ارتباط با پایان نامه !
حالا در مورد ارتباط با پاياننامه دوره يك، بعضيها هم دوره تشعشع دفاعي گذراندند، پاياننامه تشعشع دفاعي كه حالا با آن كاري نداريم. در اين مورد دوستاني كه با پاياننامهيشان ارتباط برقرار كردند، دستشان را بلند كنند؟ بله احسنت، بسيار خوب. در اين ارتباطي كه برقرار كرديد روي پاياننامه چي ديديد؟ يكي تغيير چهره بود، الان توضيح ميدهم خدمتتان، بگذاريد دستهبندي كنيم. حالا اگر دوباره برگرديم روي مسئله عقل، عقل چه جوري قابل توجيه است كه من به يك عكسي نگاه كنم، عكس هاله و نور و اينها داشته باشد، عكسم هم هر دقيقه، ثانيه، يك نفر شود؟ و بعد مسايل ديگري كه صحبت ميكنيم. تغيير چهره در پاياننامهيتان مشاهده كرديد، يعني ديديد كه شما نيستيد آنجا، كسان ديگري آنجا هستند، ظاهراً جاي شما اشغال كردند! مگر ميشود، مگر اين عقلاني است؟ حالا نور و رنگ و هاله و از اين جور چيزها روي پاياننامه دوستاني كه مشاهده كردند، تشعشعات نور و ...؟ كسانيكه تغييرات در نوشتهجات ديدند؟ آيا نوشتهجات هدفمند عوض ميشد يا ديمي بود؟ با معني بود يا بيمعني بود؟ الان با اين مسايلي كه در اين چند جلسه داشتيم و هالهها را ديديد و اينها، همين الان ممكن است دوستاني هالهها و مسايل روي خود من را ببينند، چند نفر داريم؟ بله داريد ميبينيد. پس اين براي بعضيها تثبيت ميشود ادامهدار ميشود، الان نور را كم كنيم كه همه ميبينيد. در اين نور زياد است كه هاله محو است، الان اگر نور را كاهش بدهيم، طبق معمول كه آخر كلاسمان انجام ميدهيم، هالهها را ميبينيد. حالا كساني كه با ديدن پاياننامه دچار برقزدگي چشم شدهاند؟ برقزدگي چشم مثل اينكه به جوشكاري يا نور تند نگاه كنيم چشم برق زده ميشود دچار آبريزش ميشود، چند نفر؟ اين به خاطر اين است كه تشعشعاتي كه در پاياننامه هست، چشم شما اصلاً به آن عادت ندارد و تشعشعات جديدي است، تشعشعات خاصي است. تا چشمتان به اين تشعشعات عادت كند ممكن است بار اولش دچار آبريزش و برقزدگي و... شود.
س: ................ ج: ولي بزودي عادت ميكند. در اكوسيستم، اكولوژي چيزهايي هست كه ما اصلاً با آن برخوردي نداريم. الان شما با يك طيفي، فرض كنيد نيروي كيهاني، شما الان دستتان را در هوا تكان ميدهيد، چه چيزي را لمس ميكنيد؟ ميكنيد يا نه؟ قبلاً آيا بود؟ نبود ولي در اصل جهاني هستي پر است از اين قضايا، وجود ما تعريف شده بوده براي ادراكات يكسري چيزها. مثلاً الان همين كه چشم ما را ميزد، چشم ما به همچين چيزي عادت نداشته، الان به روي ما اين مسئله باز شده و جاهايي ميرويم كه دوباره به اين قضيه برخورد ميكنيم اما دير يا زود اين مسئله كاملاً آداپته (Adopted) ميشود و مشكل ندارد. بنابراين دستمان را تكان ميدهيم، الان من دستم را تكان ميدهم همان حالتي را دارد كه شما احساس ميكنيد.
س: .............. ج: دستتان را تكان ميدهيد، نيروي كيهاني است، نيروي حيات است و چيزهايي است كه در هستي جاري است. حالا ما ادراكي روي آن نداشتيم، يعني آستانه درك ما روي اين چيزها بسته بوده، يك استارت زديم باز شد. الان دستمان را تكان ميدهيم ميبينيم كه بله يك چيزي هست ميگوييم اشتباه ميكنيم روي هر كسي كه ميخواهيم امتحان ميكنيم ميبينيم كه اسكن نيروي كيهاني، درست است ديگر؟ اين كارها را كرديد؟ يك مطلبي نيست كه من بگويم اشتباه ميكنم. حالا تازه اين نيرو را فرستاديم فقط به اين كه او بگويد «من يك چيزي احساس كردم» نيست، چون يكي ممكن است بگويد تلقين است، خيلي خوب، اما اين چطوري ميآيد داخل يك كاري هم انجام ميدهد؟ آن را ديگر چه جوري ميشود؟ شما با آن درمان انجام داديد، درست است؟ يكي از چيزهايي بود كه از اين طريق درمان، جراحي، جراحيهايي حتي انجام داديد؛ اسمش جراحي است، يعني آن كاري كه آنجا شده در واقع يك نوع جراحي بوده منتهي ما اين اسم را نگذاشتيم، گفتيم تمام شد، آن زائده برداشته شد، در واقع يك كارهاي ريز جراحي صورت گرفته است، يك كار...، محو شده، يك چيزهايي اتفاق افتاده، منتها ما اين اسمها را روي آن نگذاشتيم كه مسئله برانگيز شود كه ادعاي جراحي داريم، نه، آن نتيجه نهايي قضيه را ما با هم مورد بررسي قرار داديم.
خوب همهي اينها وادي است كه روي پله عقل اصلا نميتوانيم راجع به آن صحبت كنيم، پس مجبوريم، روي كدام پله صحبت كنيم؟ پله عشق، راه ديگري ندارد. اگر كسي بگويد نه من از روي پله عقل نميآيم روي اين پله، نتيجتاً محروم ميماند، راهي ندارد، يعني او هم اگر بخواهد ادراك كند، بايد كوتاه بياييد، بايد از روي پله عقل بيايد روي پله عشق بگويد «آقا خيلي خوب ببينيم چيه؟» مثل يك شاهد، يك محقق، بيطرف، مثل خود شماها كه تست كرديد. اگر بود ميگويد هست، اگر نبود هم كه ميگويد نيست. تمام شد.
تغيير در امضاء؟ تغيير در آرم بالا؟ چي ميشد؟ محو كامل؛ كه اصلاً ما مجازيم وجود خارجي نداريم، اصلاً زمينه كلياش محو شدن است، همان چيزي كه اينجا هم تجربه كرديد روي خود من. اصلاً يك بُعد وجود ما مجاز است، يعني اصلا نيست، چيزي وجود خارجي ندارد، عدم است. درست شد؟ و حالا آنها هم غيرقابل توضيح است كه در نهايت ... فقط بايد ديده باشيم. پس اين تشعشعات كه چشم حساسيت نشان داده، اينجور چيزها، تغييرات نوشتهجات و امضاء و اشكال و ....
س: ................ ج: خود دنبال كردن اين قضيه با حفاظ خودش انجام شده است. اصولاً ما هيچ كاري را بدون حفاظ، اين را بدانيد هيچ كاري را ما بدون حفاظ انجام نميدهيم. اما علي رغم اينكه سنگر و كلاه و همه اين مسايل هست، كساني كه پيرامونشان آلودگي داشته باشند- خوب دقت كنيد- آلودگي موجودات غيرارگانيك داشته باشند ممكن است، آنها از اين قضيه چون بيزارند، تحت تشعشع نيستند، تحت تشعشع دفاعي نيستند، چون اصولاً بيزارند از اين (range) تشعشعاتي خوششان نميآيد، ممكن است يك واكنشهايي در محيط شما شروع كنند و شما يك چيزهايي ببينيد كه صدايي آمد، يك چيزي شد ... يك همچين مسئلهاي. ولي به هيچ عنوان از اين فراتر كاري نميتوانند داشته باشند، فقط ميتوانند خودشان يك تحركاتي داشته باشند كه شما متوجه آن تحركات شويد، ميشويد حالا مثلاً شما شديد.
بياييم سراغ تغيير چهرهها؛ در مورد تغييراتي كه شما ديديد يك نفر نيستيد، توجه بفرماييد، تغييرات در دو راستاي طولي و عرضي رخ ميدهد. طولي اين است كه ما از بدو تولد حتي دوران جنيني ممكن است ببينيم كه اِ از دوران جنيني طي شد، آمد حتي دوران كهنسالي بعدهايمان را هم ديديم. در عرض ميبينيم كه ما شديم مرد، شديم جوان، چاقيم، لاغريم، بلنديم، كوتاهيم، محو هم كه عرض كردم زمينه است، زمينه كلي ما عدم است، ما وجود خارجي نداريم، حالا اينها را بعداً صحبت ميكنيم. در مورد چگونگي اين قضيه، چرا، چرا اين تجربه را ما داريم؟ از دورههاي بعد بيشتر با هم صحبت ميكنيم.
اما حالا براي اينكه يك كليتي را داشته باشيم، 45 دقيقه اما الان نميتوانيم راجع به آن صحبت كنيم، كليتي را داشته باشيم، اين است كه براي اينكه عدالت الهي جاري باشد و ما پاسخ مجادلات خودمان را دريافت كنيم، لازم است كه ما تعددي داشته باشيم يعني يك نفر نباشيم، چون شما ممكن است مجادله كنيد، بعداً در يك جايي در يومالمجادله بگوييد «اگر من مرد بودم، چنين ميكردم، چنان ميكردم، افسوس كه من زن بودم و همهاش در آشپزخانه مشغول بشور و بپز و بيار و ببر بودم.» آقا ميگويد «اگر من زن بودم پيدا ميكردم، اين خانمها راحت توي خانه نشستهاند، چهار تا ظرف ميشويند، بعد ديگر ميروند، بيكارند، من اگر كه خانم بودم زود ظرفهايم را ميشستم، آشپزي و اينها را ميكردم، بعد ميرفتم مينشستم، دستم را ميگذاشتم اينجام و راجع به هستي تفكر ميكردم و حتماً پيدا ميكردم» خوب چه كسي درست ميگويد؟ نميدانيم، عدالت ايجاب ميكند كه جوابش را بدهند، پاسخش را بدهند. امكانش را به او بدهند، شايد راست بگويد، شايد نه و خيلي بحثهاي ديگر كه انشاءالله در دورههاي بعد با هم كليتش را، چون اگر الان اينجا برويم داخلش بحث مفصلي است. ديگر همه اينها در يك راستايي است كه ميخواهد قضايايي را براي ما روشن كند كه يواشيواش روشن ميشود.
پس ما چندين ارتباط داريم، يك ارتباطش كمك ميكند به درك عدالت بدون عدالت كمال مفهومي ندارد. يكسري ارتباطاتمان كمك ميكند به درك حكمت، چگونه حكمت جاري است؟ يعني اگر من الان اشتياق يك چيزي را دارم چه جوري فراهم ميشود كه اين حكمت الهي و عدالتش ايجاب ميكند كه من به آن مزد اشتياقم برسم؟ ميگويند «خدا وسيلهساز است» چگونه اين وسيلهسازي ميشود؟ دقت ميكنيد؟ اين وسيلهسازي چطوري رخ ميدهد و آن ماجراي حكمت؟ درست شد يا نه؟ و چگونه اين مسير فراهم ميشود؟ شما از كجا ميدانيد كه هر دوي اينها نيستيد؟ شما از كجا ميدانيد كه هم اين تجربه را نداريد، هم آن تجربه را، هم خيلي تجارب ديگر را از كجا ميدانيد نداريد؟
البته توجه كنيد، ما در اين ديدگاه تناسخ نداريم و در تشعشع دفاعي هم آنجا ثابت ميكنيم كه طرفداران تناسخ از كجا تناسخ را نتيجه گرفتند. البته شايد خودتان هم حدس ميزنيد كه ماجرا چه جوري است. ما تسلسل داريم يعني از اينجا از زمان و مكان ميرويم به لامكاني، بعد ميرويم به لامكان و لازمان بعد ميرويم، همين جوري مراحلي را طي ميكنيم تا به لاتضادي برسيم. عالم تك قطبي يعني لامكان، لازمان، لاتضاد و الي آخر. تضاد دارد ميرود به سمت تضاد صفر، به سمت تضاد صفر ميل ميكند.
دوره 2 - استاد طاهری
حالا در مورد ارتباط با پاياننامه دوره يك، بعضيها هم دوره تشعشع دفاعي گذراندند، پاياننامه تشعشع دفاعي كه حالا با آن كاري نداريم. در اين مورد دوستاني كه با پاياننامهيشان ارتباط برقرار كردند، دستشان را بلند كنند؟ بله احسنت، بسيار خوب. در اين ارتباطي كه برقرار كرديد روي پاياننامه چي ديديد؟ يكي تغيير چهره بود، الان توضيح ميدهم خدمتتان، بگذاريد دستهبندي كنيم. حالا اگر دوباره برگرديم روي مسئله عقل، عقل چه جوري قابل توجيه است كه من به يك عكسي نگاه كنم، عكس هاله و نور و اينها داشته باشد، عكسم هم هر دقيقه، ثانيه، يك نفر شود؟ و بعد مسايل ديگري كه صحبت ميكنيم. تغيير چهره در پاياننامهيتان مشاهده كرديد، يعني ديديد كه شما نيستيد آنجا، كسان ديگري آنجا هستند، ظاهراً جاي شما اشغال كردند! مگر ميشود، مگر اين عقلاني است؟ حالا نور و رنگ و هاله و از اين جور چيزها روي پاياننامه دوستاني كه مشاهده كردند، تشعشعات نور و ...؟ كسانيكه تغييرات در نوشتهجات ديدند؟ آيا نوشتهجات هدفمند عوض ميشد يا ديمي بود؟ با معني بود يا بيمعني بود؟ الان با اين مسايلي كه در اين چند جلسه داشتيم و هالهها را ديديد و اينها، همين الان ممكن است دوستاني هالهها و مسايل روي خود من را ببينند، چند نفر داريم؟ بله داريد ميبينيد. پس اين براي بعضيها تثبيت ميشود ادامهدار ميشود، الان نور را كم كنيم كه همه ميبينيد. در اين نور زياد است كه هاله محو است، الان اگر نور را كاهش بدهيم، طبق معمول كه آخر كلاسمان انجام ميدهيم، هالهها را ميبينيد. حالا كساني كه با ديدن پاياننامه دچار برقزدگي چشم شدهاند؟ برقزدگي چشم مثل اينكه به جوشكاري يا نور تند نگاه كنيم چشم برق زده ميشود دچار آبريزش ميشود، چند نفر؟ اين به خاطر اين است كه تشعشعاتي كه در پاياننامه هست، چشم شما اصلاً به آن عادت ندارد و تشعشعات جديدي است، تشعشعات خاصي است. تا چشمتان به اين تشعشعات عادت كند ممكن است بار اولش دچار آبريزش و برقزدگي و... شود.
س: ................ ج: ولي بزودي عادت ميكند. در اكوسيستم، اكولوژي چيزهايي هست كه ما اصلاً با آن برخوردي نداريم. الان شما با يك طيفي، فرض كنيد نيروي كيهاني، شما الان دستتان را در هوا تكان ميدهيد، چه چيزي را لمس ميكنيد؟ ميكنيد يا نه؟ قبلاً آيا بود؟ نبود ولي در اصل جهاني هستي پر است از اين قضايا، وجود ما تعريف شده بوده براي ادراكات يكسري چيزها. مثلاً الان همين كه چشم ما را ميزد، چشم ما به همچين چيزي عادت نداشته، الان به روي ما اين مسئله باز شده و جاهايي ميرويم كه دوباره به اين قضيه برخورد ميكنيم اما دير يا زود اين مسئله كاملاً آداپته (Adopted) ميشود و مشكل ندارد. بنابراين دستمان را تكان ميدهيم، الان من دستم را تكان ميدهم همان حالتي را دارد كه شما احساس ميكنيد.
س: .............. ج: دستتان را تكان ميدهيد، نيروي كيهاني است، نيروي حيات است و چيزهايي است كه در هستي جاري است. حالا ما ادراكي روي آن نداشتيم، يعني آستانه درك ما روي اين چيزها بسته بوده، يك استارت زديم باز شد. الان دستمان را تكان ميدهيم ميبينيم كه بله يك چيزي هست ميگوييم اشتباه ميكنيم روي هر كسي كه ميخواهيم امتحان ميكنيم ميبينيم كه اسكن نيروي كيهاني، درست است ديگر؟ اين كارها را كرديد؟ يك مطلبي نيست كه من بگويم اشتباه ميكنم. حالا تازه اين نيرو را فرستاديم فقط به اين كه او بگويد «من يك چيزي احساس كردم» نيست، چون يكي ممكن است بگويد تلقين است، خيلي خوب، اما اين چطوري ميآيد داخل يك كاري هم انجام ميدهد؟ آن را ديگر چه جوري ميشود؟ شما با آن درمان انجام داديد، درست است؟ يكي از چيزهايي بود كه از اين طريق درمان، جراحي، جراحيهايي حتي انجام داديد؛ اسمش جراحي است، يعني آن كاري كه آنجا شده در واقع يك نوع جراحي بوده منتهي ما اين اسم را نگذاشتيم، گفتيم تمام شد، آن زائده برداشته شد، در واقع يك كارهاي ريز جراحي صورت گرفته است، يك كار...، محو شده، يك چيزهايي اتفاق افتاده، منتها ما اين اسمها را روي آن نگذاشتيم كه مسئله برانگيز شود كه ادعاي جراحي داريم، نه، آن نتيجه نهايي قضيه را ما با هم مورد بررسي قرار داديم.
خوب همهي اينها وادي است كه روي پله عقل اصلا نميتوانيم راجع به آن صحبت كنيم، پس مجبوريم، روي كدام پله صحبت كنيم؟ پله عشق، راه ديگري ندارد. اگر كسي بگويد نه من از روي پله عقل نميآيم روي اين پله، نتيجتاً محروم ميماند، راهي ندارد، يعني او هم اگر بخواهد ادراك كند، بايد كوتاه بياييد، بايد از روي پله عقل بيايد روي پله عشق بگويد «آقا خيلي خوب ببينيم چيه؟» مثل يك شاهد، يك محقق، بيطرف، مثل خود شماها كه تست كرديد. اگر بود ميگويد هست، اگر نبود هم كه ميگويد نيست. تمام شد.
تغيير در امضاء؟ تغيير در آرم بالا؟ چي ميشد؟ محو كامل؛ كه اصلاً ما مجازيم وجود خارجي نداريم، اصلاً زمينه كلياش محو شدن است، همان چيزي كه اينجا هم تجربه كرديد روي خود من. اصلاً يك بُعد وجود ما مجاز است، يعني اصلا نيست، چيزي وجود خارجي ندارد، عدم است. درست شد؟ و حالا آنها هم غيرقابل توضيح است كه در نهايت ... فقط بايد ديده باشيم. پس اين تشعشعات كه چشم حساسيت نشان داده، اينجور چيزها، تغييرات نوشتهجات و امضاء و اشكال و ....
س: ................ ج: خود دنبال كردن اين قضيه با حفاظ خودش انجام شده است. اصولاً ما هيچ كاري را بدون حفاظ، اين را بدانيد هيچ كاري را ما بدون حفاظ انجام نميدهيم. اما علي رغم اينكه سنگر و كلاه و همه اين مسايل هست، كساني كه پيرامونشان آلودگي داشته باشند- خوب دقت كنيد- آلودگي موجودات غيرارگانيك داشته باشند ممكن است، آنها از اين قضيه چون بيزارند، تحت تشعشع نيستند، تحت تشعشع دفاعي نيستند، چون اصولاً بيزارند از اين (range) تشعشعاتي خوششان نميآيد، ممكن است يك واكنشهايي در محيط شما شروع كنند و شما يك چيزهايي ببينيد كه صدايي آمد، يك چيزي شد ... يك همچين مسئلهاي. ولي به هيچ عنوان از اين فراتر كاري نميتوانند داشته باشند، فقط ميتوانند خودشان يك تحركاتي داشته باشند كه شما متوجه آن تحركات شويد، ميشويد حالا مثلاً شما شديد.
بياييم سراغ تغيير چهرهها؛ در مورد تغييراتي كه شما ديديد يك نفر نيستيد، توجه بفرماييد، تغييرات در دو راستاي طولي و عرضي رخ ميدهد. طولي اين است كه ما از بدو تولد حتي دوران جنيني ممكن است ببينيم كه اِ از دوران جنيني طي شد، آمد حتي دوران كهنسالي بعدهايمان را هم ديديم. در عرض ميبينيم كه ما شديم مرد، شديم جوان، چاقيم، لاغريم، بلنديم، كوتاهيم، محو هم كه عرض كردم زمينه است، زمينه كلي ما عدم است، ما وجود خارجي نداريم، حالا اينها را بعداً صحبت ميكنيم. در مورد چگونگي اين قضيه، چرا، چرا اين تجربه را ما داريم؟ از دورههاي بعد بيشتر با هم صحبت ميكنيم.
اما حالا براي اينكه يك كليتي را داشته باشيم، 45 دقيقه اما الان نميتوانيم راجع به آن صحبت كنيم، كليتي را داشته باشيم، اين است كه براي اينكه عدالت الهي جاري باشد و ما پاسخ مجادلات خودمان را دريافت كنيم، لازم است كه ما تعددي داشته باشيم يعني يك نفر نباشيم، چون شما ممكن است مجادله كنيد، بعداً در يك جايي در يومالمجادله بگوييد «اگر من مرد بودم، چنين ميكردم، چنان ميكردم، افسوس كه من زن بودم و همهاش در آشپزخانه مشغول بشور و بپز و بيار و ببر بودم.» آقا ميگويد «اگر من زن بودم پيدا ميكردم، اين خانمها راحت توي خانه نشستهاند، چهار تا ظرف ميشويند، بعد ديگر ميروند، بيكارند، من اگر كه خانم بودم زود ظرفهايم را ميشستم، آشپزي و اينها را ميكردم، بعد ميرفتم مينشستم، دستم را ميگذاشتم اينجام و راجع به هستي تفكر ميكردم و حتماً پيدا ميكردم» خوب چه كسي درست ميگويد؟ نميدانيم، عدالت ايجاب ميكند كه جوابش را بدهند، پاسخش را بدهند. امكانش را به او بدهند، شايد راست بگويد، شايد نه و خيلي بحثهاي ديگر كه انشاءالله در دورههاي بعد با هم كليتش را، چون اگر الان اينجا برويم داخلش بحث مفصلي است. ديگر همه اينها در يك راستايي است كه ميخواهد قضايايي را براي ما روشن كند كه يواشيواش روشن ميشود.
پس ما چندين ارتباط داريم، يك ارتباطش كمك ميكند به درك عدالت بدون عدالت كمال مفهومي ندارد. يكسري ارتباطاتمان كمك ميكند به درك حكمت، چگونه حكمت جاري است؟ يعني اگر من الان اشتياق يك چيزي را دارم چه جوري فراهم ميشود كه اين حكمت الهي و عدالتش ايجاب ميكند كه من به آن مزد اشتياقم برسم؟ ميگويند «خدا وسيلهساز است» چگونه اين وسيلهسازي ميشود؟ دقت ميكنيد؟ اين وسيلهسازي چطوري رخ ميدهد و آن ماجراي حكمت؟ درست شد يا نه؟ و چگونه اين مسير فراهم ميشود؟ شما از كجا ميدانيد كه هر دوي اينها نيستيد؟ شما از كجا ميدانيد كه هم اين تجربه را نداريد، هم آن تجربه را، هم خيلي تجارب ديگر را از كجا ميدانيد نداريد؟
البته توجه كنيد، ما در اين ديدگاه تناسخ نداريم و در تشعشع دفاعي هم آنجا ثابت ميكنيم كه طرفداران تناسخ از كجا تناسخ را نتيجه گرفتند. البته شايد خودتان هم حدس ميزنيد كه ماجرا چه جوري است. ما تسلسل داريم يعني از اينجا از زمان و مكان ميرويم به لامكاني، بعد ميرويم به لامكان و لازمان بعد ميرويم، همين جوري مراحلي را طي ميكنيم تا به لاتضادي برسيم. عالم تك قطبي يعني لامكان، لازمان، لاتضاد و الي آخر. تضاد دارد ميرود به سمت تضاد صفر، به سمت تضاد صفر ميل ميكند.
دوره 2 - استاد طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر