انسان آمده نظم را تعریف کرده و با تقارن و تجانس و ... ذهنش را برنامه ریزی کرده. خوب خوب است اما تا کجا خوب است و از کجا به بعد بلای جان ما می شود؟ زندگی برای نظم یا نظم برای زندگی است؟ یعنی نظم در خدمت زندگی یا زندگی برای نظم؟
طبیعتا ما نظم را برای زندگی میخواهیم و هر چیزی را تا جایی می خواهیم که زندگی ما را به خطر نیندازد. پس نظم خوب است به شرط این که در خدمت زندگی ما باشد، حالا وقتی زندگی ما به خطر می افتد یعنی من رفتم جایی نشستم و کج بودن ساعت تنش روی ذهنم ایجاد کرد و روانم درگیر شد و بعد جسمم درگیر شد و ما می افتیم به بیتابی و بلند میشویم راه میرویم و ...
وسواسی که در زندگی داریم و خانمها معمولا از جابه جایی اشیا دچار مشکل زیادی هستند و وقتی جای وسایل بهم میریزد حرص می خورند فکر می کنید چند درصد از سلامت قلبمان را روی این حرص خوردن گذاشتیم؟ ما ممکن است از 60 سال عمر قلبمان 15 سال را برای حرص خوردن در این نظم هدر بدهیم !
ما تا جایی به نظم اهمیت می دهیم که آزارمان ندهد.
از جایی که تنش ایجاد کند و ما را در فاز منفی ببرد مجاز نیست،
دیگر از اینجا به بعد هر اتفاقی می خواهد بیفتد بیفتد،
اصولا زندگی یعنی بی نظمی !
ما اگر قرار باشد زندگی کنیم ایجاد بی نظمی اجتناب ناپذیراست.
یک سفره می اندازیم مرتب و منظم ولی اگر شکم ما بخواهد سیر بشود سفره باید نظمش بهم بخورد،اگر دوتا عکس بندازیم از سفره قبل از غذا خوردن بعد از غذا خوردن، این نظم از بین رفته.
زندگی یعنی بی نظمی بیا،
زندگی بدون فرسایش و آنتروپی و خستگی نمی شود !
زندگی یعنی بی نظمی !
بچه بخواهد حرکت کند باید بی نظمی ایجاد کند.
بچه خواستی باید بی نظمی هم بخواهی !
(راستی ما بچه خواستیم یا بچه ما را خواسته؟ ما بچه را خواستیم)
پس نظم خوب است، البته به طور نسبی و می خواهیم تا جایی که می توانیم ایجادش کنیم و جایی که نمی توانیم ایجاد کنیم دیگر با آن کار نداریم و تا جایی که روی سلامت ما تاثیر نگذارد اهمیت دارد.
این تنش از مواردی است که مستقیما روی قلب تاثیر میگذارد !
دوره 3- استاد طاهری
طبیعتا ما نظم را برای زندگی میخواهیم و هر چیزی را تا جایی می خواهیم که زندگی ما را به خطر نیندازد. پس نظم خوب است به شرط این که در خدمت زندگی ما باشد، حالا وقتی زندگی ما به خطر می افتد یعنی من رفتم جایی نشستم و کج بودن ساعت تنش روی ذهنم ایجاد کرد و روانم درگیر شد و بعد جسمم درگیر شد و ما می افتیم به بیتابی و بلند میشویم راه میرویم و ...
وسواسی که در زندگی داریم و خانمها معمولا از جابه جایی اشیا دچار مشکل زیادی هستند و وقتی جای وسایل بهم میریزد حرص می خورند فکر می کنید چند درصد از سلامت قلبمان را روی این حرص خوردن گذاشتیم؟ ما ممکن است از 60 سال عمر قلبمان 15 سال را برای حرص خوردن در این نظم هدر بدهیم !
ما تا جایی به نظم اهمیت می دهیم که آزارمان ندهد.
از جایی که تنش ایجاد کند و ما را در فاز منفی ببرد مجاز نیست،
دیگر از اینجا به بعد هر اتفاقی می خواهد بیفتد بیفتد،
اصولا زندگی یعنی بی نظمی !
ما اگر قرار باشد زندگی کنیم ایجاد بی نظمی اجتناب ناپذیراست.
یک سفره می اندازیم مرتب و منظم ولی اگر شکم ما بخواهد سیر بشود سفره باید نظمش بهم بخورد،اگر دوتا عکس بندازیم از سفره قبل از غذا خوردن بعد از غذا خوردن، این نظم از بین رفته.
زندگی یعنی بی نظمی بیا،
زندگی بدون فرسایش و آنتروپی و خستگی نمی شود !
زندگی یعنی بی نظمی !
بچه بخواهد حرکت کند باید بی نظمی ایجاد کند.
بچه خواستی باید بی نظمی هم بخواهی !
(راستی ما بچه خواستیم یا بچه ما را خواسته؟ ما بچه را خواستیم)
پس نظم خوب است، البته به طور نسبی و می خواهیم تا جایی که می توانیم ایجادش کنیم و جایی که نمی توانیم ایجاد کنیم دیگر با آن کار نداریم و تا جایی که روی سلامت ما تاثیر نگذارد اهمیت دارد.
این تنش از مواردی است که مستقیما روی قلب تاثیر میگذارد !
دوره 3- استاد طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر