اتصال به شبکه منفي و قانون بازتاب
اشتياق مثبت ما بازتاب مثبت دارد و جواب مثبت مي گيرد، اشتياق هاي منفي ما از آنطرف جواب منفي مي گيريم، مي بينيم که داريم فکر افراد را مي خوانيم، ما اشتياق منفي يک جائي به خرج داديم، زور ميزديم که درون يکي را بخوانيم، بفهميم درونش چيست، بازتاب منفي آمده از آنطرف و اين کرامت را شبکه منفي در اختيار ما قرار داده، شما اشتياق داشتيد که آينده را ببينيد، اين اشتياق مي آيد بالا و پاسخ دارد،
طبق حکمت الهي شما هر چه را که بخواهي پاسخ دارد، مثلاً مي گوئيد ميشه من بدانم فردا چه مي شود، اين درخواست مي آيد بالا، بر مي گردد، شما يک روز يک فنجان دستت است، يکدفعه مي بينيد که مي توانيد يک چيزهائي را بگوئيد، اصلاً اين قضيه کارآموزي ندارد، ممکن است کتاب داشته باشد ولي از کتاب نيست، اين يک اتصال است، يکدفعه مي بينيد که داريد مي گوئيد،
شما مثلاً يک اشتياق در يک جائي بخرج داديد که کاش من کمک مي کردم، الآن پاسخ اشتياق را به يک شکلي داريد مي گيريد، يک اشتياق هم داشتيد که اي کاش مي شد فکر يکي را بخوانيد، اين مي رود بالا و پاسخ مي آيد، بعد يک روز شما ناخودآگاه مي بينيد که داريد فکر آدمها را مي خوانيد،
مي گوئيد ناخودآگاه ولي بعضيها عامداً دنبالش هستند، همه افراد مي گويند که ما نمي دانيم چه شد، امّا آنها ماجراي قبلش را شايد يادشان نمي آيد که کجا، چه اشتياقهاي مثبت يا منفي به خرج دادند، خلاصه اين قانون بازتاب است ولي ما بايد آگاه باشيم، ببينيم هر چه که به ما دادند آيا به درد ما مي خورد يا نمي خورد، اين حلواست.
هر که صبر آورد گردون بر رود
هر که حلوا خورد واپس تر رود
اشتياق مثبت ما بازتاب مثبت دارد و جواب مثبت مي گيرد، اشتياق هاي منفي ما از آنطرف جواب منفي مي گيريم، مي بينيم که داريم فکر افراد را مي خوانيم، ما اشتياق منفي يک جائي به خرج داديم، زور ميزديم که درون يکي را بخوانيم، بفهميم درونش چيست، بازتاب منفي آمده از آنطرف و اين کرامت را شبکه منفي در اختيار ما قرار داده، شما اشتياق داشتيد که آينده را ببينيد، اين اشتياق مي آيد بالا و پاسخ دارد،
طبق حکمت الهي شما هر چه را که بخواهي پاسخ دارد، مثلاً مي گوئيد ميشه من بدانم فردا چه مي شود، اين درخواست مي آيد بالا، بر مي گردد، شما يک روز يک فنجان دستت است، يکدفعه مي بينيد که مي توانيد يک چيزهائي را بگوئيد، اصلاً اين قضيه کارآموزي ندارد، ممکن است کتاب داشته باشد ولي از کتاب نيست، اين يک اتصال است، يکدفعه مي بينيد که داريد مي گوئيد،
شما مثلاً يک اشتياق در يک جائي بخرج داديد که کاش من کمک مي کردم، الآن پاسخ اشتياق را به يک شکلي داريد مي گيريد، يک اشتياق هم داشتيد که اي کاش مي شد فکر يکي را بخوانيد، اين مي رود بالا و پاسخ مي آيد، بعد يک روز شما ناخودآگاه مي بينيد که داريد فکر آدمها را مي خوانيد،
مي گوئيد ناخودآگاه ولي بعضيها عامداً دنبالش هستند، همه افراد مي گويند که ما نمي دانيم چه شد، امّا آنها ماجراي قبلش را شايد يادشان نمي آيد که کجا، چه اشتياقهاي مثبت يا منفي به خرج دادند، خلاصه اين قانون بازتاب است ولي ما بايد آگاه باشيم، ببينيم هر چه که به ما دادند آيا به درد ما مي خورد يا نمي خورد، اين حلواست.
هر که صبر آورد گردون بر رود
هر که حلوا خورد واپس تر رود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر