شیطان ... من های ضد کمال !
س: ........... ج: يعني شما ميخواهيد نقش ادراكات را در اين حركت بدانيد. همين جا جواب را داريم، كمال منهاي ادراك كمال منهاي انگيزه؛ اگر انسان انگيزه نداشت، حالا البته نفس را كه شناختيم، آنجا يكي از بخشهاي ما ايجاد انگيزه ميكند، يكي از بخشهاي ما انگيزه حركت را ايجاد ميكند، عقلي است كه ايجاد انگيزه ميكند. يعني اطلاعات را ميگيرد، پردازش ميكند، براي ما ايجاد انگيزه ميكند، عقلي است كه ايجاد انگيزه ميكند. اما انگيزه حالا ايجاد شده، اشتياق نباشد چي ميشود؟ پشتش اشتياق نباشد چي ميشود؟ بلافاصله از اينجا گذر ميكنيم به پله عشق؛ اشتياق مال كدام پله است؟ عشق است. يعني يك روبوت نميتواند اشتياق داشته باشد، انگيزه هم يك برنامه به او ميدهند و ميگويند تو به اين طرف برو، آن هم ميرود، اما خودش چيزي از خودش ندارد. اين انسان است كه ميرود و با اشتياق ميرود و اينجا يك پلي زده ميشود، بين عقل و عشق.
بعد ميگوييم اشتياق منهاي عشق بيمعناست و چيزي نميشود و بعد اينجا ميشود كمال منهاي عشق ... يعني در يك رابطه پلي زده شد بين عقل و عشق. اينجا متوجه ميشويم كه كمال منهاي عشق بيمعني است. حالا در رابطه بعد كمال منهاي ضدكمال بيمعني است؛ اگر در مقابل كمال نيروي مقاومي نباشد آن حركت بيمعني است. يعني تا زماني كه يك متحرك نيروي مخالف نداشته باشد تا ابد به آن حركت ادامه ميدهد، آن حركت بيارزش است چون اصلاً هستش ولي كمال ما ارزشمند است چرا؟ چون ما ميخواهيمش، اگر ما آن را ميخواهيم بايد يك نيروي مقاوم داشته باشد، كمال منهاي ضدكمال 1:15 بيمعني است. لذا اين ضدكمال كي است؟ چي است؟
مجموعه منهايي است كه ما به آنها ميگوييم شيطان، سمبليك است. ولي شناسايياش ميكنيم؛ مجموعه بخشي از وجود ماست بخشي از هوشمندي است، بخشي است كه در واقع دارد به كمال معني ميدهد. قبول است يا نه؟ يعني اگر شيطان نبود ما دنبال كمال بوديم؟ اگر شيطان نبود دنبال خدا بوديم؟ نه، پس شيطان به اين حركت معني داده است و اين كه آنجا گفته شد «وَ اِذ قُلْنا لِلْمَلائكة اسْجُدُوا لِآدم فَسَجَدوا الّا اِبليس» (بقره 34) وقتي به ملائك گفته شد سجده كنيد، سجده كردند مگر ابليس، اگر سجده ميكرد چي ميشد؟ آنطور كه صحبت كرديم اگر سجده ميكرد ديگر تضادي ايجاد نميشد، تضاد ايجاد نميشد يعني اين عالم تضاد شكل نميگرفت.
س: ......... ج: با اراده خدا بوده يا جدا از اراده خدا بوده است؟ كدام يكياش؟ شما اگر بگوييد بدون اراده خداوند بوده پس در هستي كاري صورت گرفته جدا از اراده خداوند و اين نقض خداوند است، يعني هر كاري كه انجام شده باشد جدا از اراده او... آنجا سمبليك است، گوش بدهيد، حالا شيطان كيه؟ دوباره بخشي از وجود ما، اين شكل را كه بردم ميآورم توضيح ميدهم در دور بعد با هم صحبت ميكنيم، منهاي متعددي هستند، بعضي از منها ما را به سمت بالا ميبرند، بعضي از منها ما را به سمت پايين ميبرند، مثلاً دوره بعد با يكي از منهايي كه ما را به سمت پايين ميبرد، آشنا ميشنويم. يك مني هست كارش اين است كه نگذارد ما در يك لحظه آنجا حاضر باشيم، نگاه بكنيد ببينيد اين را داريم يا نداريم؟ نميگذارد، يعني بچه از دوران بچگي اين را دارد، يعني از آن لحظه اول در افراد مختلف به نوعهاي مختلفي اين تجلّي دارد. كارش اين است، وظيفهاش اين است كه نگذارد ما اينجا يا هر جا در هر لحظه حاضر باشيم. اينجاييم ميبردمان آنجا، آنجا هستيم ميآوردمان اينجا و اين كار را ميكند. خوب حالا شيطان كيه؟ ديديد كه بيماري ما بوديم، حالا بعد هم ثابت ميشود كه شيطان هم ....موسي و فرعون،
«موسي و فرعون در هستي توست / اين دو خصم را بايد در خويشتن جست»
و اينكه خدا و شيطان باز در انتها ميرسيم كه باز خودمان هستيم و اين كه آنجا گفته كه «اِل ميكنيم، بِل ميكنيم ....» بله بهطور سمبليك در واقع آيندهاي را ترسيم كرده كه اگر اين طرفي برويد كار خراب است، اگر آن طرفي برويد كار درست است. مگر غير از اين است؟ اينها دليل اين نيست كه ... يك ذره ببرم بالا ديگر ميرويم در يك ماجراهاي ديگري ولش كنيد، همين قدر ...
دوره 2 - استاد طاهری
س: ........... ج: يعني شما ميخواهيد نقش ادراكات را در اين حركت بدانيد. همين جا جواب را داريم، كمال منهاي ادراك كمال منهاي انگيزه؛ اگر انسان انگيزه نداشت، حالا البته نفس را كه شناختيم، آنجا يكي از بخشهاي ما ايجاد انگيزه ميكند، يكي از بخشهاي ما انگيزه حركت را ايجاد ميكند، عقلي است كه ايجاد انگيزه ميكند. يعني اطلاعات را ميگيرد، پردازش ميكند، براي ما ايجاد انگيزه ميكند، عقلي است كه ايجاد انگيزه ميكند. اما انگيزه حالا ايجاد شده، اشتياق نباشد چي ميشود؟ پشتش اشتياق نباشد چي ميشود؟ بلافاصله از اينجا گذر ميكنيم به پله عشق؛ اشتياق مال كدام پله است؟ عشق است. يعني يك روبوت نميتواند اشتياق داشته باشد، انگيزه هم يك برنامه به او ميدهند و ميگويند تو به اين طرف برو، آن هم ميرود، اما خودش چيزي از خودش ندارد. اين انسان است كه ميرود و با اشتياق ميرود و اينجا يك پلي زده ميشود، بين عقل و عشق.
بعد ميگوييم اشتياق منهاي عشق بيمعناست و چيزي نميشود و بعد اينجا ميشود كمال منهاي عشق ... يعني در يك رابطه پلي زده شد بين عقل و عشق. اينجا متوجه ميشويم كه كمال منهاي عشق بيمعني است. حالا در رابطه بعد كمال منهاي ضدكمال بيمعني است؛ اگر در مقابل كمال نيروي مقاومي نباشد آن حركت بيمعني است. يعني تا زماني كه يك متحرك نيروي مخالف نداشته باشد تا ابد به آن حركت ادامه ميدهد، آن حركت بيارزش است چون اصلاً هستش ولي كمال ما ارزشمند است چرا؟ چون ما ميخواهيمش، اگر ما آن را ميخواهيم بايد يك نيروي مقاوم داشته باشد، كمال منهاي ضدكمال 1:15 بيمعني است. لذا اين ضدكمال كي است؟ چي است؟
مجموعه منهايي است كه ما به آنها ميگوييم شيطان، سمبليك است. ولي شناسايياش ميكنيم؛ مجموعه بخشي از وجود ماست بخشي از هوشمندي است، بخشي است كه در واقع دارد به كمال معني ميدهد. قبول است يا نه؟ يعني اگر شيطان نبود ما دنبال كمال بوديم؟ اگر شيطان نبود دنبال خدا بوديم؟ نه، پس شيطان به اين حركت معني داده است و اين كه آنجا گفته شد «وَ اِذ قُلْنا لِلْمَلائكة اسْجُدُوا لِآدم فَسَجَدوا الّا اِبليس» (بقره 34) وقتي به ملائك گفته شد سجده كنيد، سجده كردند مگر ابليس، اگر سجده ميكرد چي ميشد؟ آنطور كه صحبت كرديم اگر سجده ميكرد ديگر تضادي ايجاد نميشد، تضاد ايجاد نميشد يعني اين عالم تضاد شكل نميگرفت.
س: ......... ج: با اراده خدا بوده يا جدا از اراده خدا بوده است؟ كدام يكياش؟ شما اگر بگوييد بدون اراده خداوند بوده پس در هستي كاري صورت گرفته جدا از اراده خداوند و اين نقض خداوند است، يعني هر كاري كه انجام شده باشد جدا از اراده او... آنجا سمبليك است، گوش بدهيد، حالا شيطان كيه؟ دوباره بخشي از وجود ما، اين شكل را كه بردم ميآورم توضيح ميدهم در دور بعد با هم صحبت ميكنيم، منهاي متعددي هستند، بعضي از منها ما را به سمت بالا ميبرند، بعضي از منها ما را به سمت پايين ميبرند، مثلاً دوره بعد با يكي از منهايي كه ما را به سمت پايين ميبرد، آشنا ميشنويم. يك مني هست كارش اين است كه نگذارد ما در يك لحظه آنجا حاضر باشيم، نگاه بكنيد ببينيد اين را داريم يا نداريم؟ نميگذارد، يعني بچه از دوران بچگي اين را دارد، يعني از آن لحظه اول در افراد مختلف به نوعهاي مختلفي اين تجلّي دارد. كارش اين است، وظيفهاش اين است كه نگذارد ما اينجا يا هر جا در هر لحظه حاضر باشيم. اينجاييم ميبردمان آنجا، آنجا هستيم ميآوردمان اينجا و اين كار را ميكند. خوب حالا شيطان كيه؟ ديديد كه بيماري ما بوديم، حالا بعد هم ثابت ميشود كه شيطان هم ....موسي و فرعون،
«موسي و فرعون در هستي توست / اين دو خصم را بايد در خويشتن جست»
و اينكه خدا و شيطان باز در انتها ميرسيم كه باز خودمان هستيم و اين كه آنجا گفته كه «اِل ميكنيم، بِل ميكنيم ....» بله بهطور سمبليك در واقع آيندهاي را ترسيم كرده كه اگر اين طرفي برويد كار خراب است، اگر آن طرفي برويد كار درست است. مگر غير از اين است؟ اينها دليل اين نيست كه ... يك ذره ببرم بالا ديگر ميرويم در يك ماجراهاي ديگري ولش كنيد، همين قدر ...
دوره 2 - استاد طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر