده کند، ما اينقدر دنبال اين و آن مي گرديم تا آخرش بفهميم که اينجا چه مي خواهيم، که همان ماجراي کمال است، اگربه کمال دستمان برسد بعد متوجه مي شويم که سير شدن ندارد، اين نيست که بگوئيم که من ديگر نمي خواهم و ديگر بس است، در صورتي که هر چيز ديگري سير شدن دارد، اگر مي گوئيد نه، برويد ببينيد آيا دارد يا ندارد،
اينجا مکان و زمان داريم، در زندگي بعدي مکان نيست، جهاني است که مکان ندارد، فقط زمان در آن جاري است، اينجا مکان و زمان داريم، زندگي قبلي ما يک بعد ديگر هم داشتيم که بعد مرديم و اينجا که آمديم، آن يک بعد را از دست داديم، يعني طوري است که هر زندگي که مي رويم جلوتر، بي نيازتر مي شويم، نيازمندي ما کمتر مي شود که حالا اينها را جداگانه بايد در ترم 2 صحبت کنيم.
دوره تي دي - جلسه 2 - استاد طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر